عظیمه
عظيمه : (عربي) (مؤنث عظيم)، ( عظيم. اسم عظیمه در لغت نامه دهخدا عظیم. [ ع َ ] (ع ص ) بزرگ و کلان و فربه. (منتهی الارب ). سترگ و بزرگ، خلاف صغیر. (از اقرب الموارد). در تداول فارسی به ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
عظيمه : (عربي) (مؤنث عظيم)، ( عظيم. اسم عظیمه در لغت نامه دهخدا عظیم. [ ع َ ] (ع ص ) بزرگ و کلان و فربه. (منتهی الارب ). سترگ و بزرگ، خلاف صغیر. (از اقرب الموارد). در تداول فارسی به ...
ادامه مطلب ...عطيه : (عربي) 1- آنچه از سوي خداوند يا از طرف شخصي بزرگ به كسي بخشيده شود؛ 2- انعام، بخشش. اسم عطیه در لغت نامه دهخدا عطیت. [ ع َ طی ی َ ] (ع اِ) عطیة. چیزی که به کسی ...
ادامه مطلب ...عطوفه : (عربي) (مؤنث عَطوف) زنِ مهربان و با عاطفه. اسم عطوفه در لغت نامه دهخدا عطوف. [ ع َ ] (ع ص ) مهربان. عاطف. رؤوف. مشفق. گویند: رجل عطوف ؛ یعنی شخص شفوق و نیکوخلق و نیکوکار. (از اقرب ...
ادامه مطلب ...عطريه : (عربي) (عطر + ايه (پسوند نسبت))، منسوب به عطر؛ معطر، خوشبو. اسم عطریه در لغت نامه دهخدا عطریة. [ ع ِ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث عِطری. خوشبو. ج، عطریّات. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع ...
ادامه مطلب ...عطرين : (عربي ـ فارسي) (عطر + ين (پسوند نسبت))، منسوب به عطر؛ معطر، خوشبو. اسم عطرین در لغت نامه دهخدا عطری. [ ع ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عطر. معطر و دارای بوی خوش. (ناظم الاطباء). رجوع به ...
ادامه مطلب ...عصمت : (عربي) 1- معصوم بودن، بيگناهي، پاكدامني؛ 2- ناموس و عفت زنان؛ 3- (در قديم) نگهداري و محافظت؛ 4- (در فلسفه قديم) ملكهي اجتناب از گناه.
ادامه مطلب ...عشرت : (عربي، عشیرة) 1- خوش گذرانی، کام جویی؛ 2- (در قدیم) هم نشینی، معاشرت. اسم عشرت در لغت نامه دهخدا عشرت. [ ع ِ رَ ] (ع اِمص ) عِشْرة. مصاحبت کردن. معاشرت کردن. (فرهنگ فارسی معین ). الفت و ...
ادامه مطلب ...عسل : (عربي) 1- انگبين، مايع خوراكيِ غليظ و چسبناكي كه زنبور عسل توليد ميكند؛ 2- (به مجاز) (در گفتگو) بسيار شيرين و خوش مزه و همينطور بسيار دوست داشتني و مطلوب. اسم عسل در لغت نامه دهخدا عسل. [ ع ...
ادامه مطلب ...عزيزه : (عربي) (مؤنث عزيز)، ( عزيز. اسم عزیزه در لغت نامه دهخدا عزیزة. [ ع َ زَ ] (ع ص ) مؤنث عزیز. (از اقرب الموارد). رجوع به عزیز شود. || (اِ) عقاب. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). عزیزة. [ ع ...
ادامه مطلب ...عِزت : (عربي) 1- عزيز و گرامي بودن، سربلندي و ارجمندي در مقابلِ ذلت؛ 2- احترام، بزرگداشت، گراميداشت، تكريم؛ 3- (در قديم) (به مجاز) خداوند. اسم عزت در لغت نامه دهخدا عزت. [ ع ِزْ زَ ] (ع اِمص ) عظمت ...
ادامه مطلب ...عرفانه : (عربي ـ فارسي) (عرفان + ه (نسبت))، منسوب به عرفان. ( عرفان. اسم عرفانه در لغت نامه دهخدا عرفان. [ ع ِ ] (ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شناختن. (زوزنی ...
ادامه مطلب ...عَذرا : (عربي) 1- دوشيزه، باكِره، آشكار؛ 2- (اَعلام) 1) لقب حضرت مريم مادر حضرت عيسي(ع)؛ 2) لقب حضرت فاطمه(س). اسم عذرا در فرهنگ فارسی عذرا لقب مریم ۴ مادر عیسی ۴ است . وامق و عذرا نام داستانی است از عشق دو دلداده ...
ادامه مطلب ...عَديله : (عربي) (مؤنث عديل)، 1- مثل، مانند، همانند، هم شأن، هم وزن؛ 2- همسر. اسم عدیله در لغت نامه دهخدا عدیل. [ ع َ ] (ع ص، اِ) مثل. مانند. همتا. همانند. (اقرب الموارد) (قطرالمحیط). ج، عُدَلا. || هم کجاوه. ...
ادامه مطلب ...فيروزه : (معرب) 1- پيروزه؛ 2- نوعي كاني قيمتي حاوي مس و فسفر، داراي رنگ آبي يا سبز كه در جواهر سازي به كار ميرود؛ 3- گُهري گرانبها و آسماني رنگ. [فیروزه در پهلوی، Pirojak و معرب آن «فیروزج» ...
ادامه مطلب ...فهيمه : (عربي) (مؤنث فهيم)، فهيم. اسم فهیمه در لغت نامه دهخدا فهیم. [ ف َ ] (ع ص ) نیک دریابنده. دراک. تیزفهم. زودفهم. (یادداشت مؤلف ). بافهم. دانا. (فرهنگ فارسی معین ) : به زمانی نکت و علم و ادب ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است