معنی اسم هوری

هوری :    (هور = خورشيد + ي (پسوند نسبت)) ۱- منسوب به خورشيد؛ ۲- (به مجاز) زيبارو.

 

 

اسم هوری در لغت نامه دهخدا

هور. [ هََ ] (ع مص ) تهمت نهادن بر کسی در کاری. || گمان بردن به چیزی. || بازگردانیدن از چیزی. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || برانگیختن کسی را برچیزی. (منتهی الارب ). || کشتن قومی را و بر روی درافتادن قوم بر یکدیگر. || نصیحت کردن به غرض. || استوار کردن چیزی را. || بر زمین زدن. || شکستن بنا را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شکسته و ویران شدن بنا. (منتهی الارب ). فروریخته شدن. (ترجمان القرآن ). ریهیده شدن. (زوزنی ) (تاج المصادر) (از اقرب الموارد). || (اِ) دریای خرد که به ریزش آب به بیشه ها و مانند آن فراخ گردد. ج، اهوار. || گله ٔ گوسپندان بدان جهت که از کثرت بعضی بر بعضی می افتد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
هور. (ع مص ) تهمت نهادن بر کسی در کاری. (منتهی الارب ). هَور. رجوع به هَور شود.
هور. (اِ) نامی است از نامهای آفتاب. (برهان ). خور. خورشید. شمس. شارق.ذکاء. شید. بیضا. سور (سانسکریت ). مهر :
خداوند ماه و خداوند هور
خداوند روز و خداوند زور.
فردوسی.
به نیروی یزدان که او داد زور
بلند آفریننده ٔ ماه و هور.
فردوسی.
بدان گهی که هور قیرگون شود
چو روی عاشقان شود ضیای او.
منوچهری.
تن پیل و یاقوت رخشان چو هور
زبرجدش خرطوم و دندان بلور.
اسدی.
ز عکس می زرد و جام بلور
سپهری شد ایوان پر از ماه وهور.
اسدی.
گیر که گیتی همه چنگ است و نای
گیر که گیتی همه ماه است و هور.
انوری.
درآن رخنه از نور تابنده هور
نگه کرد سر تا سرین ستور.
نظامی.
سروش درفشان چو تابنده هور
ز وسواس دیو فریبنده دور.
نظامی.
باد تا بر سپهر تابد هور
دوستت دوستکام و دشمن کور.
نظامی.
بتابد بسی ماه و پروین و هور
که سر برنداری ز بالین گور.
سعدی.
نور گیتی فروز چشمه ٔ هور
زشت باشدبه چشم موشک کور.
سعدی.
|| بخت و طالع. (برهان ). اختر. اقبال. روز :
ز بیژن فزون بود هومان به زور
هنر عیب گردد چو برگشت هور.
فردوسی.
به هور هندوان آمد خزینه
به سنگستان غم رفت آبگینه.
نظامی.
– شبگیر هور ؛ ظاهراً صبحگاه مقارن طلوع خورشید :
بپرسید از ایشان که شبگیر هور
شنیدید آواز نعل ستور .
فردوسی.
– نوروز هور.
|| در شعر ذیل از ناصرخسرو این کلمه آمده است و در حاشیه ٔ دیوان بدان معنی نگاه و نظر داده شده است اما ظاهراً بموقع و بگاه و بوقت معنی میدهد :
اکنون نگر به کار که کارت به دست توست
برگ سفر بساز و بکن کارها به هور.
ناصرخسرو.
|| نام ستاره ای هم هست که هر هزار سال یک بار طلوع کند. || به هندی به معنی دیگر باشد. (برهان ). || نام روز یازدهم از سی روز ماه نزد پارسیان. خور :
به آذرمه اندر بد و روز هور
که از شیر پردخته شد پشت گور.
فردوسی.
هور. (اِخ ) نام یکی از نجبای معاصر با بهرام گور. (ولف ) :
یکی نامه بنوشت بهروز هور
به نزد شهنشاه بهرام گور.
فردوسی.
هور. [ هََ وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهلران شهرستان ایلام. دارای ۱۸۰ تن سکنه، آب آن از چشمه ها و محصول عمده اش غله و لبنیات و پشم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).

اسم هوری در فرهنگ فارسی

هور
خورشید، آفتاب، خور، ستاره وبخت طالع هم گفته شده
( اسم ) درختی از تیر. فرفیون که خاص آمریکای مرکزی است که شیره ای بسیار سمی دارد و چنانچه ترشحات این گیاه حتی بمقدار کم در جریان آب نهرها وارد شود آب را سمی می کند و از این جهت افراد بومی جهت شکار ماهیها از آن استفاده میکنند میو. این گیاه کپسولی شکل است و پس از رسیدن در موقع شکفتن کپسول صدای شدیدی مشابه باصدای طپانچه ایجاد میکند و دانه های نبات و حتی قطعات آنرا بمسافت زیادی پرتاب میکند .
تهمت نهادن بر کسی در کاری
هور قلیایی
( صفت ) منسوب به هور قلیا .
هور مزد
۱- ( اسم )اهورمزدا ۲.- ( اسم ) سیار. مشتری برجیس . ۳- ( اسم ) روزاول از هر ماه شمسی .
دامان هور
از شهرهای مصر
عید هور
شتر ماده شتاب رو ناقه سریع
چشمه هور
دهی است جزئ دهستان دو دانگه بخش ضیائ آباد شهرستان قزوین ٠
هار و هور
(صفت) سخت گرسنه

اسم هوری در فرهنگ معین

هور
۱ – (اِ.) آفتاب، خورشید. ۲ – ستاره، بخت، طالع .

اسم هوری در فرهنگ فارسی عمید

هور
۱. خورشید، آفتاب: نور گیتی فروز چشمهٴ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی: ۱۲۸).
۲. ستاره.
۳. بخت، طالع: ز بیژن فزون بود هومان به زور / هنر عیب گردد چو برگشت هور ـ به یکبارگی تیره شد هور تو / کجا شد چنان مردی و زور تو (فردوسی: ۴/۵۲).

اسم هوری در اسامی پسرانه و دخترانه

هور
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hur) (اوستایی) خورشید، مهر، خور – خور، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
هورآفرین
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: آفریننده خورشید
هوراد
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hurād) (هو = خوب + راد = جوانمرد) جوانمرد خوب، جوانمرد نیک – جوانمرد و با خدا، مرد نیکنام
هوراز
نوع: پسرانه
ریشه اسم: کردی
معنی: دوست صمیمی (نگارش کردی
هورام
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عبری
معنی: مرتفع، نام پادشاهی در کتاب مقدس
هورامان
نوع: پسرانه
ریشه اسم: کردی
معنی: منطقةایی در کردستان نزدیک (نگارش کردی
هوران
نوع: پسرانه
ریشه اسم: کردی
معنی: مرغزار کوچک در کوهستان (نگارش کردی
هورتاش
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی,ترکی
معنی: هور (فارسی) + تاش (ترکی) آنکه چون خورشید نورانی است
هورتن
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: آن که تن و بدنی پاک و درخشان چون خورشید دارد
هورچهر
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hur čehr) (هور = خورشید + چهر = چهره) خورشید چهره، آفتاب روی، (در اعلام) نام جوانترین پسر زرتشت – آن که چهره و سیمایی درخشان و نورانی چون خورشید دارد
هورخش
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: آفتاب عالمتاب
هورداد
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hur dād) (هور = خور = خورشید + داد = داده) داده ی خورشید، (به مجاز) تابنده و پر حرارت – داده خورشید
هوردخت
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hur doxt) (هور = خورشید + دخت = دختر )، دختر خورشید، دختر آفتاب، (به مجاز) زیبا – دختری زیبا چون خورشید
هوردیس
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: زیبا و روشن چون خورشید
هوررخ
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: هورچهر
هورزاد
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: زاده خورشید
هورشاد
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hur šād) (هور = خورشید + شاد )، خورشید شاد، آفتاب شادمان، (به مجاز) پر حرارت و شاد و خوشحال – مرکب از هور (خورشید) + شاد
هورشید
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hur šid) (هور = خورشید + شید = آفتاب )، نور خورشید، آفتاب، (به مجاز) زیباروی تابناک – خورشید، آفتاب
هورمز
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: هرمز
هورمزد
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hurmazd) (= هرمز )، هرمز – هرمز
هورمهر
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: خورشید
هورمک
نوع: پسرانه
ریشه اسم: اوستایی-پهلوی
معنی: شبان
هورناز
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: خورشید زیبا
هوروش
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: hurvaš) (هور = خورشید + وش (پسوند شباهت) ) مثل خورشید، شبیه آفتاب، (به مجاز) زیبارو – درخشان و زیبا چون خورشید
هوری
نوع: دخترانه
ریشه اسم: کردی
معنی: (تلفظ: huri) (هور = خورشید + ی (پسوند نسبت) ) منسوب به خورشید، (به مجاز) زیبا رو – نور خورشید (نگارش کردی
هوریار
نوع: پسرانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: یار و دوست خورشید

اسامی مشابه

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز