اسم پسر عربی
ضياءالدين : (عربي) 1- روشنايي دين؛ 2- (در اعلام) نام چندين شخص از مشاهير تاريخي.
اسم ضیاءالدین در فرهنگ عمید
ضیا
نور؛ روشنایی.
اسم ضیاءالدین در فرهنگ فارسی
ضیا
( اسم ) نور روشنایی .
ضیا پاش
( صفت ) روشنایی بخش ضیا گستر .
ضیا گستر
( صفت ) ...
ادامه مطلب ...
ضياءالحق : (عربي) روشنائي و نورِ حق.
اسم ضیاءالحق در فرهنگ عمید
ضیا
نور؛ روشنایی.
اسم ضیاءالحق در فرهنگ فارسی
ضیا
( اسم ) نور روشنایی .
ضیا پاش
( صفت ) روشنایی بخش ضیا گستر .
ضیا گستر
( صفت ) روشنایی بخش ضیا پاش .
ضیا گوگ الپ
از نویسندگان ...
ادامه مطلب ...
ضیا : (عربي، ضياء) (در قديم) نور، روشني.
اسم ضیا در فرهنگ عمید
ضیا
نور؛ روشنایی.
اسم ضیا در فرهنگ فارسی
ضیا
( اسم ) نور روشنایی .
ضیا پاش
( صفت ) روشنایی بخش ضیا گستر .
ضیا گستر
( صفت ) روشنایی بخش ضیا پاش .
ضیا گوگ ...
ادامه مطلب ...
ضَرغام : (عربي، ضِرغام) 1- (در قديم) شير درنده؛ 2- (به مجاز) پهلوان دلاور.
اسم ضرغام در لغت نامه دهخدا
ضرغام .
[ ض ِ ] (ع اِ) شیر بیشه .
ضرغامة.
(منتهی الارب ).
شیر.
(بحر الجواهر) (مهذب الاسماء) (دهار).
شیردرنده .
(منتخب اللغات ).
اسد.
ج ، ضراغم : ...
ادامه مطلب ...
صدرالله : (عربي) 1- (به مجاز) كسي كه برتري و مهتري او از سوي خداست؛ 2- (به تعبير عرفاني) داراي باطن و روح خدايي.
اسم صدرالله در لغت نامه دهخدا
صدر.
[ص َ ] (ع اِ) بالای مجلس .
طرف بالا : مرا با ...
ادامه مطلب ...
صدرالدين : (عربي) 1- پيشواي دين (اسلام)؛ 2- لقبي است كه به بعضي از علماي اسلام دادهاند؛ 3- (اَعلام) 1) صدرالدین محمّد شیرازی: (ملاصدرا)، صَدرا. 2- ؛ 2) صدرالدین قونیوی: [قرن 7 هجری] صوفی مسلمان، ناپسری و شاگرد ابن ...
ادامه مطلب ...
صدرا : (عربي ـ فارسي) (صدر + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به صدر، ( صدر؛ 2- (اَعلام) فيلسوف و متکلم ایرانی [حدود 979- 1050 قمری] معروف به صدرا، ملاصدرا و ملقب به صدرالدين و صدرالمتألهين. مؤلف اسفار در ...
ادامه مطلب ...
صَبيح : (عربي) 1- (در قديم) (به مجاز) زيبا و شاد؛ 2- خندان و خوشحال.
اسم صبیح در لغت نامه دهخدا
صبیح .
[ ص َ ] (ع ص ) خوبرو و سفیدرنگ .
ضد ملیح که سبزه رنگ و نمکین باشد.
(غیاث اللغات ).
خوبرو.
(دهار).
صاحب ...
ادامه مطلب ...
صائب : 1- (در قدیم) راست و درست؛ 2- (اَعلام) صائب تبريزي: [قرن 11هجری] شاعر ايرانی که مدتی را در کابل و هند گذراند. او از بنیانگذاران سبک تازه ای در شعر فارسی، معرف به سبک هندی است. به ...
ادامه مطلب ...
صانع : (عربي) 1- سازنده، آفريننده؛ 2- (در قديم) صنعتگر؛ 3- آفريدگار، خداوند.
اسم صانع در لغت نامه دهخدا
صانع.
[ ن ِ] (ع ص ) نعت فاعلی از صنع.
دست کار.
(ربنجنی ) (تفلیسی ) (دهار).
پیشه ور.
جلذی .
(منتهی الارب ) : پس مقدران ...
ادامه مطلب ...
صامت : (عربي) 1- خاموش، بي صدا، ساكت؛ 2- (در حالت قيدي) در حال سكوت؛ 3- (در قديم) (به مجاز) طلا و نقره.
اسم صامت در لغت نامه دهخدا
صامت .
[ م ِ ] (ع ص ، اِ)نعت فاعلی از صُمت ...
ادامه مطلب ...
صالح : (عربي) 1- شايسته و درستكار، نيك، خوب، درست؛ 2-(در قديم) داراي اعتقاد و عمل درست ديني؛ 3- (اَعلام) 1) پيامبر قوم ثمود به روايت قرآن، که چون آن قوم دعوت او را نپذیرفتند و شترش را کشتند، ...
ادامه مطلب ...
صارم : (عربي) (در قديم) 1- شمشير تيز؛ 2- قطع كننده، بُرنده.
اسم صارم در لغت نامه دهخدا
صارم .
[ رِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از صَرْم .
قوله تعالی : ان اغدوا علی حرثکم ان کنتم صارمین (قرآن ...
ادامه مطلب ...
صادق : (عربي) 1- آن كه گفتارش مطابق با واقعيت است، راستگو، راست و درست و راستين؛ 2- (اَعلام) 1) لقب امام جعفر صادق(ع): [80-148 قمری] ششمین امام شیعیان، که اساس فقه شیعه به او منسوب است. 2) صادق ...
ادامه مطلب ...
صاحب : (عربي) 1- دارنده، مالك، دارا؛ 2- (منسوخ) سرور، آقا؛ 3- (در قديم) همنشين و همصحبت، يار؛ 4- (در قديم) فرمانروا و حاكم؛ 5- (در عرفان) يار و همصحبت و خداوندگار و دارندهي چيزي؛ 6- (اَعلام) 1) نام ...
ادامه مطلب ...
اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا
اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا