نَسار
نَسار : (= نسا) 1- جایی که آفتاب کمتر به آن بتابد، سایه؛ 2- سایبانی که از چوب و خاشاک ساخته شده باشد؛ 3- (در لهجه ی قمی، nesār) طرف سایه، (در لهجه ی اراکی، nesār) جایی که کمتر ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختر بر اساس نبا,اسم دخترانه با ن,اسم دختر با حرف ن,نام های دخترونه با ن,اسم دختر شروع با حرف ن,اسامی دخترانه ای که با حرف ن شروع می شوند.
نَسار : (= نسا) 1- جایی که آفتاب کمتر به آن بتابد، سایه؛ 2- سایبانی که از چوب و خاشاک ساخته شده باشد؛ 3- (در لهجه ی قمی، nesār) طرف سایه، (در لهجه ی اراکی، nesār) جایی که کمتر ...
ادامه مطلب ...نِسا : (عربي، نساء)؛ 1- (در قديم) زنان؛ 2- (اَعلام) 1) سورهي چهارم از قرآن كريم، داراي صدو هفتاد و شش آيه؛ 2) شهر باستانی، در نزدیکی شهر کنونی عشق آباد در ترکمنستان. اسم نسا در لغت نامه دهخدا نسا. [ ...
ادامه مطلب ...نَژلا : (= نَجلا)، نَجلا. اسم نژلا در لغت نامه دهخدا نجل. [ ن َ ] (ع مص ) زادن. (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). زادن پدر فرزند را. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). انداختن. (زوزنی ). ...
ادامه مطلب ...نُزهتالزمان : موجب خوشي و شادماني اهل زمانه. اسم نزهتالزمان در لغت نامه دهخدا نزهت. [ ن ُ هََ ] (ع اِمص ) نُزْهة. خوشحالی. (غیاث اللغات از خیابان ) (ناظم الاطباء).سُرور. (ناظم الاطباء). دوری از ناخوشی و غمگینی. (یادداشت مؤلف ...
ادامه مطلب ...نُزهت : (عربي) 1- خوشي، شادي؛ 2- پاكي، بيآلايشي؛ 3-تفرج؛ 4- (در موسيقي ايراني) سازي قديمي از خانوادهي سازهاي زهي؛ 5- (در قديم) خوش آب و هوايي و خرّمي. اسم نزهت در لغت نامه دهخدا نزهت. [ ن ُ هََ ] ...
ادامه مطلب ...نرمین : (نرم + ین (پسوند نسبت)) 1- لطافت و لطیف بودن؛ 2- (به مجاز) مهربان، ملایمت و خوش رفتاری داشتن. اسم نرمین در لغت نامه دهخدا نرمی. [ ن َ ] (حامص ) ملاست. (ناظم الاطباء). مقابل زبری. (یادداشت مؤلف ...
ادامه مطلب ...نرگس : (از يوناني) 1- (در گياهي) گل زينتي با گلبرگهاي سفيد يا زرد معطر و كاسهاي به رنگ سفيد يا زرد در وسط؛ 2- گياه اين گل كه علفي، پياز دار و از خانوادهي سوسن است، خودرو يا ...
ادامه مطلب ...نَرجس : (معرب از فارسيِ نرگس) (در قديم) (در گياهي) نرگس، ( نرگس. اسم نرجس در لغت نامه دهخدا نرجس. [ ن َ / ن ِ ج ِ ] (معرب، اِ) مأخوذ از نرگس پارسی و به معنی آن. (ناظم الاطباء). ...
ادامه مطلب ...نَديمه : (عربي) زن يا دختري كه معمولاً با ملكه، شاهزادهها، يا زنان بزرگ ديگر همنشين و هم صحبت هستند. اسم ندیمه در لغت نامه دهخدا ندیمة. [ ن َ م َ ] (ع ص، اِ) حریف شراب. همنشین بزرگان. (منتهی ...
ادامه مطلب ...نِدا : (عربي) صداي بلند، آواز، بانگ. اسم ندا در لغت نامه دهخدا ندا. [ ن ِ ] (از ع، اِ) بانگ. فریاد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). آواز. (آنندراج ). اعلان. (ناظم الاطباء). نداء : می شنیدی ندای حق و جواب بازدادی چنانکه ...
ادامه مطلب ...نَجوا : (عربي) سخن آهسته؛ صحبت كردن با يكديگر معمولاً با صداي آهسته به قصد اين كه كسي آن را نشنود. اسم نجوا در لغت نامه دهخدا نجوا. [ ن َج ْ ] (ع اِ) سرگوشی. زیرگوشی. راز. (ناظم الاطباء). نجوی. ...
ادامه مطلب ...نَجميه : (عربي) (نجم + ايّه /iyye/ (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نجم؛ 2- (به مجاز) درخشان مثل ستاره. اسم نجمیه در لغت نامه دهخدا نجمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) نجم، و هی اخص منه. (المنجد). کوکب. ...
ادامه مطلب ...نَجمه : (عربي) (مؤنث نجم) 1- (در قديم) ستاره، اختر، نجم؛ 2- (در گياهي) نام درختي است كه در عربي به آن ابوحنيفه ميگويند؛ 3- (اَعلام) نجمه مادر گرامي حضرت امام رضا(ع) امام هشتم شيعيان. اسم نجمه در لغت نامه ...
ادامه مطلب ...نجما : (عربی ـ فارسی) (نجم = نام سوره ی پنجاه و سوم از قرآن کریم، ستاره + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نجم؛ 2- (به مجاز) زیبا و درخشان مثل ستاره. اسم نجما در لغت نامه دهخدا نجم. [ ...
ادامه مطلب ...نَجلا : (عربي) (مؤنث انجل)، زن فراخ چشم، زني كه چشماني وسيع و زيبا داشته باشد. اسم نجلا در لغت نامه دهخدا نجل. [ ن َ ] (ع مص ) زادن. (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). زادن پدر فرزند را. ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است