آبتین | (اَعلام) (= آپتین و آتبین)، ( آتبين )
آتا | (تركي) ۱- پدر، جد، سرپرست، ريش سفيد؛ ۲- (اَعلام) نام پادشاهي در دامنههاي شمالي جبال «نيشپو» كه در جنوب آن «داگارا» واقع بود. و محتملاً در نقطهاي [در جغرافياي قديم] از ناحيهي صحنه (سنندج) كه توسط لشكر آشوريان تار و مار شد.
آتبین | (اوستايي، āthvoya) 1- به معنی از خاندانِ «آثویه»؛ ۲- (در دساتیر) نفس کامل و نیکوکار و صاحب گفتار و کردار نیک و اسعدالسعدا معنی شده است (؟). ۳- (اَعلام) (در شاهنامه) پدر فريدون كه صورت درست آن همین گونه (آتبین) است؛ [ناسخان در رسم الخط آن را به «آبتین» تبدیل کردهاند، اما در سنسکریت āptiyā با تقدیم باء فارسی بر تاء آمده «بارتوله ۳۲۳» و بنابراین آبتین نیز محملی پیدا کند. طبری«افریذون ابن اثفیان» (ج۱ص۹۹)، بیرونی«اثفیان» (آثارالباقیه۲۲۶)، مجمل التواریخ والقصص ص۲۶ «اثفیال= اثفیان»، شاهنامه «آبتین» (نقل از برهان قاطع، به اهتمام دکتر معین، ص۱۳، پاورقی آتبین)].
آتور | (پهلوي) ۱- آتش، آذر؛ ۲- (اَعلام) ۱) يك بخش از تقويم قديمي ايراني كه مغهاي دوران پادشاهی ماد بر پايه روح و زرواني آن را تغيير دادهاند؛ ۲) نام فرشتهي در ایران باستان.
آتیلا | ۱- (تركي) (آت به معني اسب + يلا (صفت))، به معني چابك، شجاع؛ نامي، نامدار(؟)؛ ۲- (اَعلام) پادشاه هونها [۴۳۴-۴۵۳ میلادی] که به روم شرقی تاخت و کشتار و ویرانی بسیار کرد، در جنگ با روم غربی شکست خورد، کشیشان به او تازیانهي خدا لقب داده بودند.
آدَرین | (آدرین= آتش + ین (پسوند نسبت))، آتشین، سرخ روی.
آراد | ۱- (اَعلام) (در آیین زرتشتی) نام فرشتهي موكل بر دين و تدبير امور و مصالحي كه به روز آراد متعلق است، روز بيست و پنجم ماه شمسي به نام اوست؛ ۲- (در پهلوي) آراي، آراينده.
آراز | (تركي) ۱- ارس؛ ۲- (اَعلام) قهرمان منسوب به طايفهي آس. + ن.ك. آراس،
آراس | ۱- (در تركي) آراز، به معني رود ارس؛ ۲- (اَعلام) مرکز استان پادوکاله، در شمال فرانسه.
آران | (اَعلام) ۱) نام پادشاه آذربايجان در عهد باستان؛ ۲) نام سرزميني در شمال غربي ايران و مغرب درياي خزر (كشور آذربايجان)؛ ۳) نام شهري است كه قباد آن را بنا كرده است؛ ۴) نام شهري در كاشان.
آرتا | (اوستايي) مقدس، راست گفتار، درست كردار.
آرتان | (اَعلام) نام برادر داريوش و پسر ويشتاسپ.
dorood
omidvaram khob bashi. doste man age mani vaghei esm artan ro baraye man peida kardi sepasgozar misham.
harchi serch mizanam mani esm ro peida nemikonam chand ja nevesht bod por barkat nemidonam …
roozegar bekam
bedrood