|
|||
شیدا. [ ش َ / ش ِ ] (ص ) در زبان اکدی «شدو» ۞ . نام عفریتی است . در عبری «شد» ۞ و در آرامی «شدا» ۞ به معنی دیو است . دیوبت . دبت شد. (از یشتها ج ۱ ص ۳۸) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). دیوانه و لایعقل . (برهان ) (رشیدی ) (غیاث ) (انجمن آرا) (آنندراج ). دیوانه . مجنون . (یادداشت مؤلف ). دیوانه . (لغت فرس اسدی ). بی عقل و بی هوش . (ناظم الاطباء). || آشفته . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث ). سرگردان . (لغات شاهنامه ). آشفته و سرگردان . (لغت فرس اسدی ). آشفته و سرگردان . (اوبهی ). هائم . حیران . (زمخشری ). آشفته از عشق . (ناظم الاطباء). سخت عاشق . واله . سخت شیفته . (یادداشت مؤلف ). شیفته : دل برد چون بدانست کم کرد ناشکیبا بگریخت تا چنینم دیوانه کرد و شیدا.
|