اسم دختر س

سارینا :    خالص، پاك. اسم سارینا در لغت نامه دهخدا سارین. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش غربی شهرستان رفسنجان، واقع در 41 هزارگزی جنوب رفسنجان، و35 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ رفسنجان به یزد، این ده ...

ساره :    (عبري) (= سارا، ساراي)؛ 1- اميره‌ي من؛ 2- (اَعلام) زوجه‌ي ابراهيم خليل(ع) که به روایت تورات در 90 سالگی اسحاق را به دنیا آورد و در 127 سالگی درگذشت؛ 3- (در هندي) شاره يا نوعي لباس محليِ ...

سارگل :    گل زرد.   اسم سارگل در اسامی پسرانه و دخترانه سارگل نوع: دخترانه ریشه اسم: فارسی معنی: گل زرد   اسم سارگل در لغت نامه دهخدا سار. (اِ) پرنده ای است سیاه و خوش آواز که خالهای سفید ریزه دارد. و مرغ ملخ خوار نوعی از ...

سارای :    (عربی) (= ساره و سارا)، ( ساره و سارا. 1- اسم سارای در لغت نامه دهخدا سارای. (اِخ ) موریس. سردار فرانسوی متولد کارکاسون (1856 - 1929 م.) است. بسال 1914 در جنگ مارن با عنوان فرماندهی قشون سوم ...

ساران :    1- (در قدیم) آغاز، ابتدا؛ 2- سر. اسم ساران در لغت نامه دهخدا ساران. (اِ) بمعنی سر باشد که به عربی رأس خوانند. (برهان ) (آنندراج ). سر باشد. (جهانگیری ) : گفت آن رنجور کای یاران من چیست این شمشیر ...

سارا :    (عربي ـ فارسي) (ساحل + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ساحل ( ساحل. اسم سارا در لغت نامه دهخدا سارا. (ص ) خالص را گویند. (جهانگیری ) (رشیدی ) (غیاث ) (انجمن آرا) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ...

ساحله :    (عربي ـ فارسي) (ساحل + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ساحل ( ساحل.   اسم ساحله در لغت نامه دهخدا ساحل. [ ح ِ ] (ع اِ) لب. (دهار). عراق. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). کنار. کناره. کران. کرانه. ...

ساحل :    (تركي) داراي موهاي بلند و پرپشت، گيسو بلند.   اسم ساحل در لغت نامه دهخدا ساحل. [ ح ِ ] (ع اِ) لب. (دهار). عراق. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). کنار. کناره. کران. کرانه. ج، سواحل. || کناره ٔ ...

ساچلی :    (تركي) داراي موهاي بلند و پرپشت، گيسو بلند.

ساجده :    (عربي) (مؤنث ساجد)، ( ساجد. اسم ساجده در لغت نامه دهخدا ساجد. [ ج ِ ] (ع ص )سر بر زمین نهنده. (مهذب الاسماء). پشت خم دهنده. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج، ساجدون و سُجَّد. قوله تعالی : ...