غَفور
غَفور : (عربي) 1- بخشاينده و آمرزندهي گناهان(خداوند)؛ 2- از صفات و نامهاي خداوند كه قريب نود بار در قرآن كريم آن را يادآور شده است. اسم غفور در لغت نامه دهخدا غفور. [ غ َ ] (ع ص ) آمرزگار. ج ، غُفُر. (منتهی ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
غَفور : (عربي) 1- بخشاينده و آمرزندهي گناهان(خداوند)؛ 2- از صفات و نامهاي خداوند كه قريب نود بار در قرآن كريم آن را يادآور شده است. اسم غفور در لغت نامه دهخدا غفور. [ غ َ ] (ع ص ) آمرزگار. ج ، غُفُر. (منتهی ...
ادامه مطلب ...غَفّار : (عربي) 1- آمرزنده و بخشايندهي گناهان(خداوند)؛ 2- از صفات و نامهاي خداوند. اسم غفار در لغت نامه دهخدا غفار. [ غ ُ ] (ع اِ) موی گردن و پس گردن . موی رخسار و موی زرد ساق و پیشانی . (منتهی الارب ) ...
ادامه مطلب ...غَدير : (عربي) 1- آبگيري است بين مكه و مدينه در ناحيهي جحفه؛ 2- روز يا واقعه غدير كه در ميان مسلمانان حائز اهميت است. اسم غدیر در لغت نامه دهخدا غدیر. [ غ َ ] (ع اِ) آبگیر. آب که سیل سپس گذارد. (منتهی ...
ادامه مطلب ...غانِم : (عربي) (در قديم) غنيمت گرفته و بهرهمند. اسم غانم در لغت نامه دهخدا غانم . [ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غَنْم و غُنْم و غَنَم . گیرنده ٔ غنیمت . رسیده به غنیمت و با تنوین دنبال کلمه ٔ ...
ادامه مطلب ...غالب : (عربي) 1- غلبه كننده بر ديگري در جنگ، فاتح، پيروز؛ مسلط، چيره؛ 2- (اَعلام) 1) نام هشتمين جدّ پیامبر اسلام(ص)؛ 2) نام يكي از صحابه؛ 3) غالب دهلوی: [1212-1285 قمری] شاعر فارسی زبان و اردو زبان هندی ...
ادامه مطلب ...عالی : (عربي) 1- بسيار خوب، داراي ارزش و اهميت بسيار، مهم، والا، بزرگ؛ 2- (در قديم) بلند، رفيع، مرتفع؛ 3-شاهانه، بزرگوارانه. اسم عالی در لغت نامه دهخدا عالی . (ع ص ) بلند ، مقابل سافل . و منه أتیته من عال ...
ادامه مطلب ...عاكِف : (عربي) 1- (در قديم) آن كه در جايي مقدس براي عبادت اقامت دائم داشته باشد، معتكف؛ 2- (به گونهاي احترام آميز) حاضر و مقيم. اسم عاکف در لغت نامه دهخدا عاکف . [ ک ِ ] (ع ص ) به جایی ...
ادامه مطلب ...عاقِل : (عربي) 1- آن كه از سلامت عقل برخوردار است؛ 2- آن كه عقلش خوب كار ميكند؛ 3- داراي بهرهي هوشي بالا؛ 4- خردمند. اسم عاقل در لغت نامه دهخدا عاقل . [ ق ِ ] (ع ص )خردمند. دانا. هوشیار و زیرک . (ناظم ...
ادامه مطلب ...عاطِف : (عربي) 1- مهربان؛ 2- برگرداننده. اسم عاطف در لغت نامه دهخدا عاطف . [ طِ ] (ع ص ) مهربانی کننده . || برگرداننده . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). || آهو که گردن کج کند وقت نشستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ...
ادامه مطلب ...عاصِم : (عربي) 1- (در قديم) نگهدارنده، محافظ؛ بازدارنده (از خطا)، منع كننده؛ 2- (اَعلام) 1) يكي از قُراء سبعهي [قاريان هفت گانه] قرآن؛ 2) نام يكي از ياران امام كاظم(ع). اسم عاصم در لغت نامه دهخدا عاصم . [ ص ِ ] ...
ادامه مطلب ...عاصِف : (عربي) 1- (در قديم) تند، سخت، شديد؛ 2- باد تند و شديد، تندباد. اسم عاصف در لغت نامه دهخدا عاصف . [ ص ِ ] (ع ص ) مایل و خمیده هر چه باشد. سهم عاصف ؛ تیر کج و مائل ...
ادامه مطلب ...عاشور : (عربي) 1- عاشورا؛ 2- روز دهم ماه محرم كه روز شهادت امام حسين(ع) است. اسم عاشور در لغت نامه دهخدا عاشور. (ع اِ) عاشور و عاشوراء و عاشوری و عشوری : دهم محرم و به قولی نهم آن و مشهور ...
ادامه مطلب ...عارف : (عربي) 1- (در تصوف) آن كه از راه رياضت و تهذيب نفس و تفكر، به معرفت خداوند دست مييابد؛ 2- آن كه نسبت به چيزي آگاهي دارد، شناسنده؛ 3- دانا، آگاه، دانشمند؛ 4- (اَعلام) [1261-1312 قمری] تخلّص ...
ادامه مطلب ...عادل : (عربي) آن كه اعمال و رفتارش مطابق با عدالت، انصاف و قانون است؛ دادگر. اسم عادل در لغت نامه دهخدا عادل . [ دِ ] (ع ص ) داددهنده . ج ، عدول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقابل فاسق . || مشرک ...
ادامه مطلب ...عابِس : (عربي) 1- عبوس، اخمو، ترشروی؛ 2- (به مجاز) شجاع و بی باک؛ 3- (اعلام) 1) عابس مرادی [68 میلادی] از سرداران عصر اموی. در سال 49 به ریاست شرطة بصره رسید، سپس به جنگ دریایی گسیل شد و ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است