معنی اسم تُحفه

تُحفه :    (عربي) ۱- هديه؛ ۲- (در گفتگو) (به مجاز) شخص بسيار ارزشمند.

%d8%aa%d9%8f%d8%ad%d9%81%d9%87

اسم تحفه در لغت نامه دهخدا

تحفة. [ ت ُ ف َ/ ت ُ ح َ ف َ ] (ع اِ) ج، تُحَف. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). ج، تحائف. (قطر المحیط). هدیه و ارمغان. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هدیه. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). ترفه. (قطر المحیط). تحفه : تا آنکه ملائکه ملاقات نمایند با آن امام در حالتی که دهند بشارة او را به آمرزش و واصل گردانند به او تحفه های کرامت را که فرموده است تبارک و تعالی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۳۱۱). به چند دفعت بوعلی رسولدار به خدمت نزدیک وی رفتی و هر باری کرامتی و تحفه ای بردی بفرمان عالی. (ایضاً ص ۵۰۳). این را در سر نزدیک خاقان فرستاد با جواهر و تحفه های بسیار. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص ۱۰۲). گفت هُما این دانه ها را به ما به تحفه آورده است. (نوروزنامه ). امسال به مکافات آن بازآمده است و ما را تحفه آورده. (نوروزنامه ).
تحفه چگونه آرم نزدیک تو سخن
آب حیات تحفه که آرد بسوی جان.
؟ (از کلیله و دمنه ).
نسختی از کلیله و دمنه تحفه آورد. (کلیله و دمنه ). کفشگر… بینی زن جمام ببرید و بر دست او نهاد که بنزدیک معشوق تحفه فرست. (کلیله و دمنه ).
هدیه بر دل رسان تحفه سوی لب فرست
قول سبکروح راست رطل گران پشت خم.
خاقانی.
خیز به شمشیر صبح سر ببراین مرغ را
تحفه ٔنوروز ساز پیش شه کامیاب.
خاقانی.
جان تحفه ٔاو کردم، هم نیست سزای او
زین روی سر از خجلت افکنده همی دارم.
خاقانی.
ابوجعفر عتبی او را لایق امیر سدید منصوربن نوح دید و به تحفه پیش وی برد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ ۱ تهران ص ۵۱)… و انواع و اجناس اسلحه با حلی زر و سیم و امثال آن بدو تحفه کرد. (ایضاً ص ۹۴).
منتظر بنشسته ام تا تحفه آری زود زود
سربمهرم یک شکر از لعل جان افزای تو.
عطار.
ور نسوزی تا سحر هر شب چو شمع
تحفه کی نقد سحرگاهت دهند.
عطار.
در این بوستان که بودی ما را چه تحفه آوردی ؟ (گلستان ).
سخن به نزد سخندان ادا مکن حافظ
که تحفه کس دُر و گوهر به بحر و کان نبرد.
حافظ.
– تحفه ٔ طراز ؛ نفائسی که از طراز آرند. قیاس شود با تحفه ٔ نطنز و طرفه ٔ بغداد :
ای خاطر مسعودسعد
شاید که بجان تحفه ٔ طرازی.
مسعودسعد.
– تحفه ٔ نطنز ؛ به طنز، چیزی بس نفیس، نظیر طرفه ٔ بغداد.
|| بِرّ و لطف. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). ما اتحف به الرجل من البر. (تعریفات جرجانی ). اصل آن وحفة و در «وح ف » مذکور است. (منتهی الارب ). اصل آن وحفة و معنی آن قرب و نزدیکی است. (قطر المحیط).
تحفه. [ ت ُ ف َ ] (اِخ ) زنی از اولیات بود. در آغاز کنیزو نوازنده ٔ عود بود، پس از آن عاشق پیشه شد و او را بگمان اینکه دیوانه شده است به تیمارستان بردند. سری سقطی از حال وی آگاه گشت و او را از تیمارستان رهانید و آزاد کرد. وی طبع شعر نیز داشت. دو بیت زیر از ابیاتی است که در تیمارستان درباره ٔ وضع خود سرود:
معشرالناس ماجننت ولکن
انا سکراﷲ و قلبی صاح
اغللتم یدی و لم آت ذنباً
غیر جهدی فی جدی و افتضاحی.
(از قاموس الاعلام ترکی ).

اسم تحفه در فرهنگ فارسی

تحفه
ارمغان, سوغات, هدیه, پیشکش وهرچیزکمیاب وگران
( اسم ) ۱- هدیه ارمغان سوغات . ۲- چیز بدیع و نفیس : (( چیز تحفه است . )) ۳- نو آیین تازه . ۴- کمیاب نادر. ۵- عنایت مهربانی . جمع : تحف .
تحفه آوردن
( مصدر ) هدیه آوردن ارمغان دادن .
تحفه العراقین
منمظومهایست مثنوی اثر طبع خاقانی که وی آنرا در حدود ۵۵۲ – ۵۵۱ ه. ق در سفری که بمکه و عراقین کرده بود بنام جمال الدین ابوجعفرمحمد بن علی اصفهانی وزیر صاحب موصل سروده و در ذکر هر شهر از رجال و مشاهیر آن یادکرده و در آخر هم ابیاتی در حسب حال خود گفته است.
تحفه العود
( اسم ) یکی از مفیدات آلات ذوات الاوتار و آنه عودی است کوچک و گاه بر آن ۱۲ وتر بندند و حکم آن مانند حکم عود است
تحفه المومنین
معروف به تحفه حکیم مومن تالیف محمد مومن بن میرزا محمد زمان تنکابنی است و آن شامل طب قدیم فرهنگ ادویه و ذکر امراض و مداوای آنهاست.
تحفه بردن
( مصدر ) پیشکشی بردن هدیه دادن .
تحفه بستن
( مصدر ) ترتیب تحفه دادن .
تحفه حکیم مومن
معروف به تحفه حکیم مومن تالیف محمد مومن بن میرزا محمد زمان تنکابنی است و آن شامل طب قدیم فرهنگ ادویه و ذکر امراض و مداوای آنهاست.
تحفه خواستن
( مصدر ) طلب کردن هدیه و ارمغان .
تحفه دادن
( مصدر ) هدیه دادن پیشکش دادن ارمغان بردن .
تحفه فرستادن
( مصدر ) هدیه فرستادن ارمغان فرستادن پیشکشی ارسال داشتن .
تحفه کردن
( مصدر ) پیشکش دادن هدیه کردن .

اسم تحفه در فرهنگ معین

تحفه
(تُ فِ) [ ع .تحفة ] (اِ.) ۱ – هدیه، ارمغان . ۲ – کمیاب، گران ب ها. ج . تحف .

اسم تحفه در فرهنگ فارسی عمید

تحفه
۱. ارمغان؛ سوغات؛ هدیه؛ پیشکش.
۲. هر چیز کمیاب و گران بها.

اسم تحفه در اسامی پسرانه و دخترانه

تحفه
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی
معنی: شخص یا چیز بسیار ارزشمند، هدیه
تحفه گل
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی,عربی
معنی: تحفه(عربی) + گل(فارسی) گل ارزشمند

اسامی مشابه

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز