سَرو
سَرو : 1- (در گياهي) هر يك از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطيان كه هميشه سبز است؛ 2- (به مجاز) شاداب و با طراوت. اسم سرو در لغت نامه دهخدا سرو. [ س َرْوْ ] (اِ) پهلوی «سرو» (فرهنگ وندیداد ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
سَرو : 1- (در گياهي) هر يك از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطيان كه هميشه سبز است؛ 2- (به مجاز) شاداب و با طراوت. اسم سرو در لغت نامه دهخدا سرو. [ س َرْوْ ] (اِ) پهلوی «سرو» (فرهنگ وندیداد ...
ادامه مطلب ...سرمه : 1- مخلوطی از کانه های آنتیموان که سیاه رنگ است و از آن برای آرایش پلک چشم و مژه ها استفاده می شود، [سرمه های امروزی مخلوطی از آهن و سرب و بعضی مواد دیگر است یا ...
ادامه مطلب ...سَدِنا : سدن + الف (اسم ساز)، خدمت كردن كعبه. اسم سدنا در لغت نامه دهخدا سدن. [ س َ ] (ع مص ) خدمت کردن کعبه را یا بتخانه را و دربانی نمودن. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خدمت کردن ...
ادامه مطلب ...سَحرناز : (عربي ـ فارسي) 1- زيبايي سپيده دم؛ 2- (به مجاز) زيبا. اسم سحرناز در لغت نامه دهخدا سحر. [ س َ ح َ] (ع ص ) وقت آخر شب و زمان پیش از صبح، و بعضی شراح نوشته اند ...
ادامه مطلب ...سحرگل : (عربی ـ فارسی)، 1- گل سپیده دم؛ 2- (به مجاز) زیبا و با طراوت. اسم سحر گل در لغت نامه دهخدا سحر. [ س َ ح َ] (ع ص ) وقت آخر شب و زمان پیش از صبح، و ...
ادامه مطلب ...سَحر : (عربي) 1- زمان قبل از سپيدهدم؛ 2- زماني است (در ماه رمضان) از نيمه شب تا اذان صبح؛ 3- (در قديم) صبح. اسم سحر در لغت نامه دهخدا سحر. [ س َ ح َ] (ع ص ) وقت آخر ...
ادامه مطلب ...سِتيلا : (عربي) (اَعلام) 1) نام دختر حضرت موسي كاظم(ع)؛ 2) نام حضرت مريم. اسم ستیلا در لغت نامه دهخدا ستی. [ س َ ] (اِ) فولاد و آهن. (برهان ) (غیاث ). آهنی سخت بود مانند پولاد. (فرهنگ اسدی نخجوانی ...
ادامه مطلب ...سِتيا : گيتي، دنيا و روزگار. اسم ستیا در لغت نامه دهخدا ستی. [ س َ ] (اِ) فولاد و آهن. (برهان ) (غیاث ). آهنی سخت بود مانند پولاد. (فرهنگ اسدی نخجوانی ). آهن و پولاد (آنندراج ) : زمین چون ...
ادامه مطلب ...سِتي : (عربي) (از عربي ستّي = بانوي من) 1- (در قديم) عنواني احترام آميز براي زنان؛ 2- (به مجاز) زن و دختر. اسم ستی در لغت نامه دهخدا ستی. [ س َ ] (اِ) فولاد و آهن. (برهان ) (غیاث ...
ادامه مطلب ...ستوده : (صفت مفعولي از ستودن)، آنكه او را ستودهاند؛ ستايش شده. اسم ستوده در لغت نامه دهخدا ستوده. [ س ُ / س ِ دَ / دِ ] (ن مف ) مدح کرده شده یعنی کسی که او را مدح ...
ادامه مطلب ...ستايش : 1- حمد و سپاس خداوند، شكرگزاري (به درگاه خداوند)؛ 2- ستودن، مدح كردن، تعريف، مدح، تمجيد؛ 3- تعريف و تمجيد شدن. اسم ستایش در لغت نامه دهخدا ستایش. [ س ِ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از ...
ادامه مطلب ...ستاره : 1- (در نجوم) هر يك از اجسام نوراني آسمان كه معمولاً شبها از زمين به صورت نقطههاي نوراني چشمك زنِ نسبتاً ساكن ديده ميشوند؛ اختر، نجم؛ 2- (به مجاز) بخت و اقبال و نماد شخص مجلس آرا ...
ادامه مطلب ...سپينود : (اَعلام) (در شاهنامه) دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور. اسم سپینود در لغت نامه دهخدا سپینود. [ س َ ] (اِخ ) دختر پادشاه هند [ شنگل ] و زن بهرام گور. (ولف ) : سپینود گفت ای ...
ادامه مطلب ...سپيده : 1- روشني كم رنگ آسمان در افق مشرق قبل از طلوع آفتاب؛ 2- (در قديم) سفيداب؛ ذره و برادهي قلع. اسم سپیده در لغت نامه دهخدا سپیده. [ س َ / س ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ...
ادامه مطلب ...سبا : (عربي) 1- (اَعلام) 1) (= سباء) سورهي سي و چهارم از قرآن كريم؛ 2) نام شهر بلقيس؛ 3) مملکتی باستان در جنوب جزیره العرب در هزارهي اول پیش از میلاد 2- (در عبري) انسان. اسم سبا در لغت ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است