امسال بیش از ۱۲۰ میلیون نوزاد در جهان متولد شدند. دیر یا زود نوزادن متولد شده دستخوش فرایند نامگذاری میشوند. پیش از این مردمشناسان تصور میکردند برخی از اقوام چنان بدوی و نابسامان بودند که از نام استفاده نمینمودند.
به گزارش بی بی نیمز به نقل از BehindtheName ؛ اکنون ما دریافتهایم که تصور مردمشناسان غلط بوده و این تصور از آنجا نشات میگرفت که محققان این زمینه قادر به نفوذ در ذهن افراد نبوده و به حد کفایت از رسوم و موارد منع شده آگاهی نداشتند تا دریابند که آن اقوام نامهای خود را از افراد غریبه پنهان مینمودند. واقعیت این است که نامها بخشی از هر فرهنگی محسوب میشوند، هم برای افرادی که نامگذاری میشوند و هم برای افرادی که این نامها را انتخاب میکنند بسیار حائز اهمیت است.
علیرغم جامعیت مسئلهی نامگذاری، تفاوتهای چشمگیری بین فرهنگهای مختلف در این زمینه مشاهده میشود. در میان اغلب اقوام بدوی، نامها بر اساس قواعدی صریح و خاص تعیین میشد. به طور کلی، در فرهنگهای که به تبار و دودمان خود علاقهی شدیدی نشان میدادند، اسامی کودکان بر حسب نماد مقدس قبیله یا شجرهی خانوادگی صورت میپذیرفت.
در برخی از فرهنگها، نامها از حوادثی که در طول دوران بارداری برای مادر یا بلافاصله پس از تولد نوزاد اتفاق میافتاد، گرفته میشود و در مواردی نیز از افسونها و سحر استنباط میشود. در برخی موارد، نامی که در ابتدای تولد برای نوزاد انتخاب میشود در واقع اولین نام از چندین نامی است که فرد در طول حیات به آنها خوانده میشود. هنگامی که نقطهی عطفی در زندگی فرد اتفاق میافتد یا برای دور کردن ارواح خبیث و فریب آنها مبنی بر ناپدید شدن فرد قبلی، نامگذاریهای جدید در مراحل مختلف زندگی فرد اتفاق میافتد. صرفنظر از زمان، چرایی یا چگونگی دفعات نامگذاری، اختصاص و اخذ نام جدید از اهمیت ویژهای برخوردار است. اغلب مواقع اعتبار نام تاکیدی بر جزئیات آیین مذهبی است و از معنای عمیق مذهبی برخوردار است. یکی از نمایشیترین موارد، مراسم نامگذاری اقوام khasi در افریقاست.
در میان این اقوام، مراسم نامگذاری در روز تولد کودکان برگزار میشوند. این مراسم هنگامی آغاز میشود که خویشاوندان کودک یک قربانی را آماده میکنند، برنج را در ظرفی کوچک میریزند و کدویی را با عصارهی برنج پر میکنند. پس از نیایش، خویشاوندان عصارهی برنج را روی برنج میریزند و در همین حین لیستی از اسامی را با صدایی موزون میخوانند. هر یک از نامهای موجود در لیست که در حین خواندن و ریختن عصاره بیش از دیگر نامها به طول انجامد برای کودک برگزیده میشود.
هنگامی که نامگذاری صورت پذیرفت، خمیری متشکل از برنج و عصارهی برنج را به پاهای نوزاد میمالند، والدین و خویشاوندانش آن خمیر را میخورند. سپس، بعد ازآنکه خمیر را سه بار دور کودک چرخاندند، پدر کودک جمع را ترک کرده و جفت جنین را دفن میکند.
خون لخته شدهی جنین و خوردن خمیر برنج آلوده، با تصورغربیها از مراسم نامگذاری تشابه چندانی ندارد. با این وجود، مشاهدات عینی حاکی از آن است که برخی اقدامات مسیحیان در مراسم نامگذاری و غسل تعمید کودکان، که با تشریفات و تکریم فراوان صورت میپذیرد، در برخی موارد تفاوت چندانی با مراسم نامگذاری اقوام khasi ندارد.
این امر به ویژه مصداق مشابهی از مراسم غسل تعمید در کلیسای کاتولیگ است. اگرچه از دیدگاه کلیسا تشریفات مذهبی غسل تعمید، مراسم نامگذاری محسوب نمیشود، بلکه غسل تعمید یا نامگذاری تنها بخشی از مراسم است.
در مراسم غسل تعمید کاتولیگها کشیش والدین کودک، پدرخوانده و مادرخواندهی کودک و کودک را در آستانهی ساختمان کلیسا ملاقات میکند و نخستین سوالی که میپرسد این است که، “چه نامی برای فرزند خود برگزیدهاید؟” پس از آنکه والدین به این سوال و این قبیل سوالات پاسخ دادند، کشیش از والدین و پدرخوانده و مادرخوانده میخواهد تا علامت صلیب را را بر روی پیشانی کودک رسم کنند و سپس آنها را به داخل ساختمان کلیسا دعوت میکند تا مابقی مراسم تعمید و نامگذاری را ادامه دهند.
پس از خواندن دعای مخصوص برگرفته از انجیل و قرائت بخشی از مناجات مقدس که به صورت گروهی خوانده میشود، کشیش کودک را با روغنی مقدس تدهین میکند. سپس به پیشانی کودک سه مرتبه آب میپاشد که بخش اصلی مراسم غسل تعمید را تشکیل میدهد.
برای بار دوم تدهین روغن صورت میپذیرد و سپس والدین جامهای سفید دریافت میکنند و کودک را در آن میپیچند. بعد از آن کشیش شمعی مربوط به آئین جشن روشن میکند و از جانب کودک به پدر یا پدرخواندهاش پیشکش میکند. مراسم با قرائت چند دعای دیگر به پایان میرسد.
دینشناسان مدرن مسیحیت مراسم غسل تعمید را در زمرهی آئین دینی تشریفاتی کلیسا قلمداد میکنند و اساسا مصداق مشابهی از مراسم نامگذاری جوامع غیرمتمدن میدانند. طبق استدلال مسیحیان، غسل تعمید برای تطهیر یا احیای روح کودک است و این امر در قالب مراسم نامگذاری کودک صورت میپذیرد. در میان اقوام غیر متمدن، نامگذاری در واقع روح بخشی به فردیست که نام را دریافت میکند. گرچه در هر دو مورد تاثیرات مشابه است: بدین ترتیب فردی که نام را دریافت میکند، هویت مییابد و جایگاهی در اجتماع مییابد.
اعطای نام و هویت در واقع نوعی تعهد نمادین بین جامعه و فرد محسوب میشود. اگر از یک سوی به این تعهد بنگریم، مشاهده میکنیم که با نامگذاری، جامعه موجودیت فرد را به رسمیت شناخته و متحمل مسولیتهایی در قبال آن فرد میگردد.
نامها کودکان را از یکدیگر متمایز مینمایند؛ بدین ترتیب اجتماع قادر خواهد بود تا رفتار و رویکرد متفاوتی نسبت به نیازها و احساسات او در مقایسه با دیگران داشته باشد. به واسطهی نام است که افراد بخشی از تاریخ جوامع میشوند و باز هم به خاطر نام است که کردار وی از کردار دیگران ماهیتی جداگانه و مستقل مییابد.
در جوامع صنعتی، والدین باید ولادت و نام کودک را ثبت نمایند. بدین ترتیب ثبتِ نام کودک به بخشی از مستندات دولتی جامعه بدل میگردد. گواهی ولادتی که والدین پس از ثبتِ نام کودک دریافت میکنند، نوعی بلیط یا گذرنامه برای دریافت خدمات ضروری که جوامع به اعضای خود ارائه میهد، محسوب میشود.
به عنوان مثال، ارائهی گواهی ولادت برای ثبت نام در مدارس دولتی ایالات متحده و حضور دانشآموزان در کلاسها الزامی است. اگر بنابر هر دلیلی، کودکی فاقد گواهی ولادت باشد سیستم اداری مدرسه مادامی که والدین کودک گواهی ولادت را تهیه نمایند یا هر سندی دال بر نام قانونی و تولد کودک ارائه ندهند، تعهدی در قبال آن کودک نخواهند داشت.
همانطور که پیش از این نیز ذکر شد، تعهد نمادین در قالب نام، جامعه را ملزم میدارد تا نیازهای افراد، حداقل در حد متوسط، را به رسمیت شناخته و تامین نماید. با این وجود هر از گاهی، افراد و گروههای خاصی احساس میکنند که جامعه از حمایت آنها سرباز زده و آنها مجبور میشوند تا نام و هویت خود را رها سازند. مصداق آنچه در سالهای اخیر برای تشکیلات سیاهپوستان مسلمان اتفاق افتاده است.
این افراد بر این باورند که جامعه و سیستم سیاسی ایالات متحده در حمایت از آنها قصور کرده و گرایشات نژادپرستانه و اصول فرهنگی امریکا آنها را قربانی نموده و مورد ظلم قرار داده است. آنها نیز در پاسخ، فرهنگ جدیدی را اتخاذ نمودهاند به تصور اینکه خواستههایشان در قالب این فرهنگ بهتر محقق میگردد و در طی این فرایند، نامهای “سفید” خود را به نامهای سیاهپوستان مسلمان تغییر دادهاند.
اگر تعهد نام را از دیدگاهی دیگر نظارهگر باشیم، پس از نامگذاری، هر فردی تلویحا عضویت در جامعه را میپذیرد و خود را با قوانین و سنن تطبیق میدهد. در ایالات متحده مطابق سیستم کیفری محکومان در این زمینه ملزم به تغییر نامهای خود هستند در غیر این صورت مجازات حبس در انتظارشان است.
در این راستا جامعه معتقد است که در واقع این افراد تعهد خود را نسبت به مدنیت ناشی از داشتن نام زیرپا گذاشتهاند. آنها با نقض قوانین، خود را از جامعه جدا نمودهاند؛ بنابراین بیش از این مستحق هویت و حقوق اجتماعی که در سایهی نام خود کسب کردهاند، نیستند.
چنانچه اعضای اجتماعات نسبتا بستهی خاص که درون جوامع بزرگتر جای دارند قوانین را نقض نمایند و محکوم به اخراج از آن تجمع شوند، شیوهای مشابه را در پیش میگیرد. به عنوان مثال، برخی از تشکلهای دانشجویی و انجمنهای نسوان، نام افراد اخراجی را با چنان جوهری ثابت و محو نشدنی از لیست حذف نمودند تا درس عبرتی برای نسل آینده شوند و احتمال پیروی از آنها از بین برود.
در نظام اجتماعی بستهی آکادمی ارتش Virginia ، که پیروی از قوانین و سنتهای مورد احترام و در زمرهی الزامات مقدس است، مشاور اعظم دانشجویان افسری که قوانین افتخارآمیز آکادمی را در مراسمی مختصر نقض نموده بود، اخراج شد.
همچنان که فرانک رز در کتاب مرد واقعی توصیف میکند، یکبار یکی از دانشجویان افسری طبق معمول صبح بسیار زود فرار کرده و رفته بود، رفتن وی با صدای طبل خفیفی اعلام شد و صدای طبل به صورت مداوم شدت میگرفت تا در نهایت با طبل بزرگی فرار وی اعلام شد. مادامی که صدای طبل میآمد و صدای آن متناوبا شنیده میشد، اعضای والا مقام دادگاه گامهای نظامی برداشته و خود را به صحن دادگاه رساندند.
از آن پس راهکارهایی را اتخاذ نمودند، ریاست دادگاه با اعلام نام فرد خاطی وی را مایهی رسوایی خواند، وی را محکوم نمود و هشدار داد که دیگر نامی از وی برده نشود.
از دیدگاهی کاملا بیطرفانه، معدوم نمودن نام فرد یا منع از ذکر نام دانشجوی افسری در آینده مطلقا منجر به تغییر شخصیت یا عملکرد فرد نخواهد شد.
با این وجود، ارتباط بین نام و هویت بسیار قویست و نامهای نمادین از چنان اهمیت ویژهی برخوردارند که ما حقیقتا احساس میکنیم تاثیری شدید بر ماهیت و هویت افراد دارد.
همچنین نامی که والدین برای فرزند خود انتخاب مینمایند منعکس کنندهی رابطهی بین نام و هویتی است که متضمن تعهدی نمادین است. به همین دلیل برگزیدن نام برای دوقلوها که هویتی واحد برایشان قائل میشوند اینچنین دشوار است. تمایل والدین بر آن است که دوقلوها را یک روح در دو بدن درنظر بگیرند و اغلب نامهایی را برای آنها انتخاب میکنند که دال بر این ایده است که دوقلوها از هویتی یکسان و مشترک برخوردارند.
رابرت پلانک که مطالعاتی در زمینهی نام دوقلوها انجام داده، دریافت که نامها در سه الگو جای میگیرند و این نامها بیتردید در دو الگو کاملا مشابهند. رایجترین الگو که در ۶۲ مورد از مواردی که پلانک مورد بررسی قرار داده بود، استفاده از حروف مشابه در ابتدای نام هردو بود.
این شامل نامهایی از قبیل ریچارد و رابرت، ریکی و رابی، جوی و جودی، لوئیز و لوئیزا، یا نامهایی مانند پائول و پائولا و پاتریک و پاتریشیا میشد. الگوی دوم شامل نامهایی میشد که حروف ابتدایی آنها مشابه نبودند اما از نظر آوایی، ریتم یا قافیه یکسان دارند. نامهایی از این قبیل شامل تریسی و استیسی، بیلی جوی و پنی سوی که در ۱۷ مورد از آنها مشاهده شد، میبود. و در نهایت، پلانک دریافت که فقط ۲۱ مورد از نامها کاملا متفاوت بوده و شباهتی به یکدیگر نداشتند. وضعیت دوقلوهای همسان (یک تخمکی) ، که جنسیتی مشابه دارند، کاملا شبیه یکدیگرند و اطرافیان در شناسایی آنها از یکدیگر دچار مشکل میشوند، بسیار حادتر از دوقلوهای غیرهمسان (دو تخمکی) است. مطابق مشاهدات پلانک تقریبا ۹۰ مورد از دوقلوهای همسان نامهایی کاملا مشابه داشتند در حالی که تنها ۷۵ مورد از دوقلوهای غیرهمسان از نامهای کاملا مشابه برخوردار بودند.
موضوع مهم در انتخاب نام آنها این نیست که والدین دوقلوها اهدافی کینه توزانه نسبت به فرزندان خود دارند و این نامها راعامدانه و برای سردر گم نمودن دیگران انتخاب میکنند. بلکه نکته آن است که آنها به طور غریزی احساس میکنند که دوقلوهایشان از هویتی یکسان برخوردارند بنابراین باید از نامی نسبتا مشترک نیز برخوردار باشند.
گاهی اوقات به نظر میرسد که والدین در نامگذاری دوقلوها قادر نیستند تا در برابر وسوسههای مضحک خود مقاومت نمایند. به عنوان مثال زنی در لندن نام Kate و Duplicate را برای دختران دوقلوی خود برگزید. هنگامی که کشیش از تعمید و نامگذاری دومین نام سرباز زد، جراید انگیزههای مادر را برشمرده و در حمایت از وی در سرمقاله نوشتند که او این را حق دارد تا هر نامی که میخواهد برای فرزندش انتخاب کند.
زوجی در شهر دبیک از توابع لوا در حاشیهی رودخانهی میسیسیپی، دوقلوهای خود را بینگ و بنگ نامیدند و دیک گریگوری کمدین معروف و رهبر حقوق شهروندی به دوقلوهای خود نام میانی inte و gration را داد.
ما اطلاعاتی، مبنی بر ارتباط بین نام و هویت در صحبتهای روزانهی به ویژه در استفاده از واژههایی که برای معرفی و شناساندن خود هنگام صحبت کردن با تلفن، کسب نمودیم. هنگامی که خودمان را معرفی میکنیم، عباراتی از قبیل hi. من جان اسمیت هستم، استفاده میکنیم و اما هنگامی که با تلفن صحبت میکنیم در اغلب مواقع از hello استفاده میکنیم.
این سخنان متعلق به سوزان جانسون است. گاهی اوقات در مقابل افراد غریبه، ما از جملات غیر صمیمی بهره میبریم و میگوئیم: نام من کارن جونز است و من شغل من…. اما این سبک را اغلب در مواقعی به کار میبریم که شغل و حرفهای حائز اهمیت داشته باشیم. به عبارت دیگر احتملا هیچ گاه تلفن را با عبارت Hello my name is pat Wilson آغاز نمیکنیم و البته در معرفی دیگران نیز از عباراتی مانند mother, this person name is Beth بهره نمیگیریم. دلیل اینکه به طور غیر ارادی از عباراتی مانندI am … یا this is… استفاده میکنیم این است که به طور شمی و شهودی هویت خود و هویت شخصی که میخواهیم معرفی نمائیم را وابسته به نام میدانیم.
مصداق دیگر این امر هنگامی رخ میدهد که نام ما نادرست تلفظ شود. برخی از افراد در تلفظ صحیح نام دیگران حساسیت ویژهای به خرج میدهند، به ویژه در هنگام معارفه. علت این توجه خاص به تلفظ صحیح به این امر باز میگردد که اغلب افراد تلفظ نادرست از نامشان را برداشت نادرست از هویتشان قلمداد میکنند.
گرچه اشتباهات سهوی نیز آزاردهنده هستند اما تلفظ نادرست و اشتباهات عمدی در تلفظ نام افراد علیالخصوص اگر پیامدهای ناخوشایندی در جناس سازی نامها دربر داشته باشد، اهانتی فاحش محسوب میشود. مارتین لوتر از این حربه در تحقیر دشمنانش بهره میجست. عامدانه نام Dr. Eck را Dreck مینوشت که به معنای پست و حقیر بود.
فروید در ورای تلفظ نادرست و البته تصادفی نام افراد مقاصد روانشناختی را مشاهده مینمود. وی خاطر نشان میسازد که طبقهی اشراف نام پزشک خود را بیش از دیگران نادرست تلفظ میکنند. او این امر را یکی از روشهای طبقهی اشراف برای حفظ پزشک در نزد خود قلمداد میکند.
گرچه پزشکان دارای قدرتی در حفظ زندگی و مرگ بیماران خود دارند اما در زمینهی تاثیرات سیاسی و موقعیت اجتماعی قادر به رقابت با اشراف نیستند. طبقهی اشراف با تلفظ نادرست و البته سهوی نام پزشک تلویحا به وی خاطر نشان میسازند که آنها آنقدرها هم مهم نیستند تا اشراف خود را به زحمت انداخته و بخواهند نامشان را درست تلفظ نمایند. شکسپیر نیز از این ایده در نمایشنامهی “پادشاه جان” بهره برده است. در صحنهی نخست، فیلیپ متوجه میشوند که او حقیقتا فرزند نامشروع ریچارد و لیون است، در نتیجه فرزند پادشاه است. پادشاه جان، برادر ریچارد نام فیلیپ را به ریچارد تغییر میدهد و لقب پرنس و برادرزاده را به وی اعطا میکند. پس از تغییر نام، در یکی از تکگوییها دربارهی ریچارد جدید میگوید که اگر نام او جورج بود او را پیتر خطاب میکردم. برای انجام تعهدات جدید در قالب افتخاری که نصیب وی شده بود، نام فرد به دست فراموشی سپرده میشود.
هم فروید و هم شکسپیر بر این باورند که ارتباط بین نام افراد و هویت آنها چنان قویست که تلفظ نادرست نام افراد متضمن ارائهی تصویری نادرست از هویت آنهاست.
حس هویت فردی و ویژگیهای منحصر به فردی که نام برایمان به ارمغان میآورد در واقع پاسخی به چرایی گرایش ما به نامهاست و همچنین پاسخ به چرایی اهمیت نام از دیدگاه فردی و البته اجتماعی به عنوان یک کل. علیرغم اینکه نامها از اهمیت ویژهی برخوردارند اما عدهی اندکی از افراد دربارهی تاثیرات نام بر هویت ما و بر فرزندانمان آگاهی دارند. حقیقت محض آن است که ما مصرفکنندگان نام هستیم، پس ضروری و البته حق ماست که از جنبههای روانشناختی، جادویی، قانونی، مذهبی و اخلاقی نام خود آگاهی داشته باشیم.