اسم های دخترونه پیشنهادی :

  • فرخ بانو
  • اروس
  • آمستریس
  • میرتو
  • اَرشین
  • به آفرید
  • اسم های پسرونه پیشنهادی :

  • ماه برزین
  • نوشیار
  • فَرنود
  • بَهامین
  • بسارنگ
  • سرو
  • اسم دختر عربی

    ثریّا

    ثريّا :    (عربي) (= پروين)،   پروين. 1- اسم ثریا در لغت نامه دهخدا ثریا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (ع ص، اِ) مصغر ثروی. || (اِخ ) پروین پرن. پرند. پرو. پروه. رَفه. رَمه. نرگسه. نرگسه ٔ چرخ. نرگسه ٔ ...

    ادامه مطلب ...

    تُحفه

    تُحفه :    (عربي) 1- هديه؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شخص بسيار ارزشمند. اسم تحفه در لغت نامه دهخدا تحفة. [ ت ُ ف َ/ ت ُ ح َ ف َ ] (ع اِ) ج، تُحَف. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر ...

    ادامه مطلب ...

    تبسّم

    تبسّم :    (عربي) 1- لبخند، خنده‌ي بدون صدا؛ 2- (در قديم) (به مجاز) درخشيدن.   اسم تبسم در لغت نامه دهخدا تبسم. [ت َ ب َس ْ س ُ ] (ع مص ) ابتسام. دندان سپید کردن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ...

    ادامه مطلب ...

    تبرّک

    تبرّك :    (عربي) 1- مبارك بودن، مباركي، خجستگي، خوش يمني؛ 1- بركت گرفتن. اسم تبرک در لغت نامه دهخدا تبرک. [ ت َ رَ ] (اِ) هر حصار و قلعه را گویند عموماً. (برهان ). هر حصار را گویند عموماً. (فرهنگ جهانگیری ...

    ادامه مطلب ...

    تامیلا

    تامیلا :    (عربي) 1- (مصدر باب تفعيل) از روي اميدواري، اميدوارانه؛ 2- در برخي منابع به معني بخشنده. اسم تامیلا در لغت نامه دهخدا تامیل. (اِخ ) شعبه ای از نژاد دراویدی هند که در جنوب هند و شمال سراندیب اقامت ...

    ادامه مطلب ...

    بَدری

    بَدري :   (عربي) 1- باراني كه پيش از زمستان ببارد، باراني كه پيش از سرما بيايد؛ 2- بدر بودن، ماه تمام و دو هفته بودن، حالت ماه دو هفته.   اسم بدری در لغت نامه دهخدا بدری. [ ب َ ] (حامص ) ...

    ادامه مطلب ...

    بتول

    بتول :    (عربي) 1- كسي كه از دنيا منقطع شده است و به خدا پيوسته است؛ 2- زن بريده از دنيا براي خدا؛ 3- (اَعلام) لقب حضرت فاطمه(ع).   اسم بتول در لغت نامه دهخدا بتول. [ ب ُ ] (اِ) پر ...

    ادامه مطلب ...

    باهِره

    باهِره :    (عربي) (مؤنث باهر)، باهر، درخشان، تابان. + ( باهر. 1- و 2-   اسم باهره در لغت نامه دهخدا باهر. [ هَِ ] (ع اِ) رگی است در پوست سر تا یافوخ. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (ص ...

    ادامه مطلب ...

    باقیه

    باقیه :    (عربي) (مؤنث باقي)، 1- عمل صالح؛ 2- آن كه يا آنچه وجود دارد، موجود؛ 3- پاينده، پايدار   اسم باقیه در فرهنگ فارسی باقیه مونث باقی , باقیات و صالحات , عمل های نیک , کارهای خوب و آثار خوب که ...

    ادامه مطلب ...

    ادیبه

    ادیبه :    (عربي) (مؤنث اديب)، ( اديب. 1- ، 2- ، 3- ، 4- و5- اسم ادیبه در لغت نامه دهخدا ادیب. [ اَ ] (ع ص ) زیرک. || نگاهدارنده ٔ حدّ هر چیز. || فرهنگ ور. بافرهنگ. (مهذب الاسماء). ...

    ادامه مطلب ...

    اِخلاص

    اِخلاص :    (عربي) 1- دوستي خالص داشتن، خلوص نيت داشتن، عقيده داشتن، عقيده پاك داشتن، ارادت صادق داشتن؛ 2- (در تصوف) يك سره روي كردن و پرداختن به خداوند؛ 3- (اَعلام) سوره‌ي صد و دوازدهم از قرآن كريم داراي چهار ...

    ادامه مطلب ...

    اختر

    اختر :    1- (در نجوم) جرم فلكي، ستاره، كوكب، نجم؛ 2- (در گياهي) نام گل و گياهي است؛ 3- (در قديم) در باور قدما ستاره‌ي بخت و اقبال؛ 4- (در قديم) سرنوشت، بخت، طالع؛ 5- (در قديم) پرچم، عَلَم، ...

    ادامه مطلب ...

    اَحلام

    اَحلام :    (عربي) 1- جمع حلم، بردباري‌ها، وقارها؛ 2- عقل‌ها؛ 3- جمع حليم، بردباران. اسم احلام در لغت نامه دهخدا احلام.[ اِ ] (ع مص ) احلام مراءة؛ فرزندان حلیم زادن زن. احلام. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِلْم. بردباریها. سکون ...

    ادامه مطلب ...

    اِحسانه

    اِحسانه :    (عربي ـ فارسي) (احسان + ه (پسوند نسبت))، منسوب به احسان، ( احسان.   اسم احسانه در لغت نامه دهخدا احسان. [ اِ ] (ع مص ) خوبی.نیکی. صنیع. نیکوکاری. بخشش. بِرّ. ید. دست. ازداء.انعام. افضال. نیکی کردن. نیکوئی کردن ...

    ادامه مطلب ...

    اِحترام

    اِحترام :    (عربي) 1- حرمت داشتن، محترم بودن؛ 2- حرمت، پاس، بزرگداشت؛ 3- رفتار و گفتاري كه نشان دهنده‌ي بزرگداشت و اهميت دادن به كسي يا چيزي است.   اسم احترام در لغت نامه دهخدا احترام. [ اِ ت ِ ] (ع مص ...

    ادامه مطلب ...

    اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

    اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

    کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است

    طراح: پاناب / پشتیبانی و سئو gateweb.ir