صبوره
صبوره : (عربي ـ فارسي) (صبور + ه (نسبت))، 1- منسوب به صبور؛ 2- (به مجاز) صبور و شكيبا. اسم صبوره در لغت نامه دهخدا صبور. [ ص َ ] (ع ص ) صابر و شکیبا و کسی که جلدی نکند ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
صبوره : (عربي ـ فارسي) (صبور + ه (نسبت))، 1- منسوب به صبور؛ 2- (به مجاز) صبور و شكيبا. اسم صبوره در لغت نامه دهخدا صبور. [ ص َ ] (ع ص ) صابر و شکیبا و کسی که جلدی نکند ...
ادامه مطلب ...صبورا : (عربي ـ فارسي) (صبور + ا (الف نسبت يا تعظيم))، به معني بردبار، صبور. اسم صبورا در لغت نامه دهخدا صبور. [ ص َ ] (ع ص ) صابر و شکیبا و کسی که جلدی نکند درانتقام. (غیاث اللغات ...
ادامه مطلب ...طَيبه : (عربي) (مؤنث طيب)، ي طيب. اسم طیبه در لغت نامه دهخدا طیبت. [ ب َ ] (ع اِمص ) مزاح. خوش طبعی. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوش منشی. خوش مزگی. بازی. شوخی : طیبتی شاعرانه کردم من تا نبندی دل ...
ادامه مطلب ...طَهورا : (عربي) 1- از واژههاي قرآني (و انزلنا من السماء ماء طهورا) به معني پاك كننده، تطهير كننده؛ 2- (به مجاز) پاك و پاكيزه. اسم طهورا در لغت نامه دهخدا طهور. [ طَ ] (ع مص ) طهارت کردن. (منتهی ...
ادامه مطلب ...طوعه : (عربي) 1- اطاعت، فرمانبري؛ 2- (اَعلام) نام زني كه مسلم ابن عقيل به خانه او پناه برد. اسم طوعه در لغت نامه دهخدا طوعة. [ طُ وَ ع َ ] (ع ص ) مرد فرمانبر هر کس. || (اِمص ...
ادامه مطلب ...عینا : (عربي، عیناء)، زن فراخ چشم، زن زیبا چشم. اسم عینا در لغت نامه دهخدا عینا. [ ع َ ] (ع ص ) تلفظی است از «عیناء». زنی فراخ چشم. (دهار) : و حورا و عینای فرادیس اعلی را از ...
ادامه مطلب ...عهديه : (عربي) (عهد + ايه (پسوند نسبت))، 1- منسوب به عهد؛ 2- (به مجاز) زن هم پيمان، زن پايبند به عهد و پيمان. اسم عهدیه در لغت نامه دهخدا عهدی. [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عهد. ...
ادامه مطلب ...عواطف : (عربي) 1- عاطفه ها، احساسات؛ 2- مهربانی ها، الطاف. اسم عواطف در لغت نامه دهخدا عواطف. [ ع َ طِ ] (ع اِ) ج ِ عاطفة. (از اقرب الموارد). رجوع به عاطفة شود. مهربانیها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ...
ادامه مطلب ...عليمه : (عربي) (مؤنث عليم)، ( عليم. اسم علیمه در لغت نامه دهخدا علیم. [ ع َ ] (ع ص ) دانا. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (ازتاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ج، علماء (منتهی ...
ادامه مطلب ...عُلیا : (عربي) 1- ویژگی جایی که نسبت به جای دیگر بر بلندی قرار گرفته است، بالا در مقابل سفلی؛ 2- (در قدیم) رفیع، والا. اسم علیا در لغت نامه دهخدا علیا. [ ع ُل ْ ] (ع ن تف ) ...
ادامه مطلب ...علويه : (عربي) 1- (مؤنث علوي)، منسوب به علي؛ 2- آنچه كه مرتفع باشد؛ 3- آنچه كه شريف باشد؛ 4- كسي كه از اولاد علي ابن ابي طالب(ع) باشد. اسم علویه در لغت نامه دهخدا علویة. [ ع َ ل َ ...
ادامه مطلب ...عقيله : (عربي) (مؤنث عقيل)، 1- زن بزرگوار؛ 2- هر چيز گرامي و ارجمند، نفيس. اسم عقیله در لغت نامه دهخدا عقیلة. [ ع َ ل َ ] (ع ص ) مؤنث عَقیل. رجوع به عقیل شود. || زن کریمه ٔ ...
ادامه مطلب ...عقيق : (عربي) 1- سنگي سليسي و آبدار و قيمتي، كه رنگ سرخ آن بسيار جالب است و در زينت استفاده ميشود؛ 2- (به مجاز) شخص ارجمند و گرامي. اسم عقیق در لغت نامه دهخدا عقیق.[ ع َ ] (ع اِ) ...
ادامه مطلب ...عفيفه : (عربي) (مؤنث عفيف)، ( عفيف. اسم عفیفه در لغت نامه دهخدا عفیفة. [ ع َ فی ف َ ] (ع ص )مؤنث عفیف. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زن پارسا؛ أی پاکدامن. (دهار). زن پارسا و پرهیزگار از ...
ادامه مطلب ...عفت : (عربي) 1- حالت خويشتن داريِ زن در رويارويي و معاشرت با نامحرم و حفظ آبرو، پاكدامني؛ 2- رعايت اصول اخلاقي، پرهيزكاري، پارسايي. اسم عفت در لغت نامه دهخدا عفت. [ ع َ ] (ع مص ) برتافتن. (از منتهی ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است