اسم پسر الف

اميراردلان : (عربي ـ فارسي) 1- از نام‌هاي مركب؛ 2- (به تعبيري) امير سرزمين مقدس و پاك.

اميراحمد : (عربي) امير بسيار ستوده، پادشاه و حاكم ستوده شده، فرمانده و امير ستودني.

اميراحسان : (عربي) امير بخشنده، امير نيكوكار.

اميرابوالفضل : (عربي) از نام‌هاي مركب، ( امير و ابوالفضل.

اميرابراهيم : (عربي ـ عبري)، از نام هاي مركب، ( امير و ابراهيم.

اميدوار : 1- آرزومند، متوقع، منتظر؛ 2- ويژگي آن كه احساس دلگرم كننده نسبت به برآورده شدنِ خواسته‌هايش دارد، يا آن كه به طور كلي به آينده خوش بين است؛ 3- (در قديم) آن كه يا آنچه به او (آن) ...

اميدعلي : (فارسی ـ عربی) اميد داشتن به لطف علي (منظور امام علي (ع)).

اميدرضا : (فارسی ـ عربی) 1- آن كه اميدش به رضا (رضاي خدا) باشد؛ 2- اميد داشتن به لطف رضا (منظور امام رضا(ع)).

امرالله : (عربي) 1- فرمان خدا، دستور خدا؛ 2- از واژه‌هاي قرآني.

اَمجد : (عربي) (اَعلام) بزرگتر، بزرگوارتر، بزرگوار.

اليار : (تركي ـ فارسي) يار و ياور ايل، دوست و رفيق ايل، يار شهر و ولايت، ياور خويشان.

الله‌يار : (عربي ـ فارسي) دوست خدا.

اِلشن : (تركي) شادي ايل، حاكم، رهبر، حكمران يك منطقه.

اِلتفات : (عربي)  توجه، نگرش؛ مهرباني، لطف.

اِعتماد : (عربي) 1- باور داشتن و صحيح دانستنِ چيزي يا كسي؛ 2- پشتگرمي؛ 3- عقيده و نظر، ايمان به حقانيت دين اسلام.