اسم های پسرونه پیشنهادی :

  • مرداس
  • گیارنگ
  • شهيار
  • رام برزین
  • فَریار
  • گلالان
  • اسم دختر عربی

    فاطِره

    فاطِره :    (عربي) (مؤنث فاطر)، ( فاطر.     اسم فاطره در  لغت نامه دهخدا فاطر. [ طِ ] (ع ص ) آفریننده. خالق. (زمخشری ). || آغازکننده در کار. (ناظم الاطباء). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. نوآفریننده. (مهذب الاسماء). - ...

    ادامه مطلب ...

    فاضله

    فاضله :    (عربي) (مؤنث فاضل)،   فاضل. 1- و 2-     اسم فاضله در لغت نامه دهخدا فاضل. [ ض ِ ] (ع ص ) فزونی یابنده. (از اقرب الموارد). || به مجاز کسی را گویند که در دانش و علم بر دیگران ...

    ادامه مطلب ...

    فادیا

    فادیا :    (عربي) نجات بخش، منجی.     اسم فادیا در  اسامی پسرانه و دخترانه فادیا نوع: دخترانه و پسرانه ریشه اسم: عربی معنی: نجات یافته

    ادامه مطلب ...

    فاخره

    فاخره :    (عربي) (مؤنث فاخر)،   فاخر.   اسم فاخره در لغت نامه دهخدا فاخرة. [ خ ِ رَ ](ع ص ) مؤنث فاخر. گرانمایه و نیکو از هر چیز، و مراد از مال فاخر جواهرات باشد. (برهان ). || (اِ) دانه ای ...

    ادامه مطلب ...

    فاخته

    فاخته :    (عربي) 1- پرنده‌اي از خانواده‌ي كبوتر؛ كوكو، صلصل؛ 2- (در قديم) (در موسيقي ايراني) از اصول موسيقي قديم، فاخته ضرب؛ 3- (اَعلام) دختر ابوطالب و خواهر اميرالمؤمنين(ع) مكني [كنيه‌ي او] به ام هاني.     اسم فاخته در لغت نامه ...

    ادامه مطلب ...

    غَزل

    غَزل :    (عربي) 1- (در ادبيات) نوعي شعر، شعر عاشقانه؛ 2- (در موسيقي ايراني) هر نوع سخن آهنگين [معمولاً به زبان فارسي] كه به آواز يا همراه سازها خوانده مي‌شده است. اسم غزل در لغت نامه دهخدا غزل. [ غ َ ...

    ادامه مطلب ...

    غَزاله

    غَزاله :    (عربي) 1- (در قديم) نوعي آهو بره‌ي ماده؛ 2- (به مجاز) آفتاب، چشمه‌ي آفتاب؛ 3- (اَعلام) به قولي نام مادر امام چهارم علي ابن حسين(ع) بوده است. اسم غزاله در لغت نامه دهخدا غزال. [ غ َ ] (ع ...

    ادامه مطلب ...

    غَزال

    غَزال :    (عربي) 1- نوعي آهوي ظريف اندام و بسيار تندرو با چشمان درشت سياه؛ 2- (در قديم) (به مجاز) معشوقه‌ي زيبا. اسم غزال در لغت نامه دهخدا غزال. [ غ َ ] (ع اِ) آهوبره که در حرکت و رفتار ...

    ادامه مطلب ...

    غَدیره

    غَديره :    (عربي، غَدیرَة) گیسوی بافته و آویخته. اسم غدیره در لغت نامه دهخدا غدیر. [ غ َ ] (ع اِ) آبگیر. آب که سیل سپس گذارد. (منتهی الارب ). آبگیر و تالاب که آب باران و سیل در آن جمع ...

    ادامه مطلب ...

    عَبیر

    عَبیر :    (عربي) (در قدیم) نوعی ماده  ی خوش  بو کننده که از ترکیب مشک، گلاب، زعفران، و بعضی مواد دیگر تهیه می  شد و آن را برای خوش بویی همراه داشتند یا در مجالس می  سوزاندند. اسم عبیر در ...

    ادامه مطلب ...

    عایشه

    عايشه :    (عربي) 1- زن نيكو حال؛ 2- (اَعلام) [7 پیش از هجرت -57 هجری] همسر پیامبر اسلام(ص) و دختر ابوبكر خلیفه. در سال دوم هجری به همسری پیامبر(ص) درآمد. در جنگ جمل بر ضدّ حضرت علی(ع) شرکت جست. ...

    ادامه مطلب ...

    عالیه

    عاليه :    (عربي) (مؤنث عالي)، 1- عنواني احترام آميز براي زنان؛ 2- عالي مقام (زن)؛ 3- عالي. +   عالي. اسم عالیه در لغت نامه دهخدا عالیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث عالی. (اقرب الموارد). || (اِ) نوک سرنیزه ...

    ادامه مطلب ...

    عالمه

    عالمه :    (عربي) (مؤنث عالم) دانشمند (زن)، آگاه. اسم عالمه در لغت نامه دهخدا عالمة. [ ل ِ م َ ] (ع ص ) مؤنث عالم. رجوع به عالم شود. اسم عالمه در فرهنگ فارسی عالمه مونث عالم اسم عالمه در اسامی پسرانه و دخترانه عالمه نوع: ...

    ادامه مطلب ...

    عالَم

    عالَم :    (عربي) 1- (در قديم) كيهان، پهنه‌ي كره‌ي زمين و آنچه در آن است، جهان؛ 2- (به مجاز) حالت و وضعيت. اسم عالم در لغت نامه دهخدا عالم. [ ل َ ] (ع اِ) کلیه ٔ مخلوقات. بعضی گویند آنچه ...

    ادامه مطلب ...

    عاقِله

    عاقِله :    (عربي) (مؤنث عاقل)، زنِ عاقل.    عاقل. اسم عاقله در لغت نامه دهخدا عاقلة. [ ق ِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث عاقل. ج، عاقلات و عَواقل. رجوع به عاقل شود. || زن مشاطه. (منتهی الارب ) (آنندراج ...

    ادامه مطلب ...

    اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

    اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

    کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است

    طراح: پاناب / پشتیبانی و سئو gateweb.ir