سُلاله
سُلاله : (عربي) 1- نسل؛ 2- (در قديم) فرزند، نطفه. اسم سلاله در لغت نامه دهخدا سلالة. [ س ُ ل َ ] (ع اِ) آنچه بیرون کشیده شود از چیزی. (منتهی الارب ) (غیاث ) (دهار) (آنندراج ) (ترجمان القرآن ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
سُلاله : (عربي) 1- نسل؛ 2- (در قديم) فرزند، نطفه. اسم سلاله در لغت نامه دهخدا سلالة. [ س ُ ل َ ] (ع اِ) آنچه بیرون کشیده شود از چیزی. (منتهی الارب ) (غیاث ) (دهار) (آنندراج ) (ترجمان القرآن ...
ادامه مطلب ...سَكينه : (عربي) 1- (= سكينت)، آرامش خاطر؛ 2- (اَعلام) [قرن 1و 2 هجری] دختر امام حسين(ع)، همسر مصعب ابن زّبیر. در مدینه وفات یافت. اسم سکینه در لغت نامه دهخدا سکینت. [ س َ ن َ ] (ع اِمص ) ...
ادامه مطلب ...سعيده : (عربي) 1- (مؤنث سعيد)، ( سعيد. 1- و 2- ؛ 2- (اَعلام) 1) رودی از رشته کوه اطلس، در شمال غربی الجزایر به ارتفاع 1180 متر؛ 2) نام استانی در شمال غربی الجزایر؛ 3) نام شهری در ...
ادامه مطلب ...سَعديه : (عربي) (سعد + ايّه/iyyeـ/ (پسوند نسب))، 1- منسوب به سعد، سعد. 1- ؛ 2- (به مجاز) سعادتمند و خوشبخت؛ 3- (اَعلام) آرمگاه سعدی در شمال شرقی شهر شیراز در استان فارس. اسم سعدیه در لغت نامه دهخدا سعدی. [ ...
ادامه مطلب ...سعاده : (عربی) 1- نیک بختی، خوشبختی؛ 2- (در احکام نجوم) سعد بودنِ ستاره ها و تأثیر آنها بر سرنوشت انسان ها. اسم سعاده در لغت نامه دهخدا سعادت. [ س َ دَ ] (ع اِمص ) سعادة : حسودانت را داده ...
ادامه مطلب ...سَعادت : (عربي) 1- خوشبختي؛ 2- (در احكام نجوم) سعد بودنِ ستارهها و تأثير آنها بر سرنوشت انسانها. اسم سعادت در لغت نامه دهخدا سعادت. [ س َ دَ ] (ع اِمص ) سعادة : حسودانت را داده بهرام نحس ترا بهره کرده ...
ادامه مطلب ...سُعاد : (عربي) (اَعلام) نام زن محبوبي در عرب، نام معشوقهاي در عرب. اسم سعاد در لغت نامه دهخدا سعاد. [ س ُ ] (اِخ ) زن محبوبه که در عرب بوده است. (غیاث ) (آنندراج ). نام معشوقه ای در ...
ادامه مطلب ...سَريرا : (سَرير + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَرير، ) سَرير. اسم سریرا در لغت نامه دهخدا سریر. [ س َ / س ِ ] (اِ) سرویسه است که قوس و قزح باشد. (برهان ). قوس و قزح و آن ...
ادامه مطلب ...سَروين : 1- (در قديم) شبيه سَرو؛ 2-(در كردي) روسري و چارقد. اسم سروین در لغت نامه دهخدا سروی. [ س َ ] (اِ) سرون که شاخ گوسفند و گاو باشد. (برهان ) (آنندراج ) : آنکه از عدل او بریده شود به ...
ادامه مطلب ...سَروي : 1- منسوب به سرو؛ 2- نوعي از خطوط اسلامي؛ 3- نخلي، شجري. اسم سروی در لغت نامه دهخدا سروی. [ س َ ] (اِ) سرون که شاخ گوسفند و گاو باشد. (برهان ) (آنندراج ) : آنکه از عدل او ...
ادامه مطلب ...سَروه : (کردی) نسیم، باد ملایم، باد خنک، ایاز. اسم سروه در لغت نامه دهخدا سروت. [ س ُ ] (اِ) سرود. (آنندراج ). سروة. [ س َرْ / س ِرْ / س ُرْ وَ ] (ع اِ) تیر خُرد کوتاه و ...
ادامه مطلب ...سَروناز : 1- سرو نورسته، سروي كه شاخههاي آن به هر طرف مايل باشد؛ 2- (در موسيقي ايراني) نام نوايي. اسم سروناز در لغت نامه دهخدا سرو. [ س َرْوْ ] (اِ) پهلوی «سرو» (فرهنگ وندیداد ص 206) و «سرب » ...
ادامه مطلب ...سَروگل : (سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زيبا و با طراوت و شاداب. اسم سروگل در لغت نامه دهخدا سرو. [ س َرْوْ ] (اِ) پهلوی «سرو» (فرهنگ وندیداد ص 206) و «سرب » (بندهشن ص 116)،طبری «سور» ...
ادامه مطلب ...سروراعظم : (فارسی ـ عربی) از نام های مرکب، سرور و اعظم. اسم سروراعظم در لغت نامه دهخدا سرور. [ س َرْ وَ ] (ص مرکب، اِ مرکب ) مهتر و رئیس و بزرگ و خداوند. (آنندراج ). خداوند و مهتر ...
ادامه مطلب ...سُرور : (عربي) خوشحالي، شادماني. اسم سرور در لغت نامه دهخدا سرور. [ س َرْ وَ ] (ص مرکب، اِ مرکب ) مهتر و رئیس و بزرگ و خداوند. (آنندراج ). خداوند و مهتر و بزرگ و بزرگتر از همه و ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است