قائم
قائم : (عربي) 1- ايستاده، به حالت عمودي قرار گرفته؛ 2- (در اديان) لقب امام دوازدهم شيعيان كه غايب است (عج)؛ 3- (در قديم) اقامه كنندهي حق، برپادارندهي دين؛ 4-(به مجاز) قدرتمند و با اراده؛ 5- (اَعلام) 1) دومین ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
قائم : (عربي) 1- ايستاده، به حالت عمودي قرار گرفته؛ 2- (در اديان) لقب امام دوازدهم شيعيان كه غايب است (عج)؛ 3- (در قديم) اقامه كنندهي حق، برپادارندهي دين؛ 4-(به مجاز) قدرتمند و با اراده؛ 5- (اَعلام) 1) دومین ...
ادامه مطلب ...قائد : (عربي) 1- آن كه جمعي از مردم را رهبري ميكند، رهبر، پيشرو، پيشوا؛ 2- (در قديم) رئيس قافله، كاروان سالار؛ 3- (در قديم) (در نجوم) نام ستارهاي در انتهاي دُم صورت فلكي دُب اكبر. اسم قائد در لغت ...
ادامه مطلب ...قانع : (عربي) 1- آن كه به دارايي خود يا آنچه در اختيار دارد، راضي است و بسنده ميكند، قناعت كننده، خرسند؛ 2- راضي و خرسند از جواب يا از سخني كه شنيده است، مُجاب. اسم قانع در لغت نامه ...
ادامه مطلب ...قاسم : (عربي) 1- (در قديم) بخشكننده، مقسم؛ 2- (اَعلام) 1) قاسم ابن حسن: [حدود 44-61 قمری] فرزند امام حسن(ع) و از نخستین یاران امام حسین(ع) كه در واقعهي كربلا شهيد شد؛ 2) نام يكي از فرزندان پیامبر اسلام(ص). اسم ...
ادامه مطلب ...قادر : (عربي) 1- داراي قدرت، توانا؛ 2- از نامها و صفات خداوند. اسم قادر در لغت نامه دهخدا قادر. [ دِ ] (ع ص ) توانا. (منتهی الارب ). قدیر. با قدرت . مقتدر : قدرتش بر خشم سخت خویش می بینم روان مرد باید ...
ادامه مطلب ...فخرالدين : (عربي) 1- موجب نازش و افتخار آيين و كيش؛ 2-(اَعلام) 1) فخرالدین اسعد گرگانی: [زنده در 446 هجری] شاعر ایرانی، سرایندهي منظومهي ویس و رامین؛ 2) پادشاه [695-706 قمری] آل کرت، که در جنگ با سپاه الجایتو درگذشت؛ ...
ادامه مطلب ...فتح الله : (عربي) 1- پيروزي خدا؛ 2- (اَعلام) نام وزيرِ امير مبارزالدين محمّد (معاصر حافظ). اسم فتح الله در فرهنگ فارسی فتح الله ابونصر برهان الدین بن ( خواجه ) کمال الدین محمد ابوالمعالی وزیر امیر مبارزالدین محمد ( ف. 780 ه ...
ادامه مطلب ...فتاح : (عربي) 1- (در قديم) گشاينده؛ 2- از صفات و نامهاي خداوند. اسم فتاح در لغت نامه دهخدا فتاح . [ ف َت ْ تا ] (ع ص ) گشاینده . (مهذب الاسماء). مبالغه ٔ فاتح . (از اقرب الموارد) : هر دو فتاح و ...
ادامه مطلب ...فائق : (عربي) 1- دارای برتری، مسلط، چیره، عالی، برگزیده؛ 2- (اَعلام) فائق، داستان نویس ترک، مؤلف مجموعه داستانهای سماور، شرکت، آدم بی مصرف و در کوه عالم ماری هست. اسم فائق در لغت نامه دهخدا فائق . [ ءِ ] (ع ص ...
ادامه مطلب ...فائز : (عربي) 1- (در قديم) نايل؛ 2- رستگار، رستگار شونده؛ 3- پيروز، پيروزي يابنده. اسم فائز در لغت نامه دهخدا فائز. [ ءِ ] (ع ص ) رهایی یابنده . از شر رهاشده و به خیر دست یافته . رجوع به فایز شود. (از اقرب ...
ادامه مطلب ...فالِح : (عربي) 1- نيكوكار؛ 2- (اَعلام) نام فقيه حَنبلي مذهب از دواسِر نَجد. اسم فالح در لغت نامه دهخدا فالح . [ ل ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز که در 60 هزارگزی شمال خاوری ...
ادامه مطلب ...فاضل : (عربي) 1- داراي فضيلت و برتري در علم به ويژه علوم ادبي؛ 2- (در قديم) نيكو، پسنديده به ويژه آنچه داراي جنبه يا اجر معنوي است؛ 3- (اَعلام) 1) فاضل قمی: (= ابوالقاسم محمّدابن حسن) [1152-1231 قمری] ...
ادامه مطلب ...فاروق : (عربي) 1- (در قديم) تميز دهنده و فرق گذارنده؛ 2- (اَعلام) 1) لقب عمرابن خطاب (خليفهي دوم)، از صحابهي پیامبر اسلام(ص)؛ 2) شاه مصر [1936-1952 میلادی]، که با کودتای نظامی به رهبری محمّد بخیت و جمال عبدالناصر ...
ادامه مطلب ...فارس : (عربي) 1- (در قديم) سوار بر اسب؛ 2- (به مجاز) دلاور، جنگجو. اسم فارس در لغت نامه دهخدا فارس . (اِخ ) آن که زبان فارسی دارد. آن که از مردم ایران است . در مقابل ترک ، عرب و جز آن ...
ادامه مطلب ...فاران : (عبري) (اَعلام) 1) موضع مغارهها [جاي غارها]؛ 2) بياباني كه بنياسرائيل در آنجا گردش كردند؛ 3) كوهي است در شمال شرقي دشت فاران كه آن را كوهِ مضرعه گويند. اسم فاران در لغت نامه دهخدا فاران . (اِخ ) موضع ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است