اسم پسر ق

قابل : شایسته، لایق، از نامهای خداوند  

قطب الدین : محور آیین و دین  

قابوس : معرب از فارسی، کاووس  کاووس،  نام پسر وشمگیر از امرای آل زیار  

قلندر : هر یک از افراد قلندریه، فرقه ای از صوفی که به دنیا بی توجه و نسبت به آداب و رسوم بی قید بوده اند 

قابیل : معرب از عبری، به دست آوردن، نام پسر آدم(ع) و برادر هابیل  

قلی : غلام،  بنده،به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند حسینقلی، حسنقلی  

قادر : دارای قدرت، توانا،از نامهای خداوند  

قمرالدین : آن که در دین چون ماه می درخشد  

قارن : از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کاوه آهنگر و سپهدار فریدون پادشاه پیشدادی، نام یکی از خاندانهای بزرگ در دوره اشکانیان،نام پسر قباد و برادر انوشیروان پادشاه ساسانی

قنبر : نام یکی از تابعان علی (ع)  

قارون : معرب از عبری، نام مردی ثروتمند از بنی اسرائیل معاصر موسی (ع)  

قوام الدین : آن که موجب استواری و استحکام دین است  

قازان : پادشاه مغولی ایران  

قوام الملک : آن که موجب استحکام و استواری سرزمین است، لقب کلانتر فارس در زمان فتحعلی شاه قاجار 

قاسم : بخش کننده، مقسم، نام پسر پیامبر(ص)،  به صورت پسوند و پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمد قاسم، قاسمعلی قالوس: از شخصیتهای شاهنامه، نام پیری رومی و پیغام گزار قیصر روم ...