نسریندخت
نسريندخت : (نسرين+ دخت = دختر) 1- دختر نسرین وش؛ 2- (به مجاز) زيباروي و با طراوت. اسم نسرین دخت در لغت نامه دهخدا نسرین. [ ن َ ] (اِ) نام گلی است معروف و آن سفید و کوچک و صدبرگ ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
نسريندخت : (نسرين+ دخت = دختر) 1- دختر نسرین وش؛ 2- (به مجاز) زيباروي و با طراوت. اسم نسرین دخت در لغت نامه دهخدا نسرین. [ ن َ ] (اِ) نام گلی است معروف و آن سفید و کوچک و صدبرگ ...
ادامه مطلب ...نسرین : 1- (در گياهي) گلهاي زرد يا سفيد خوشهاي معطر كه يكي از گونههاي نرگس است؛ 2- گياه اين گل كه علفي، پايا، زينتي و از خانوادهي نرگس است و برگهاي بلند و مخطط دارد؛ 3- (در قديم) ...
ادامه مطلب ...نَسترن : 1- (در گياهي) گلي شبيه رُز ولي كم پَرتر و كوچكتر از آن به رنگهاي صورتي، سفيد يا زرد؛ 2- گياه اين گل كه درختچهاي افراشته يا پراكنده از خانوادهي گل سرخ است؛ 3- (در قديم) (به ...
ادامه مطلب ...نَستر : (در قديم) (در گياهي) نسترن، ( نسترن. اسم نستر در لغت نامه دهخدا نستر. [ ن َ ت َ ] (اِ) مخفف نسترن است. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ). و آن گلی باشد سفید و به غایت خوشبوی.(برهان قاطع). ...
ادامه مطلب ...نرمین : (نرم + ین (پسوند نسبت)) 1- لطافت و لطیف بودن؛ 2- (به مجاز) مهربان، ملایمت و خوش رفتاری داشتن. اسم نرمین در لغت نامه دهخدا نرمی. [ ن َ ] (حامص ) ملاست. (ناظم الاطباء). مقابل زبری. (یادداشت مؤلف ...
ادامه مطلب ...نرگس : (از يوناني) 1- (در گياهي) گل زينتي با گلبرگهاي سفيد يا زرد معطر و كاسهاي به رنگ سفيد يا زرد در وسط؛ 2- گياه اين گل كه علفي، پياز دار و از خانوادهي سوسن است، خودرو يا ...
ادامه مطلب ...ناهیده : 1- (در نجوم) زهره؛ دومين سيارهي منظومهي شمسي به نسبت فاصله از خورشيد كه از درخشندهترين اجرام آسماني است، ونوس، [زهره در نزد قدما نماد خنياگري و نوازندگي است]؛ 2- آناهيتا يا ناهيد (در اوستا) ايزد آب ...
ادامه مطلب ...ناهید : 1- (در نجوم) زهره؛ دومين سيارهي منظومهي شمسي به نسبت فاصله از خورشيد كه از درخشندهترين اجرام آسماني است، ونوس، [زهره در نزد قدما نماد خنياگري و نوازندگي است]؛ 2- آناهيتا يا ناهيد (در اوستا) ايزد آب ...
ادامه مطلب ...نازیتا : (نازي + تا = نظير، مانند، لنگه)، 1- نظير و مانند نازي، لنگهي نازي؛ 2- (به مجاز) زيبا. اسم نازیتا در لغت نامه دهخدا نازی. (ص نسبی ) اهل ناز. پرناز. نازو. که ناز می کند. که اهل ناز ...
ادامه مطلب ...نازی : (ناز + ي (پسوند نسبت)) 1- منسوب به ناز؛ 2- (در گفتگو) نازدار؛ 3- آن كه بسيار ناز كند، پر ناز؛ 4- (به مجاز) زيبا. اسم نازی در لغت نامه دهخدا نازی. (ص نسبی ) اهل ناز. پرناز. نازو. ...
ادامه مطلب ...نازنین : 1- بسيار دوست داشتني، عزيز و گرامي، زيبا، ظريف؛ 2- (به مجاز) گرانمايه، با ارزش؛ 3- (در قديم) (به مجاز) معشوق و دلبر؛ 4- (در قديم) شخص زيبا و ظريف؛ 5-(در قديم) نازكننده، نازنده. اسم نازنین در لغت ...
ادامه مطلب ...نازآفرين : (= نازآفريننده) 1- (به مجاز) معشوقي كه ناز بسيار به كار برد؛ 2- آنكه نعمت و رفاه و خوشي پديد آورد؛ 3- نازآفريده؛ 4- پديد گشته از ناز و فخر و تكبر؛ 5- به لطف و نرمي ...
ادامه مطلب ...وَيُونا : [وَيُو (در سنسكريت) = عروس و (در اوستايي) = ازدواج كردن + نا (پسوند نسبت)] 1- منسوب به وَيو؛ 2- (به مجاز) عروس؛ دختري كه عروس شده(؟). اسم ویونا در لغت نامه دهخدا ویو. [ وَ / وِ ] ...
ادامه مطلب ...ويستا : (اوستايي) يابنده، برخوردار. اسم ویستا در لغت نامه دهخدا ویست. (اِ) قسمی بازی با ورق. (فرهنگ فارسی معین ). ویست. (اِخ ) قصبه ای است از دهستان پشتکوه شهرستان گلپایگان با 3023 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). اسم ...
ادامه مطلب ...ويدا : 1- پيدا، هويدا، ظاهر، آشكار؛ 2- (در پهلوي) يابنده، جوينده. اسم ویدا در لغت نامه دهخدا ویدا. (ص، اِ) پیدا و هویدا و ظاهر. || درد و الم و آزار. و به این معنی به فتح اول هم گفته ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است