اسم های دخترونه پیشنهادی :

  • تكاو
  • مِهرجان
  • وانوشه
  • مهرا
  • نوشزاد
  • شیوا
  • اسم های پسرونه پیشنهادی :

  • شهباز
  • ارشکان
  • نوين
  • فَرناد
  • فارناسس
  • رامین
  • نام دخترانه

    روناک

    روناک :    (كردي) روشن، تابناک.     معنی اسم روناک اسم: روناک نوع: دخترانه ریشه اسم: کردی معنی: اسم کردی به معنی روشنایی می باشد - روشن   معنی اسم روناک روناک اسم دخترانه است، معنی روناک: (کردی) روشن، تابناک. ریشه اسم روناک اسم کردی فراوانی اسم روناک در حال حاضر تقریباً 10550 ...

    ادامه مطلب ...

    رُومینا

    رُومينا :    1- زدوده و صيقل كرده شده و جلا داده؛ 2- پاك و پاكيزه كرده.     اسم رومینا در لغت نامه دهخدا رومینا. (ن مف مرکب ) زدوده و صیقل کرده شده و جلاداده و پاک و پاکیزه کرده. (ناظم الاطباء) ...

    ادامه مطلب ...

    روشنک

    روشنك :    (اوستايي) 1- روشن؛ 2- (در گياهي) نام گياهي است (شاتل)؛ 3- (اَعلام) در روايات ايراني نام دختر دارا (داريوش سوم) كه اسكندر با او ازدواج كرد. [دكتر معين معتقد است كه در اين نام خلطي شده، و ...

    ادامه مطلب ...

    روشن‌دخت

    روشن‌دخت :    (روشن + دخت = دختر)، 1- دختر تابنده و شاد؛ 2- (به مجاز) زيبارو.     اسم روشن دخت در لغت نامه دهخدا روشن. [ رَ / رُو ش َ ] (ص ) تابناک. نورانی. منور. درخشان. تابان. (ناظم الاطباء)(فرهنگ فارسی ...

    ادامه مطلب ...

    روشنا

    روشنا :    1- روشن، جاي روشن، روشنايي؛ 2- (در كردي) روشن، آشنا.     اسم روشنا در لغت نامه دهخدا روشنا. [ رَ ش َ ] (اِ مرکب ) نور. روشنایی. (اشتنگاس ). نور و فروغ و شعاع. (ناظم الاطباء). روشنایی. فروغ. (فرهنگ ...

    ادامه مطلب ...

    روشن

    روشن :    1- داراي نور، تابنده، درخشان؛ 2- (به مجاز) آگاهِ با بصيرت، بينا؛ 3- شاد، مسرور؛ 4- درستكار، معتمد.     اسم روشن در لغت نامه دهخدا روشن. [ رَ / رُو ش َ ] (ص ) تابناک. نورانی. منور. درخشان. تابان. ...

    ادامه مطلب ...

    روشان

    روشان :    (= روشن)، ( روشن.     اسم روشان در لغت نامه دهخدا روشان. [ رَ ] (ص ) بمعنی روشن است که از روشنایی و فروغ باشد. (برهان قاطع). بمعنی روشن است یعنی فروغ و ظهور. (آنندراج ). روشن راگویند چنانکه ...

    ادامه مطلب ...

    روشا

    روشا :    (رو + شا = شاد) روشاد، داراي چهره‌ي شاد، شاداب.     اسم روشا در لغت نامه دهخدا رؤش. [ رَ ئو ] (ع ص ) مرد صاحب گوش بسیارموی. (از منتهی الارب ) (از معجم متن اللغه ). || مردی ...

    ادامه مطلب ...

    روسانا

    روسانا :    (رو + سان + الف اسم ساز) مانند روي و چهره.     اسم روسانا در لغت نامه دهخدا روسان. (اِخ ) دهی بوده است از ناحیه ٔ النجان اصفهان، در ترجمه ٔ محاسن اصفهان است که بهرام گور از دیه ...

    ادامه مطلب ...

    روژین

    روژين :    (كردي ـ فارسي) (روژ = روز + ين (پسوند نسبت))، 1-منسوب به روز؛ 2- تابناك و درخشنده؛ 3-(به مجاز) زيبا.     اسم روژین در لغت نامه دهخدا روژ. [ رُژ ] (اِ) ماده ای سرخ رنگ که زنان به لب ...

    ادامه مطلب ...

    روژیار

    روژيار :    (كردي) روزگار. + ن.ك. روجيار.     اسم روژیار در لغت نامه دهخدا روژ. [ رُژ ] (اِ) ماده ای سرخ رنگ که زنان به لب مالند. (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) سرخ. قرمز: پودر روژ. (فرهنگ فارسی معین ...

    ادامه مطلب ...

    روژیا

    روژيا :    (كردي ـ فارسي) (روژ + ي ميانجي + ا (پسوند اسم ساز))، روز و روشنايي.     اسم روژیا در لغت نامه دهخدا روژ. [ رُژ ] (اِ) ماده ای سرخ رنگ که زنان به لب مالند. (فرهنگ فارسی معین ). ...

    ادامه مطلب ...

    روژدا

    روژدا :    [روژ = روز؛ (به مجاز) عمر، زندگی + دا (در کردي و لری) مادر]؛ (به مجاز) 1- عمر و زندگی مادر؛ 2- (به مجاز) فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر.       اسم روژدا در لغت نامه دهخدا روژ. [ رُژ ...

    ادامه مطلب ...

    روژبین

    روژبین :    (کردی ـ فارسی) (روژ = روز + بین = جزء پسین بعضی از کلمه  های مرکب، به معنی بیننده و نشان دهنده) 1- بیننده  ی روز؛ 2- نشان دهنده  ی روز؛ 3- (به مجاز) راهنما و هدایت ...

    ادامه مطلب ...

    روژان

    روژان :    (كردي) روزها.     اسم روژان در لغت نامه دهخدا روژ. [ رُژ ] (اِ) ماده ای سرخ رنگ که زنان به لب مالند. (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) سرخ. قرمز: پودر روژ. (فرهنگ فارسی معین ). اسم روژان در ...

    ادامه مطلب ...

    اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

    اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

    کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است

    طراح: پاناب / پشتیبانی و سئو gateweb.ir