معنی اسم سَعادت

سَعادت :    (عربي) ۱- خوشبختي؛ ۲- (در احكام نجوم) سعد بودنِ ستاره‌ها و تأثير آنها بر سرنوشت انسانها.

 

 

اسم سعادت در لغت نامه دهخدا

سعادت. [ س َ دَ ] (ع اِمص ) سعادة :
حسودانت را داده بهرام نحس
ترا بهره کرده سعادت زواش.
اورمزدی.
از درگه شهنشه مسعود با سعادت
زیبا به پادشاهی دانا به شهریاری.
منوچهری.
گفتم [ ابونصر مشکان ] سعادت بنده آن است که پیش خدمت خداوند باشد. (تاریخ بیهقی ). سعادت با این یار است. (تاریخ بیهقی ).
که کیمیای سعادت در این جهان سخن است
بزرگمهر چنین گفته بوده با کسری.
ناصرخسرو.
تا دور چرخ بر تو سعادت کند همی
از دور چرخ بر تو سعادت نثار باد.
مسعودسعد.
اگر بی هنران خدمت اسلاف را وسیلت سعادت سازند خلل به کارها راه یابد. (کلیله و دمنه ). و کدام سعادت از این بزرگتر. (کلیله و دمنه ).
مردم از مشتری و زهره ٔ چرخ
خود سعادت چرا طمع آرد.
انوری.
بدل اسیر هوای تو گشت خاقانی
اگر بجان بجهد هم سعادت مرد است.
خاقانی.
بخت که سیاره ٔ سعادت شاه است
یوسف تازه مگر که از سفر آورد.
خاقانی.
با حصول ارادت و شمول سعادت روی بغزنه نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
و همچنین نجم سعادتش در ترقی بود تا به اوج ارادت برسید. (گلستان چ یوسفی ص ۷۱).
– سعادت سنج ؛ سنجنده ٔ سعادت. اندازه گیرنده ٔ سعادت :
کمان را استخوان بر گنج کرده
ترازو را سعادت سنج کرده.
نظامی.
هیچ دانی که چندبردم رنج
تا ز رویت شدم سعادت سنج.
امیرخسرو (از آنندراج ).
سعادة. [ س َ دَ ] (ع اِمص ) نیک بختی. خلاف شقاوت و نیک بخت شدن. (آنندراج ). نیک بختی. (مهذب الاسماء). نیک بخت شدن. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). فرخندگی. خجستگی. همایونی. رجوع به سعادت شود. || در اصطلاح صوفیه خواندن ازلی را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ).

اسم سعادت در فرهنگ فارسی

سعادت
خوشبخت شدن، نیک بخت شدن، نیک بختی، شقاوت
( اسم ) ۱ – خوشبختی نیکبختی اقبال مقابل شقاوت بدبختی جمع سعادات . ۲ – میمنت خجستگی پیروزی . یا سعادت اخروی . آنست که هر نفسی باقی بماند تاابدالابدین بر بهترین حالات خود . یا سعادت دنیوی . عبارت از این است که هر موجودی باقی بماند بر طولانی ترین زمان ممکن بر بهترین حالات ممکن و تمامترین نتایج .
سعادت آباد
در فارس ( استان هفتم ) هشت موضع بدین نام خوانده شده : ۱ – دهی از دهستان کمین بخش زرقان شهرستان شیراز . ۲ – دهی از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز . ۳ – دهی از دهستان حومه بخش سروستان شهرستان شیراز . ۴- دهی از دهستان ابرج بخش اردکان شیراز . ۵ – دهی از دهستان توابع ارسنجان بخش زرقان شهرستان شیراز . ۶ – دهی از دهستان فسا رود بخش داراب شهرستان فسا . ۷- ده کوچکی از دهستان چنار بخش مرکزی شهرستان آباده . ۸ – ده کوچکی از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز .
ده از دهستان رشخوار شهرستان تربت حیدریه .
سعادت افزا ی
( صفت ) آنچه موجب زیادت خوشیختی گردد .
سعادت انتما
مقرون بسعادت . توام با سعادت بر ضمیر صواب نمای صاحبقران سعادت انتما خطور نمود .
سعادت بخش
( صفت ) آنچه نیکبختی آورد : [[ نظری سعادت بخش از مشتری آسمان جلال … بدو متصل یافتم ]] .
سعادت قلی
ده از دهستان جعفر آباد فاروج بخش حوم. شهرستان قوچان . آب از چشمه . محصول . غلات . شغل زراعت و مالداری . قالی چه بافی .
سعادت گرای
نام سه تن از خانان قرم ( کریمه ) سعادت گری اول . نهمین از خانان مزبور ( جل.۹۲۹ه.ق. ۱۵۲۳م.- ف.۹۳۸ه.ق. ۱۵۳۲م.) یا سعادت گری دوم . سی و دومین از خانان مذکور(جل.۱۱٠۲ه.ق.۱۶۹۱م.ف.۱۱٠۲ه.ق. ۱۶۹۱ م.) یا سعادت گری سوم . چهل و دومین از خاندان مزبور (جل.۱۱۲۷ه.ق. ۱۷۱۵م.- ف.۱۱۳۶ه.ق.۱۷۲۴م.) .
سعادت گرای ثانی سی و دومین ازخانان قرم
سعادت لو
ده جزئ دهستان آتش بیگ بخش سر اسکند شهرستان تبریز .
سعادت نامه
منظومه ایست مثنوی که بخطا آنرا بناصر خسرو نسبت داده اند و در پایان دیوان او ( چاپ تهران ) بطبع رسانیده اند . این منظومه از ناصر الدین خسرو اصفهانی ( ف.۷۳۵ه.ق. ) متخلص به (( شریف )) است ( رک . کشف الظنون ج ۲ ص ۲۶ سبک شناسی ج ۳ ص ۱۸۹ متن و حاشیه ) .
بی سعادت
بدبخت و ناشاد و نامراد . بدبخت و بی نصیب و بی بهره ٠
ذی سعادت
دارای سعادت خوشبخت ( در عنوان کسان نویسند : خدمت ذی سعادت ..)
کیمیای سعادت
کتابی است اخلاقی و دینی بزبان فارسی تالیف محمد غزالی . تاریخ تالیف این کتاب میان سالهای ۵٠٠ – ۴۹٠ ه . است . غزالی عمده محتویات آنرا از کتاب دیگر خود بنام [احیائ العلوم ] که بعربی نوشته شده بود بطور خلاصه بفارسی نقل کرده . در کیمیای سعادت اصول تعالیم اخلاقی اسلامی آمده است و شامل یک دوره اخلاق عملی و نظری و مبتنی بر مبانی عرفانی و شعایر اسلامی است . غزالی در این کتاب دارای یک مقدمه و چهار رکن ( عبادات معاملات منجیات مهلکات) است و هر رکن شامل چند فصل است .
در سعادت
باب السعاده استانبول قسطنطنیه

اسم سعادت در فرهنگ معین

سعادت
( سَ دَ) [ ع . سعادة ] (اِمص .) ۱ – خوشبختی . ۲ – خجستگی .

اسم سعادت در فرهنگ فارسی عمید

سعادت
خوشبختی، نیک بختی، خوشبخت شدن، نیک بخت شدن،

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز