اسم های دخترونه پیشنهادی :

  • آدنا
  • گل پری
  • جهان ‌ناز
  • شادي افزا
  • مَشیانه
  • آهو
  • اسم های پسرونه پیشنهادی :

  • شهرگان
  • شاهرخ
  • سپهرم
  • مهیار
  • شاهو
  • نوروز
  • اسم دختر فارسی

    خرامان

    خرامان : داراي حالت خراميدن، در حال خراميدن، به آهستگي و با ناز. اسم خرامان در لغت نامه دهخدا خرامان. [ خ ِ ] (نف، ق ) خرامنده. (یادداشت بخط مؤلف ). رونده با ناز وتکبر و تبختر. (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ...

    ادامه مطلب ...

    خجسته

    خجسته : (اوستايي) 1- مبارك، فرخنده؛ 2- (در موسيقي ايراني) گوشه‌اي در دستگاه نوا؛ 3- (در قديم) سعادتمند، كامروا، خوشبخت؛ 4- (در گياهي) هميشه بهار (گل). اسم خجسته در لغت نامه دهخدا خجسته. [ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ...

    ادامه مطلب ...

    خُتن

    خُتن : 1- (اعلام) شهر و واحهای در جنوب باختری منطقه خودگردان سین کیانگ اویغور، در غرب چین، که هم مشک و آهوی مشکین آن و هم زیبارویانش در ادب فارسی مشهور است؛ 2- (به مجاز) دختری که مثل زیبارویان خُتن ...

    ادامه مطلب ...

    خاور

    خاور : (مخففِ خاوران) هم به معني مشرق و هم به معناي مغرب است. اسم خاور در لغت نامه دهخدا خاور. [ وَ ] (اِ) به معنی باختر است که مشرق باشد . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع) (آنندراج ...

    ادامه مطلب ...

    چهره

    چهره : چهر، روي، صورت. اسم چهره در لغت نامه دهخدا چهره. [ چ ِ رَ / رِ ] (اِ) صورت و روی آدمی باشد. (برهان ). روی. (آنندراج ). صورت و روی آدمی راگویند. (از انجمن آرا). رخ. روی. صورت. سیما. (ناظم ...

    ادامه مطلب ...

    چنور

    چنور : (کردی) گیاهی خوشبو شبیه به شوید، که در بعضی از مناطق کردستان میروید. اسم چنور در اسامی پسرانه و دخترانه چنور نوع: دخترانه و پسرانه ریشه اسم: فارسی معنی: گیاهی خوشبو

    ادامه مطلب ...

    چمن‌ناز

    چمن‌ناز : (به مجاز) زيبارويي كه داراي ناز و عشوه و كرشمه است. اسم چمن ناز در لغت نامه دهخدا چمن. [ چ َ م َ ] (اِ) راه باشد میان بوستان و باغ. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 361). راه راست بود ...

    ادامه مطلب ...

    چمن

    چمن : (در قديم) 1- زمين سبز و خرم، باغ و بوستان مرغزار؛ 2- (در گياهي) نام گياهي از تيره‌ي غلات. اسم چمن در لغت نامه دهخدا چمن. [ چ َ م َ ] (اِ) راه باشد میان بوستان و باغ. (فرهنگ اسدی ...

    ادامه مطلب ...

    چکامه

    چكامه : شعر به ويژه قصيده. اسم چکامه در لغت نامه دهخدا چکامه. [ چ َ م َ / م ِ] (اِ) قصیده را گویند وآن مطلعی است با ابیات متوازنه ٔ متشارکه در قافیه وردیف زیاده برهفده بیت، مبتنی بر هفت شرط ...

    ادامه مطلب ...

    جوانه

    جوانه : 1- تازه، نو؛ 2- (به مجاز) جوان اسم جوانه در لغت نامه دهخدا جوانة. [ ج َوْ وا ن َ ] (ع اِ) سرین و دبر. (منتهی الارب ). اِسْت. (ذیل اقرب الموارد از قاموس ). جوانه. [ ج َ ن َ ...

    ادامه مطلب ...

    تَرانه

    تَرانه :    1- (در موسيقي) شعري متشكل از چند بيت مقفا و هم‌سان از نظر تعداد هجاها و مصراع‌ها كه با آواز خوانده مي‌شود؛ ليد؛ 2- (در موسيقي) هرنوع سخن معمولاً موزون كه با موسيقي خوانده شود؛ 3- (در موسيقي ...

    ادامه مطلب ...

    تارا

    تارا :    ستاره، كوكب، مردمك چشم. اسم تارا در لغت نامه دهخدا تارا. (اِ) ستاره. (انجمن آرا)(آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). به عربی کوکب خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) : طلوع موکب سعدش خلایق را کند روشن فروغ طلعت ...

    ادامه مطلب ...

    تابنده

    تابنده :    (صفت فاعلي از تابيدن)، آنچه مي‌تابد و نورافشاني مي‌كند، درخشان. اسم تابنده در لغت نامه دهخدا تابنده. [ ب َ دَ / دِ ] (نف ) تابان. درخشان پرتوافشان. نورانی. روشن کننده. براق. متلألأ. مشعشع. بصیص. لایح. وهّاج : ...

    ادامه مطلب ...

    پَرتو

    پَرتو :    1- شعاعي كه از منبع نوراني يا گرما ساطع مي‌شود، درخشش، تلألؤ، روشنايي؛ 2- (به مجاز) اثر، تأثير.   اسم پرتو در لغت نامه دهخدا پرتو. [ پ َ ت َ / تُو ] (اِ) شعاع. (برهان ) (زمخشری ). روشنائی. ...

    ادامه مطلب ...

    پدیده

    پدیده :    1- (در فلسفه) آنچه اتفاق مي‌افتد يا وجود دارد و مي‌توان آن را تجربه كرد؛ 2- پديدار؛ 3- (به مجاز) شخص، چيز يا حادثه‌ي چشمگير. اسم پدیده در لغت نامه دهخدا پدید. [ پ َ ] (ص، ق ) ...

    ادامه مطلب ...

    اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

    اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

    کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است

    طراح: پاناب / پشتیبانی و سئو gateweb.ir