روبیتا
روبيتا : 1- مقلوب شدهي بيتارو، بينظير؛ 2- (به مجاز) زيباروي.
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
روبيتا : 1- مقلوب شدهي بيتارو، بينظير؛ 2- (به مجاز) زيباروي.
ادامه مطلب ...ايران : 1- نجد (فلات) ايران، كشور (مملكت) ايران؛ 2- آزادگان.
ادامه مطلب ...ديبا : (= ديباه) (در قديم) نوعي پارچهي ابريشمي معمولاً رنگين. اسم دیبا در لغت نامه دهخدا دیبا. (اِ) قماشی باشد از حریر الوان. (برهان ). قماشی است ابریشمین در نهایت نفاست. (برهان ذیل طراز). و دیبه حریر نیک و دیباج ...
ادامه مطلب ...روشن : 1- داراي نور، تابنده، درخشان؛ 2- (به مجاز) آگاهِ با بصيرت، بينا؛ 3- شاد، مسرور؛ 4- درستكار، معتمد. اسم روشن در لغت نامه دهخدا روشن. [ رَ / رُو ش َ ] (ص ) تابناک. نورانی. منور. درخشان. تابان. ...
ادامه مطلب ...روشا : (رو + شا = شاد) روشاد، داراي چهرهي شاد، شاداب. اسم روشا در لغت نامه دهخدا رؤش. [ رَ ئو ] (ع ص ) مرد صاحب گوش بسیارموی. (از منتهی الارب ) (از معجم متن اللغه ). || مردی ...
ادامه مطلب ...روسانا : (رو + سان + الف اسم ساز) مانند روي و چهره. اسم روسانا در لغت نامه دهخدا روسان. (اِخ ) دهی بوده است از ناحیه ٔ النجان اصفهان، در ترجمه ٔ محاسن اصفهان است که بهرام گور از دیه ...
ادامه مطلب ...روزانا : (روزان + الف اسم ساز ) 1- منسوب به روز؛ 2- روشنا؛ 3- (به مجاز) تابنده و زيبا. اسم روزانا در لغت نامه دهخدا روزان. (اِ) ج ِ روز. ایام. رجوع به روز شود. روزان. (اِخ ) ابن صول. پادشاه ...
ادامه مطلب ...روزا : (روز + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به روز؛ 2- (به مجاز) تابنده و زيبا. + ن.ك. روژا. اسم روزا در لغت نامه دهخدا روز. (اِ) در پهلوی رُچ ، پارسی باستان رئوچه ، اوستا رئوچه ، هندی باستان ...
ادامه مطلب ...رودابه : (پهلوي) (اَعلام) (در شاهنامه) دختر مهراب پادشاه كابل، همسر زال و مادر رستم دستان. اسم رودابه در لغت نامه دهخدا رودابه. [ب َ / ب ِ ] (اِخ ) نام دختر مهراب کابلی است که زال او را خواست ...
ادامه مطلب ...روحافزا : 1- آنچه به روان انسان شادابي و طراوت مي بخشد، جانبخش، مفرح؛ 2- گوشهاي در موسيقي ايراني. اسم روح افزا در لغت نامه دهخدا روح افزا. [ اَ ] (نف مرکب ) روح افزای. روح فزا. چیزی که بر ...
ادامه مطلب ...رُكسانه : (= ركسانا)، ( ركسانا. اسم رکسانه در لغت نامه دهخدا رکسانه. [ رُن َ ] (اِخ ) دختر کوهوتانوس که اسکندر مقدونی به وی عشق ورزید و او را بزنی کرد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به اسکندر و روشنک ...
ادامه مطلب ...رُكسانا : (يوناني شده روشنك) 1- روشنك؛ 2- (اَعلام) نام دختر دارا [311 پیش از میلاد] كه اسكندر به موجب وصيت دارا او را به ازدواج خود در آورد. + ر روشنك. معنی اسم رکسانا رکسانا اسم دخترانه است، معنی رکسانا: ...
ادامه مطلب ...رُستا : (در قديم) روستا، دِه. اسم رستا در لغت نامه دهخدا رستا. [ رُ ] (اِ) روستا. (ناظم الاطباء). مخفف روستا به معنی دیه. (از شعوری ج 2 ص 21) : هرکه در رستا بود در روز و شام تا به ماهی ...
ادامه مطلب ...رَسپينا : (پهلوی، pātec) فصل پاييز، پاييز. اسم رَسپینا در لغت نامه دهخدا رسپینا. [ رَ ] (هزوارش، اِ) به لغت زند، فصل پاییز. (ناظم الاطباء). به لغت زند و پازند فصل پائیز را گویند. (آنندراج ) (برهان ). اسم رَسپینا در ...
ادامه مطلب ...رَخشنده : (صفت فاعلي از رخشيدن)، 1- درخشنده؛ 2- (به مجاز) داراي عظمت و شكوه. اسم رخشنده در لغت نامه دهخدا رخشنده. [ رَ ش َ دَ / دِ ] (نف ) تابان. رخشان. درخشان. پرتوانداز. (یادداشت مؤلف ). درخشنده. تابنده. ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است