معنی اسم نَسترن

نَسترن :    ۱- (در گياهي) گلي شبيه رُز ولي كم پَرتر و كوچكتر از آن به رنگ‌هاي صورتي، سفيد يا زرد؛ ۲- گياه اين گل كه درختچه‌اي افراشته يا پراكنده از خانواده‌ي گل سرخ است؛ ۳- (در قديم) (به مجاز) رخسار و بناگوش معشوق.

 

 

اسم نسترن در لغت نامه دهخدا

نسترن. [ ن َ ت َ رَ ] (اِ) نستر. نسترون. نسرین. پهلوی : نسترون . گلی است از انواع گل سرخ و به اندام کوچکتر از گل سرخ و در هر شاخه چندین گل با هم شکفد، به رنگهای مختلف سفید و صورتی و سرخ دیده می شود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) . نسترون. گلی سفید و خوشبوی باشد. (برهان قاطع). گلی است سفید و خوشبوی که به هندی سپوتی گویند و آن [ را ] اقسام باشد: پنج برگ و صدبرگ، و گل کوزه و گل مشکین و گل مشکیجه نیز گویند و به عربی نیز نستر و نسترن خوانند ونسرین هم به همان معنی است. (از فرهنگ نظام ) (از آنندراج ). دلیک. بنکل. علیق الکلب. شجرةالعلیق. ورد کلبی. رنگ گل. گلاسکانه. گیل دیک. گیله دیک. دیلیک. کلیک. نسرین. جلنسرین. گلنسرین. وردالذکر. گل نر. گونه های بسیاری از آن در جنگلهای شمال و ارتفاعات فوقانی هست که گل زرد و گل دوروی و گل گنده از گونه های معروف آن است و گونه های بسیار دیگری در ایران هست که نامهای محلی آن را نیافته اند. (یادداشت مؤلف ) :
می اندر قدح چون عقیق یمن
به پیش اندرون دسته ٔ نسترن.
فردوسی.
تا نباشد چو ارغوان نسرین
تا نباشد چو نسترن شمشاد.
فرخی.
تا چون سمن سپید بود برگ نسترن
چون شنبلید زرد بود برگ زعفران.
فرخی.
همیشه تا چو گل نسترن بود لؤلؤ
چنان کجا چو گل ارغوان بود مرجان.
فرخی.
وآن نسترن چو مشک فروشی معاینه است
در کاسه ٔ بلور کند عنبرین خمیر.
منوچهری.
زرد گل بینی نهاده روی را بر نسترن
نسترن بینی گرفته زرد گل را در کنار.
منوچهری.
نسترن مشکبو مشک فروش آمده ست
سیمش در گردن است مشکش در آستین.
منوچهری.
برون آمد از خیمه و آن دو زلف
بنفشه پریشیده بر نسترن.
؟ (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
بستان ز نو شکوفه چو گردون شد
تا نسترن به سان ثریا شد.
ناصرخسرو.
نه یاسمین و نه سمن
نه سوسن و نه نسترن.
ناصرخسرو.
گرچه ز عالم آمده ای به ز عالمی
گرچه ز خاک هست به از خاک نسترن.
ادیب صابر.
کنار نسترن پرسبزه کردی
پر طوطی سوی شکر کشیدی.
خاقانی.
نسترن از بوسه ٔ سنبل به زخم
از مژه ٔ غنچه لب گل به زخم.
نظامی.
سر نسترن را ز موی سپید
سیاهی ده از سایه ٔ مشک بید.
نظامی.
آنکه بر نسترن از غالیه خالی دارد
الحق آراسته خلقی وجمالی دارد.
سعدی.
ز رنگ و بوی تو ای سروقد سیم اندام
برفت رونق نسرین و باغ نسترنش.
سعدی.
|| نام گلی سپیدرنگ در هندوستان. (از ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود. || گلزار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). گلستان. || نوعی از جامه. (ناظم الاطباء).

اسم نسترن در فرهنگ فارسی

نسترن
(اسم) ۱ – یکی ازگونه های وحشی وخودروی گل سرخ است که پایه پیوندبرای انواع گل سرخ قرارمیگیردگلاسکانه بنکلشجرهالعلیق ایت مورنی کلیک (ازجوشانده ریشه این درخت درمعالجه مرض هاری استفاده میشودونیز میوهاش بعنوان قابض درتداوی بمصرف میرسد): نسترن لولوی بیضادارداندرمرسله ارغوان لعل بدخشی دارداندرگوشوار. ( فرخی .چهارمقاله .۶٠ دیوان فرخی .عبد. ۲ ) ۱۷۷ – رخساروبناگوش معشوق : بصدهزارکرشمه بزلف درنگرد چوبادسنبلش ازنسترنش بردارد. ( عثمان مختاری .چا.همائی .۵۴ ) یانسترن پرپر.گل رشتی .یانسترن زرد.گل زرد.یانسترن سفید.گونه ای نسترن که دارای گلهای سفیداست .یانسترن عطری .گونه ای نسترن که دارای گلهای قرمزومعطراست نسترن قرمز.یانسترن قرمز.نسترن عطری .
باغ نسترن
یکی از باغهای چهار باغ اصفهان

اسم نسترن در فرهنگ معین

نسترن
(نَ تَ رَ) (اِ.) گلی است خوشبوی به رنگ سرخ یا سفید که درختش خاردار است .

اسم نسترن در فرهنگ فارسی عمید

نسترن
۱. گلی خوش بو به رنگ سرخ یا سفید، کوچک تر از گل سرخ که در هر شاخه اش چندین گل شکفته می شود، ترن.
۲. درختچه خاردار این گل: سر نسترن را ز موی سپید / سیاهی ده از سایهٴ مشک بید (نظامی۵: ۷۷۴).

اسم نسترن در اسامی پسرانه و دخترانه

نسترن
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: nastaran) (در گیاهی) گلی شبیه رُز ولی کم پَرتر و کوچکتر از آن به رنگ های صورتی، سفید یا زرد، گیاه این گل که درختچه ای افراشته یا پراکنده از خانواده ی گل سرخ است، (در قدیم) (به مجاز) رخسار و بناگوش معشوق – گلی شبیه رز به رنگهای صورتی، سفید و زرد

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز