سانیا
سانيا : سايه روشنِ جنگل. اسم سانیا در لغت نامه دهخدا سان. (اِ) سنگی بود که بدان کارد و شمشیر و امثال آن را تیز نمایند و آن را فسان نیر نامند. (جهانگیری ) (صحاح الفرس ). سنگی بود که با ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با س,اسم دختر با حرف س,نام های دخترونه با س,اسم دختر شروع با حرف س,اسامی دخترانه ای که با حرف س شروع می شوند.
سانيا : سايه روشنِ جنگل. اسم سانیا در لغت نامه دهخدا سان. (اِ) سنگی بود که بدان کارد و شمشیر و امثال آن را تیز نمایند و آن را فسان نیر نامند. (جهانگیری ) (صحاح الفرس ). سنگی بود که با ...
ادامه مطلب ...ساناي : (تركي) مهنام، بيقرار. اسم سانای در لغت نامه دهخدا سانا. (اِخ ) یا اُسئیر . شهری است عربی پایتخت یمن دارای 25000 تن سکنه است. از محصولات صادراتی آن قهوه است. رجوع به سانه و صنعاء شود. اسم سانای در ...
ادامه مطلب ...ساناز : 1- نام گلي؛ 2- كمياب، نادره. اسم ساناز در لغت نامه دهخدا سانا. (اِخ ) یا اُسئیر . شهری است عربی پایتخت یمن دارای 25000 تن سکنه است. از محصولات صادراتی آن قهوه است. رجوع به سانه و صنعاء ...
ادامه مطلب ...سانا : آسان. اسم سانا در لغت نامه دهخدا سانا. (اِخ ) یا اُسئیر . شهری است عربی پایتخت یمن دارای 25000 تن سکنه است. از محصولات صادراتی آن قهوه است. رجوع به سانه و صنعاء شود. اسم سانا در فرهنگ فارسی سانا شهریست ...
ادامه مطلب ...ساميه : (عربي) (مؤنث سامي)، (در قديم) بلند. + ( سامي. 1- اسم سامیه در لغت نامه دهخدا سامی. (ع ص ) بلند. (آنندراج ) (منتهی الارب ). صاحب سموّ : اگر رأی سامی... از او درگذرد که برای خداوند بازنموده ...
ادامه مطلب ...سامينا : 1- مانند مينا؛ 2- نام گلي. اسم سامینا در لغت نامه دهخدا سامین. (اِخ ) دهی است به همدان. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ). اسم سامینا در فرهنگ فارسی سامین دهی است بهمدان اسم سامینا در اسامی پسرانه و دخترانه سامین نوع: پسرانه ریشه اسم: ...
ادامه مطلب ...ساميا : نام ماه يازدهم از سال ايرانيان در دورهي هخامنشي. اسم سامیا در لغت نامه دهخدا سامیا. (اِ) نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در دوره ٔ هخامنشی. (یادداشت بخط مؤلف ). اسم سامیا در فرهنگ فارسی سامیا نام ماه یازدهم از سال ...
ادامه مطلب ...سامه : 1- (در قديم) عهد، پيمان؛ 2- جاي امن و امان، پناه، مأمن. اسم سامه در لغت نامه دهخدا سامت. [ س َ م َ ] (حامص ) سیرآمدگی. رجوع به سآمت شود. سامة. [ سام ْ م َ ] (ع ...
ادامه مطلب ...سالينا : [سال + ين (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)]، منسوب به سال، سالانه(؟). اسم سالینا در لغت نامه دهخدا سالی. (اِ) هر چیز دیرینه و کهنه و مستعمل را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ...
ادامه مطلب ...سالومه : (عبري) (اَعلام) زوجهي زبدي و مادر يعقوب كبير و يوحناي انجيلي. اسم سالومه در لغت نامه دهخدا سالومه. [ ل ُ م ِ ] (اِخ ) ملکه یهود دختر هرود فیلیپ و هرودیاد بوسیله ٔ حیله و مکر عمویش ...
ادامه مطلب ...ساقي : (عربي) 1- آن كه شراب در پياله ميريزد و به ديگري ميدهد؛ 2- (در قديم) (به مجاز) معشوق؛ 3- (در قديم) در ادبيات عرفاني نمادِ «خداوند» يا پير است. اسم ساقی در لغت نامه دهخدا ساقی. (ع ص، اِ) ...
ادامه مطلب ...ساغر : (معرب) 1- ظرفي كه در آن شراب مينوشند، جام شراب؛ 2- (در قديم) (به مجاز)، شراب؛ 3- (در عرفان) دل عارف است كه انوار غيبي در آن مشاهده ميشود. اسم ساغر در لغت نامه دهخدا ساغر. [ غ َ ...
ادامه مطلب ...ساعده : (عربی) 1- (مفرد سواعد) شاخه فرعی، شاخابه، مجاری آب که به رودخانه یا دریا میریزد؛ 2- مجاری شیر در پستان؛ 3- (اسم) ساعد بند آهنی یا طلایی. اسم ساعده در لغت نامه دهخدا ساعدة. [ع ِ دَ ] (ع ...
ادامه مطلب ...سازگار : 1- داراي گرايش به همراهي و همكاري با ديگران، هماهنگ، موافق؛ 2- ملايم طبع. اسم سازگار در لغت نامه دهخدا سازگار. (ص مرکب ) موافق. (شعوری ) (آنندراج ). موافق کارها. (شرفنامه ٔ منیری ). باموافقت. اجابت کننده و ...
ادامه مطلب ...ساریه : (عربي) 1- ابري كه در شب آيد؛ 2- (اَعلام) نام يكي از دختران امام موسي كاظم(ع). اسم ساریه در لغت نامه دهخدا ساریة. [ ی َ ] (ع اِ) ابر شب. ج، سَواری. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابری ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است