معنی اسم جوانه

جوانه : ۱- تازه، نو؛ ۲- (به مجاز) جوان

%d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86%d9%87

اسم جوانه در لغت نامه دهخدا

جوانة. [ ج َوْ وا ن َ ] (ع اِ) سرین و دبر. (منتهی الارب ). اِسْت. (ذیل اقرب الموارد از قاموس ).
جوانه. [ ج َ ن َ / ن ِ ] (اِ) جوانی. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شباب. || شاخه ٔ تازه ٔ درخت. شاخ نوبررسته از درخت. شاخ نو که از درختی یا ریشه ٔ آن روید. || (ص ) تازه. جوان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
عصیر جوانه هنوز از قدح
همی زد بتعجیل برتابها.
منوچهری.
چه فردوسی اندر زمانه نبود
همین بُد که بختش جوانه نبود.
فردوسی.
گیتی جوان شده ست بخور زآن جوانه می
باید می جوانه چوگیتی بود جوان.
؟ (از آنندراج ).
خردمند و زیبا و چیره سخن
جوانه بسال و بدانش کهن.
فردوسی.
دو تیرانداز چون سرو جوانه
زبهر یکدگر کرده نشانه.
نظامی.
به طَرْف هر چمن سروی جوانه
به هر جویی شده آبی روانه.
نظامی.

اسم جوانه در فرهنگ فارسی

جوانه
جوان, جوانی, شاخه تازه درخت
۱- ( اسم ) جوانی شباب .۲- ( صفت ) مرد جوان .۳- ( اسم ) شاخ. تاز. درخت نو باو. درخت . ۴- تیژ .
سرین و دبر است
جوانه زدن
شاخ تازه از درخت رستن
جوانه مرگ شدن
جوانمرگ شدن در جوانی مردن

اسم جوانه در فرهنگ معین

جوانه
(جَ نِ) (اِ.) شاخة تازة درخت .

اسم جوانه در فرهنگ فارسی عمید

جوانه
۱. (زیست شناسی) اندامی نورس شبیه برگ های ریز که در سر شاخه و در بغل برگ و در اطراف شاخه های درخت می روید و از فلس های متعدد ساخته شده و بعد از باز شدن به شکل برگ درمی آید؛ تژ.
۲. (زیست شناسی) دانه ای که مرحلۀ رشد آن به تازگی آغاز شده است.
۳. (صفت) [قدیمی، مجاز] تازه؛ نو.
۴. (صفت) [قدیمی، مجاز] جوان.
* جوانه زدن: (مصدر لازم) (زیست شناسی)
۱. جوانه برآوردن گیاه.
۲. [مجاز] به وجود آمدن: عشق در وجودش جوانه زده بود.

اسم جوانه در اسامی پسرانه و دخترانه

جوانه
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: اندام نورس، فشرده، و قابل رشدی در گیاه که در انتهای شاخه، کنار دمبرگ وجود دارد، جوان

اسامی مشابه

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز