معنی اسم علیمه

عليمه :    (عربي) (مؤنث عليم)، ( عليم.

 

 

اسم علیمه در لغت نامه دهخدا

علیم. [ ع َ ] (ع ص ) دانا. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (ازتاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ج، علماء (منتهی الارب ) (لسان العرب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة)، عُلاّم. (متن اللغة) :
بهمه کار امامی، بهمه فضل تمام
بهمه باب ستوده، بهمه علم علیم.
فرخی.
طالب حکمت شو ای مردحکیم
تا از او گردی تو بینا و علیم.
مولوی.
|| آنکه علمش محیط بر جمیع اشیاء باشد. (منتهی الارب ). || (اِخ ) یکی از صفات خداوند عالم جل ّ شأنه است. (ناظم الاطباء). از اسماء حسنی است. (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) :
بنالم به تو ای علیم قدیر
ز اهل خراسان صغیر و کبیر.
ناصرخسرو.
صد هزار آفرین رب ّ علیم
باد بر ابر رحمت ابراهیم.
(از تاریخ بیهقی ص ۳۸۷).
علیم. [ ع ُ ل َ ] (اِخ ) ابن جَنّاب بن هُبَل بن عبداﷲبن کنانةبن بکربن عوف بن عذرةبن زیداللات بن رُفَیدةبن ثوربن کلب، و او از فرزندان اسدبن وَبَرةبن تغلب بن حلوان بن عمران بن الحاف (یا الحافی )بن قضاعة است. وی جدی جاهلی است و چنانکه از نسب او پیداست از کنانه ٔ عذرة و از قُضاعة بوده است که آنان از قحطانیة باشند.و از جمله فرزندان او کعب و عبیداﷲ هستند. و بنی معقل نیز به وی منسوبند. (از معجم قبائل العرب ج ۲ ص ۸۱۹ از تاریخ ابن خلدون ج ۲ ص ۲۴۸ و نهایةالارب قلقشندی و الانساب سمعانی و لسان العرب ابن منظور) (از الاعلام زرکلی از اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر ج ۲ ص ۱۴۹ و نهایةالارب ص ۳۰۰ و السبائک ص ۳۰ و تاج العروس ج ۱ ص ۴۰۷).
علیم. [ ع َ ] (اِخ ) ابن سلمه ٔ فهمی. ابوعمر کندی گوید که علیم از مصریانی است که به علی (ع ) گروید و در جنگهای او شرکت داشت سپس با محمدبن ابی بکر وارد مصر شد آنگاه ابن خدیج نزد معاویه از وی شفاعت کرد و معاویه هنگام خلافت خود او را بخشود. وی در روز خندق فرمانده سربازانی بود که با مروان جنگیدند و هنگامیکه اهل مصر با مروان صلح کردند علیم به «برقة» گریخت و تا هنگام مرگ در آنجا اقامت کرد. وی در سال ۶۸ هَ. ق. در سن حدود هشتادسالگی درگذشت. (از الاصابه ٔ ابن حجر ج ۵ قسم سوم ).
علیم. [ ع ُ ل َ ] (اِخ ) ابن عدی بن عمروبن معن. جدی جاهلی است از باهلة از قیس بن عَلان که از عدنانیة باشند. (از تاج العروس ج ۸ ص ۴۰۸). و رجوع به اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر شود.
علیم. [ ع َ ] (اِخ ) ابن ناربوتابن عبدالرحمان. هشتمین تن از خانان خوقند بود که از سال ۱۲۱۵ تا ۱۲۲۴ هَ. ق. بر فرغانه و تاشکند حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص ۲۵۲). در معجم الانساب زامباور (ص ۴۱۱) نام او «عالم خان…» آمده است.

اسم علیمه در فرهنگ فارسی

علیم
دانا، دانمشند
ابن ناربوتابن عبدالرحمان هشتمین تن از خانان خوقند بود که از سال ۱۲۱۵ قمری تا ۱۲۲۴ قمری بر فرغانه و تاشکند حکومت کرد
علیم الله
ابن عتیق الله ابن فضله الله بلخی سرهندی حنفی صوفی و فقیه بود ( ۱۱٠۹ تا ۱۲٠۲ قمری )
علیم بخاری
نام او ملا بقای علیم و تخلصش بخاری بود دو بیت از اشعار او را نصر ابادی نقل کرده است

اسم علیمه در فرهنگ معین

علیم
(عَ) [ ع . ] (ص .) دانا، آگاه .

اسم علیمه در فرهنگ فارسی عمید

علیم
۱. دانا، دانشمند.
۲. (اسم، صفت) از نام های خداوند.

اسم علیمه در اسامی پسرانه و دخترانه

علیم
نوع: پسرانه
ریشه اسم: عربی
معنی: (تلفظ: alim) (عربی) دانا، آگاه، آن که عملش محیط بر جمیع اشیاء باشد، یکی از نام های باری تعالی – دانا، آگاه، از نامهای خداوند

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز