برای مشاهده با کیفیت بیشتر، روی تصویر کلیک کنید
ماکان : (عربي) ۱- (در قديم) آنچه بوده است؛ ۲- (اَعلام) نام پسر كاكي از سران ديالمه [قرن ۳و ۴ هجری] كه در آغاز نزد ابوالحسين ناصر در گرگان بسر ميبرد و از سران با نفوذ او بود و مدتي از جانب وي بر «تميشه» حكومت ميكرد.
اسم ماکان در لغت نامه دهخدا
ماکان .
(ع اِ مرکب ) آنچه بوده .
آنچه شده .
مقابل مایکون .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
گذشته .
– ماکان و مایکون ؛ آنچه بود و آنچه خواهد بود: خدا عالم بماکان و مایکون است .
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| یکی از انوع علاقه ٔ مجاز است که به اعتبار آن لفظ در معنی غیرما وضع له استعمال شود.
ماکان نامیدن چیزی است بدانچه در گذشته بدان نام بوده و اکنون نیست مانند و آتوا الیتامی اموالهم (قرآن ۲/۴)؛ یعنی آنان که سابقاً یتیم بودند ولی اکنون بالغ شده اند.
(فرهنگ فارسی معین ).
و رجوع به مَجاز شود.
ماکان .
(اِخ ) نام یکی از حکام بوده که پدر او کاکی نام داشته است .
(برهان ) (از ناظم الاطباء).
نام یکی از حکام مازندران بوده ، پدرش کاکی نام داشته وکاکی به معنی کاکو است و کاکو خالو را گویند و وی به شجاعت معروف بوده ، ژوبین را که حربه ایست نیزه مانند و آن را در روز جنگ بر دشمن می اندازند ، وی از همه بهتر می افگنده و در این کمال و در این هنر از امثال و اقران برتر و برسر بوده .
.
.
و آل بویه در بدو حال ملازمت ماکان کاکی را می کردند ، همچنین اسفاربن شیرویه و مرداویج بن زیار و برادرش ابوطاهر وشمگیر که پدر قابوس بوده همه متابعت ماکان می کردند تا از جانب ابونصر سامانی سپاهی به محاربت ماکان مأمور شدند و ابوحنیفه ٔ اسکافی کاتب الحضرت در این باب چند کلمه را به ایجاز مرقوم و به حضرت بخارا مرسول داشته که «اما ماکان فصار کاسمه ».
(انجمن آرا) (آنندراج ).
در شهور سنه ٔ تسع و ثلاثین و ثلاث مائه ماکان بن کاکی که از مشاهیر امراء دیالمه بود.
از حکام آن دیار متوهم گشته با لشکری جرار متوجه خراسان گشت تا آن ولایت را به حیزتسخیر درآورد ، و نصربن احمد یکی از سپهسالاران خود را که علی نام داشت به حرب ماکان نامزد کرد و به وقت رخصت او را به سخن نگاه داشته در باب مقابله و مقاتله وصیتها بر زبان میراند.
.
.
نقل است که چون علی به خراسان رسید بر ماکان بن کاکی ظفر یافته او را در معرکه به قتل رسانید و به کاتب خود گفت که حال ماکان را به لفظ اندک و معنی بسیار به حضرت امیر بنویس .
کاتب در قلم آورد که : و اما ماکان فصار کاسمه .
(از حبیب السیر چ خیام ج ۲ ص ۳۵۹).
ماکان بن کاکی از دیالمه بود و در عهد نصربن احمدبن اسماعیل (۳۰۱-۳۳۱) پادشاه سوم سامانی طغیان کرد و بر جرجان مسلط شد و در محاربه ٔ با امیر ابوعلی احمدبن محتاج چغانی به سال ۳۲۹ کشته شد.
(از تعلیقات چهارمقاله چ معین ص ۴۴) : به زخم تیر چون آرش به زخم خشت چون ماکان به زخم گرز چون رستم به زخم تیغ چون نوذر.
قطران (از انجمن آرا).
ماکان .
(اِخ ) نام ولایتی هم هست که بیشتر سلاح مردم آنجا زوبین است که نیزه ٔ کوتاه باشد.
(برهان ).
نام ولایتی است که سلاح مردم آنجا زوبین است .
(ناظم الاطباء).
چنین شهری در معجم البلدان ، نخبةالدهر ، حدود العالم و در جغرافیای سیاسی کیهان نیامده و ظاهراً از کلمه ماکانی چنین استنباط کرده اند.
(حاشیه ٔ برهان چ معین ).<
اسم ماکان در فرهنگ فارسی
ماکان
از سران دیالمه بود و در آغاز نزد ابوالحسین ناصر در گرگان بسر میبرد و از جمله سرداران با نفوذ او بود و مدتی از جانب وی بر [ تمیشه ] حکومت میکرد . در دوره ناصر نفوذ ماکان فزونی یافت چنانکه مدتی بر طبرستان و رویان استیلا داشت و ولایت ری را نیز بتصرف در آورد . ماکان از آن پس بسبب کشمکش با اسفار و آل بویه و آل زیار و سامانیان گاه در ری و گاه در طبرستان و گاه در گرگان و خراسان بسر میبرد تا در سال ۳۲۹ ه. که بر ری و گرگان مسلط بود در عهد سلطنت نصر بن احمد میان او و سپاه سامانی بسرداری ابوعلی احمد بن محتاج جنگی سخت در پیوست و ماکان کشته شد .
نام ولایتی که سلاح مردم زوبین است که نیزه کوتاه است
چشمه ماکان
نام محلی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکز شهرستان کرمانشاهان ۰
اسم ماکان در اسامی پسرانه و دخترانه
ماکان
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: نام پسر کاکی از حکام مزندران در قرن چهارم
ماکان اسمی فارسی است از ریشه مانگ به معنی ماه که ان نسبت به آن اضافه شده (مانگان) به معنی مثل ماه. تحول آن در طول تاریخ=مانگان (فارسی باستان) ماکان (فارسی دری) و ماهان (فارسی معاصر) است . انچه شما می فرمایید makana – ماکانَ است که فعل است و منفی کانَ به معنی نبودن.