طَیبه
طَيبه : (عربي) (مؤنث طيب)، ي طيب. اسم طیبه در لغت نامه دهخدا طیبت. [ ب َ ] (ع اِمص ) مزاح. خوش طبعی. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوش منشی. خوش مزگی. بازی. شوخی : طیبتی شاعرانه کردم من تا نبندی دل ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با ط,اسم دختر با حرف ط,نام های دخترونه با ط,اسم دختر شروع با حرف ط,اسامی دخترانه ای که با حرف ط شروع می شوند.
طَيبه : (عربي) (مؤنث طيب)، ي طيب. اسم طیبه در لغت نامه دهخدا طیبت. [ ب َ ] (ع اِمص ) مزاح. خوش طبعی. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوش منشی. خوش مزگی. بازی. شوخی : طیبتی شاعرانه کردم من تا نبندی دل ...
ادامه مطلب ...طَهورا : (عربي) 1- از واژههاي قرآني (و انزلنا من السماء ماء طهورا) به معني پاك كننده، تطهير كننده؛ 2- (به مجاز) پاك و پاكيزه. اسم طهورا در لغت نامه دهخدا طهور. [ طَ ] (ع مص ) طهارت کردن. (منتهی ...
ادامه مطلب ...طوعه : (عربي) 1- اطاعت، فرمانبري؛ 2- (اَعلام) نام زني كه مسلم ابن عقيل به خانه او پناه برد. اسم طوعه در لغت نامه دهخدا طوعة. [ طُ وَ ع َ ] (ع ص ) مرد فرمانبر هر کس. || (اِمص ...
ادامه مطلب ...طوبي : (معرب از عبري) 1- خير، شادي، سعادت، بهشت؛ 2- درختي در بهشت؛ 3- (مؤنث اطيب) به معني پاكيزهتر، پاكيزه، نيكو؛ 4- طوبي به صورت شبه جمله (در عربي) (در قديم) به معني خوشا (برگرفته از قرآن كريم). اسم ...
ادامه مطلب ...طنین : (عربي) 1- انعكاس صوت، پژواك؛ 2- حالتي از صدا كه داراي تأثير و نفوذ باشد؛ 3- خوش آهنگي. اسم طنین در لغت نامه دهخدا طنین. [ طَ ] (ع اِ) آواز مگس. (منتهی الارب ). بانگ مگس. (منتخب اللغات ...
ادامه مطلب ...طَناز : (عربي) 1- ويژگي زن يا دختري كه ظاهري زيبا و حركات و رفتاري دلنشين و همراه با ناز و عشوه دارد؛ 2-(به مجاز) بسيار زيبا، دلنشين و فريبنده؛ 3- (در قديم) آن كه به كنايه و از ...
ادامه مطلب ...طَليعه : (عربي) (به مجاز)، طلايه. ( طلايه. اسم طلیعه در لغت نامه دهخدا طلیعة. [ طَ ع َ ] (ع اِ) پاره ای از جیش که برای آوردن خبر دشمن و نگاهداری لشکر گماشته شوند. پیش قراول. مقدمةالجیش. طلایه. (مهذب ...
ادامه مطلب ...طُلوع : (عربي) 1- دميدن و برآمدنِ خورشيد و مانند آن؛ 2- (به مجاز) ابتداي روز؛ 3- (به مجاز) آغاز پيدايش چيزي؛ 4-(در نجوم) پيدايي و آشكار شدن ستاره هنگامي كه تحتالشعاع خورشيد نباشد، مقابلِ غروب. اسم طلوع در لغت ...
ادامه مطلب ...طَلعت : (عربي) (در قديم) چهره، روي. اسم طلعت در لغت نامه دهخدا طلعت. [ طَ ع َ ] (ع اِ) طلعة. دیدار. یقال : حیااﷲ طلعته ؛ ای ابقا رؤیته او وجهه. (منتهی الارب ). روی. (مهذب الاسماء) (منتخب اللغات ...
ادامه مطلب ...طَلايه : (عربي) (به مجاز) نشانه يا جلوهي نخستين از هر چيز كه پيش از ديگر نشانهها نمايان شود. اسم طلایه در لغت نامه دهخدا طلایه. [ طَ ی َ / ی ِ ] (از ع ،اِ) جاسوس لشکر که پیش ...
ادامه مطلب ...طَلا : (عربي) 1- زر، فلزي زرد رنگ و قيمتي؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) هر شيئي يا هر شخص بسيار ارزشمند؛ 3- (به مجاز) آب طلا. اسم طلا در لغت نامه دهخدا طلا. [ طَ ] (ع اِ) آب دهان ...
ادامه مطلب ...طَریفه : (عربي) (مؤنث طریف) (در قدیم) نو، تازه). اسم طریفه در لغت نامه دهخدا طریفة. [ طَ ف َ ] (ع ص ) گیاه نصی که سپید یا انبوه و تمام گوالیده کرده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نبات ...
ادامه مطلب ...طَراوت : (عربي) 1- تر و تازگي؛ 2-(در قديم) (به مجاز) سامان و رونق. اسم طراوت در لغت نامه دهخدا طراوت. [ طَ وَ ] (ع مص ) طراء، طراءَة،طراوة؛ تر و تازه شدن. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ...
ادامه مطلب ...طاهره : (عربي) 1- (مؤنث طاهر)، زن پاك از پليدي و عيوب. + ( طاهر. 1- ، 2- و3- ؛ 2-(اَعلام) لقب حضرت فاطمه(س). اسم طاهره در لغت نامه دهخدا طاهره. [ هَِ رَ ] (اِخ ) زرین تاج. عنوانی است ...
ادامه مطلب ...طاووس : (معرب از آرامي) 1- پرندهاي از خانوادهي كبك كه پرهاي رنگارنگ و زيبا دارد؛ 2- (در نجوم) يكي از صورتهاي فلكي در نيمكرهي جنوبي آسمان، میان صورتهای اُکتان، تلسکوپ و هندی. اسم طاووس در لغت نامه دهخدا طاووس. [ ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است