سالومه
سالومه : (عبري) (اَعلام) زوجهي زبدي و مادر يعقوب كبير و يوحناي انجيلي. اسم سالومه در لغت نامه دهخدا سالومه. [ ل ُ م ِ ] (اِخ ) ملکه یهود دختر هرود فیلیپ و هرودیاد بوسیله ٔ حیله و مکر عمویش ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
سالومه : (عبري) (اَعلام) زوجهي زبدي و مادر يعقوب كبير و يوحناي انجيلي. اسم سالومه در لغت نامه دهخدا سالومه. [ ل ُ م ِ ] (اِخ ) ملکه یهود دختر هرود فیلیپ و هرودیاد بوسیله ٔ حیله و مکر عمویش ...
ادامه مطلب ...ساقي : (عربي) 1- آن كه شراب در پياله ميريزد و به ديگري ميدهد؛ 2- (در قديم) (به مجاز) معشوق؛ 3- (در قديم) در ادبيات عرفاني نمادِ «خداوند» يا پير است. اسم ساقی در لغت نامه دهخدا ساقی. (ع ص، اِ) ...
ادامه مطلب ...ساغر : (معرب) 1- ظرفي كه در آن شراب مينوشند، جام شراب؛ 2- (در قديم) (به مجاز)، شراب؛ 3- (در عرفان) دل عارف است كه انوار غيبي در آن مشاهده ميشود. اسم ساغر در لغت نامه دهخدا ساغر. [ غ َ ...
ادامه مطلب ...ساعده : (عربی) 1- (مفرد سواعد) شاخه فرعی، شاخابه، مجاری آب که به رودخانه یا دریا میریزد؛ 2- مجاری شیر در پستان؛ 3- (اسم) ساعد بند آهنی یا طلایی. اسم ساعده در لغت نامه دهخدا ساعدة. [ع ِ دَ ] (ع ...
ادامه مطلب ...شيوه : 1- روش، طريقه؛ 2- (در قديم) عشوه، ناز، حالت، وضع؛ 3- (در عرفان) اندك جذبه را گويند كه گاه هست و گاه نيست. اسم شیوه در لغت نامه دهخدا شیوه.[ شی وَ / وِ ] (اِ) طور و عمل ...
ادامه مطلب ...شيوا : 1- ويژگي سخني كه به زيباي و با فصاحت بيان شده باشد، شمرده و واضح و دلنشين؛ 2- (در قديم) فصيح، نغز، خوب؛ 3- (اَعلام) یکی از سه خدای بزرگ آیین هندو، که نمایندهي مرگ و تجدید ...
ادامه مطلب ...شينا : 1- شنا و آب ورزي، شيناب، شناوري، 2- سعي و كوشش و جِد و جَهد. اسم شینا در لغت نامه دهخدا شینا. (اِ) شنا و سباحت وشناوری. (ناظم الاطباء). رجوع به شنا و شیناب شود. اسم شینا در فرهنگ فارسی شینا شنا ...
ادامه مطلب ...شيما : 1- (عربي) زن خال دار؛ 2- (اَعلام) دختر حليمهي سعديه خواهر رضاعي پیامبر اسلام(ص). اسم شیما در لغت نامه دهخدا شیم. [ ش َ ] (ع مص ) درنیام کردن شمشیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شمشیر ...
ادامه مطلب ...شيلر : (آعلام) ناحیهاي مرزی در شمال شرقی عراق، به صورت پیش آمدگی در استان کردستان ایران، میان شهرستانهای بانه و مریوان. رود شیلر در آن جریان جریان دارد و از شهرهای مهم آن سلیمانیه است. اسم شیلر در لغت ...
ادامه مطلب ...شيلان : (در قديم) (در گياهي) (= چيلان)، 1- درخت عناب؛ 2-(در مغولي) مهماني، سور؛ 3- (در قديم) غذا، طعام. اسم شیلان در لغت نامه دهخدا شیلان. (ع اِ) ج ِ شال : شیلان کشمیر. شیلان کرمان. (یادداشت مؤلف ). شیلان. (ترکی، اِ) ...
ادامه مطلب ...شيلا : نام نهري در سيستان و بلوچستان كه از درياچهي هامون به خارج از آن جريان دارد. اسم شیلا در لغت نامه دهخدا شیل. [ ش ُی ْ ی َ / شی َ ] (ع ص، اِ) ج ِ شائل. ...
ادامه مطلب ...شيفته : (صفت فاعلي از شيفتن)، آن كه به كسي يا چيزي دل بسته است، عاشق. اسم شیفته در لغت نامه دهخدا شیفته. [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) عاشق. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث ...
ادامه مطلب ...شيريندخت : 1- (شيرين + دخت = دختر)، دختر شيرين؛ 2- (به مجاز) زيبا، گرامي، عزيز. اسم شیرین دخت در لغت نامه دهخدا شیرین. (ص نسبی ) هر چیزکه نسبت به شیر داشته باشد، خصوصاً در حلاوت. (آنندراج ) (بهار عجم ...
ادامه مطلب ...شيرين : 1- داراي مزهي شيريني؛ 2- (به مجاز) مطبوع، دلنشين و دلپذير؛ 3- (به مجاز) زيبا؛ 4- (به مجاز) شيوا يا ادا شده با لهجهاي گوش نواز (سخن)؛ 5- (به مجاز) گرامي، عزيز، به طور دلپذير، خيلي خوب، ...
ادامه مطلب ...شيده : (شيد= خورشيد + ه (پسوند نسبت)) 1- منسوب به شيد؛ 2- خورشيد، نور، روشني، روشنايي؛ 3- (به مجاز) زيبارو. اسم شیده در لغت نامه دهخدا شیده. [ دَ / دِ ] (اِ) بمعنی شید است در تمام معانی. (از ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است