معنی اسم هونیا

هونیا :    (هو = خوب + نيا) ۱- داراي نياي خوب، نيكوتبار، نيك نژاد؛ ۲- (در پهلوي) (= هونياك) به معني خوب نيا، داراي اصل و نسب اصيل، منتسب به خانواده‌اي شريف؛ [مكنزي اين واژه را در پهلوي مطبوع و لذت ‌بخش معنا كرده است].

 

 

اسم هونیا در لغت نامه دهخدا

هون. [ هََ / هُو] (اِ) زمین کشتزاری را گویند که در آن کلوخه بسیاربود. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). زمین شیارکرده ٔ کلوخ زار را گویند. (برهان ). || زراعتی را نیز گفته اند که سنگ و کلوخ بسیار داشته باشد. (برهان ).
هون. [ هََ ] (ع اِ) روش و گرانباری. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: اًمْش ِ علی هونک ؛ به روش و وقار خویش رو. || (ص ) مرد خرد و حقیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || (مص ) آسان گشتن. || سبک گردیدن. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خوار گردیدن. (منتهی الارب ). || (اِمص ) سکینه و وقار. (اقرب الموارد). || بردباری. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (اقرب الموارد). || آرامش. (منتهی الارب ). آهستگی. (منتهی الارب ).
هون. (ع اِمص ) رسوایی. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خزی. (اقرب الموارد). || خواری. || مشقت. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خَلق. (اقرب الموارد). تمامی آفرینش. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) مهانة. هوان. خوار شدن. (ترجمان القرآن جرجانی ). خوار گردیدن. (منتهی الارب ). ذلیل و حقیر گردیدن. (اقرب الموارد). || سست شدن و آرام و قرار گرفتن. (اقرب الموارد).
هون. (صوت ) کلمه ای است که برای تأکید گویند. (آنندراج ). کلمه ٔ تأکید و کلمه ٔ استکراه است. (غیاث اللغات ). هین :
پیش آمده در رهش دو وادی
یک آتش بد یکیش گلگون
آواز آمد که رو در آتش
تا یافت شوی به گلستان هون.
مولوی (از آنندراج ).
هون. (هندی ،اِ) به ضم ها و سکون نون و واو غیرملفوظ به معنی زر مسکوک رایج دکن. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (برهان ).
– هون اچترائی ؛نوعی از هون است که واضع آن اچترائی نام راجه شده باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
هون. (اِخ ) (در تداول، هونها به صورت جمع به کار رود) نام قومی از اقوام زردپوست وحشی که از اوائل قرن دوم میلادی در شمال بحر خزر و حوالی رود ولگا و اورال سکونت اختیار کردند و سپس به طرف اروپا هجوم بردند و در ۲۴۷ م. دسته ای از آنها روم را تهدید کردند و قبائل ژرمنی را مغلوب ساختند و دولت عظیمی تشکیل دادند که بعد از مرگ آتیلا منقرض گردید. دسته ٔ دیگر به آسیا رفتند و در توران ساکن شدند و در زمان ساسانیان چند دفعه به ایران حمله کردند. این دسته در مشرق به هیاطله مشهور شده اند. هپتال. هیتال.

اسم هونیا در فرهنگ فارسی

هون
نام قبیله ای از قبایل ترک ( نژاد تاتار ) که از حوالی جبال آلتائی بنقاط دیگری مانند تبت چین شمالی صحاری مغولستان کنونی دشتهای ترکستان قزیقزستان و نقاط نزدیک بجبال اورال انتشار یافته اند. قریب سه هزار سال قبل از میلاد چینی ها با هونها آشنائی و رابطه داشته اند.
از اقوام وحشی اروپا، نرم و آسان شدن، آرامی، آهستگی، وقار، بردباری
( اسم ) ۱- آرامی آهستگی . ۲- آسانی .
بضم ها و سکون نون و واو غیر ملفوظ بمعنی زر مسکوک رایج دکن هون اچترائی نوعی از هون است واضح آن اچترائی نام راجه شده باشد
پر هون
( اسم ) ۱- دایره و هر چیز میان تهی مانند چنبر و طوق و امثال آن هر چیز گرد میان تهی ۲- چنبر ماه خرمن ماه هاله .

اسم هونیا در فرهنگ معین

هون
(هَ) [ ع . ] (اِ.) خواری، رسوایی .
( ~.) (اِ.) زمین کلوخ وار شیار کرده .

اسم هونیا در فرهنگ فارسی عمید

هون
کلمۀ تٲکید هان: آواز آمد که رو در آتش / تا یافت شوی به گلسِتان هون (مولوی۲: ۷۴۰).
۱. خواری.
۲. رسوایی.
زمین یا کشتزار شیارکرده و کلوخ زار.

اسم هونیا در اسامی پسرانه و دخترانه

هونام
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hu nām) نیک نام، خوش نام – خوشنام، نیک نام
هونراوه
نوع: دخترانه
ریشه اسم: کردی
معنی: کنایةاز کلام منظوم (نگارش کردی
هونیا
نوع: دخترانه
ریشه اسم: کردی
معنی: (تلفظ: hu niyā) (هو = خوب + نیا) دارای نیای خوب، نیکوتبار، نیک نژاد، (در پهلوی) (= هونیاک) به معنی خوب نیا، دارای اصل و نسب اصیل، منتسب به خانواده ای شریف، [مکنزی این واژه را در پهلوی مطبوع و لذت بخش معنا کرده است] – شعر (نگارش کردی
هونیاک
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: پهلوی با اصل و نسب

اسامی مشابه

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز