سالار
سالار : 1- سردار سپاه، فرمانده لشكر؛ 2- (در قديم) حاكم، والي، شاه، رهبر، قائد؛ 3- (در گفتگو) داراي صفات ممتاز و برجسته در نوع خود. اسم سالار در لغت نامه دهخدا سالار. (اِ) در پهلوی و در پازند «سالار» (نیبرگ 286) ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم پسر دلبند خود را با آگاهی انتخاب کنید , اسم های پسر , نام پسر ایرانی , نام پسر کردی , نام پسر ترکی , نام پسر عربی , معنی اسامی پسر
لیست اسامی پسرانه نام ها
سالار : 1- سردار سپاه، فرمانده لشكر؛ 2- (در قديم) حاكم، والي، شاه، رهبر، قائد؛ 3- (در گفتگو) داراي صفات ممتاز و برجسته در نوع خود. اسم سالار در لغت نامه دهخدا سالار. (اِ) در پهلوی و در پازند «سالار» (نیبرگ 286) ...
ادامه مطلب ...ساعد : (اَعلام) 1- (در شاهنامه) 1) پسر بهمن و نوهي اسفندیار؛ 2) (در ایران باستان) جدّ اردشیر بابکان، سرپرست آتشکدهي استخر در فارس. اسم ساعد در لغت نامه دهخدا ساعد. [ ع ِ ] (ع اِ) بازوی مردم . (منتهی الارب ) ...
ادامه مطلب ...ساسان : (اَعلام) 1- (در شاهنامه) 1) پسر بهمن و نوهي اسفندیار؛ 2) (در ایران باستان) جدّ اردشیر بابکان، سرپرست آتشکدهي استخر در فارس. اسم ساسان در لغت نامه دهخدا ساسان . (ص ، اِ) گدا و گدائی کننده . (برهان ). گدا. (دهار) (جهانگیری ...
ادامه مطلب ...سارو : 1- (= ساروک) نام پرنده ای سیاه رنگ در هندوستان که مانند طوطی سخن گو می باشد؛ 2- (در کردی) طوطی؛ 3- (در تركي) ساروج؛ 4- (اعلام) نام چندین روستا در شهرستان های زاهدان، بهشهر، (سارو مزرعه) ...
ادامه مطلب ...سارنگ : 1- نام پرندهای کوچک به رنگ سیاه، سار، ساری؛ 2- (در موسیقی ایرانی) گوشه ای در آواز ابوعطا؛ 3- نام سازی مثل کمانچه (سارنگی). اسم سارنگ در لغت نامه دهخدا سارنگ . [ رَ ] (اِ) بمعنی سارنج است که ...
ادامه مطلب ...ساجد : (عربي) (در قديم) آن كه سجده ميكند، سجده كننده. اسم ساجد در لغت نامه دهخدا ساجد. [ ج ِ ] (ع ص )سر بر زمین نهنده . (مهذب الاسماء). پشت خم دهنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، ساجدون و سُجَّد. قوله تعالی ...
ادامه مطلب ...ساتیار : (اوستايي) 1- از نامهاي زرتشتي كه گونهي ديگر آن به نظر ميرسد ساديار باشد؛ 2- (اَعلام) نام يكي از سرداران داريوش. اسم ساتیار در اسامی پسرانه و دخترانه ساتیار نوع: پسرانه ریشه اسم: فارسی معنی: نام یکی از سرداران داریوش اسم ساتیار در لغت ...
ادامه مطلب ...ژیوار : (كردي) زندگي. اسم ژیوار در اسامی پسرانه و دخترانه ژیوار نوع: دخترانه ریشه اسم: کردی معنی: نام کوهی در اورامان اسم ژیوار در لغت نامه دهخدا ژی . (اِ) آبگیر. آبدان . شَمَر. (لغت نامه ٔ اسدی ). جائی که آب در آن جمع شده باشد. (برهان ). غفچی . کوژی . تالاب ...
ادامه مطلب ...ژیان : 1- خشمناك و غضبناك؛ 2- (به مجاز) بيباك و شجاع. اسم ژیان در لغت نامه دهخدا ژیان . (ص ) خشم آلود بود چون شیر و دد و دام و آنچه بدین ماند. (لغت نامه ٔ اسدی ). ددان تند را خوانند. سباع ...
ادامه مطلب ...ژیار : (كردي) 1- شهرنشيني، تمدن؛ 2- زندگي شهروندان. اسم ژیار در اسامی پسرانه و دخترانه ژیار نوع: پسرانه ریشه اسم: کردی معنی: شهرنشینی ، تمدن ، زندگی شهری اسم ژیار در لغت نامه دهخدا ژی . (اِ) آبگیر. آبدان . شَمَر. (لغت نامه ٔ اسدی ). جائی که آب در ...
ادامه مطلب ...ژوبین : 1- ژوپين، زوبين، نيزهي كوچك كه در جنگهاي قديم به سوي دشمن پرتاب ميكردند؛ 2- (اَعلام) نام پسر پيران. + زوبين. اسم ژوبین در لغت نامه دهخدا ژوبین . (اِ) زوبین . ژوپین . رجوع به هر دو کلمه شود.< اسم ژوبین در فرهنگ ...
ادامه مطلب ...زایر : (عربي) 1- آن كه به زيارت اماكن مقدسه ميرود، زيارت كننده؛ 2- (در قديم) ديدار كننده، زائر؛ 3- (در قديم) (به مجاز) تقاضا كننده. اسم زایر در لغت نامه دهخدا زایر. [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) زائر. زیارت ...
ادامه مطلب ...زاهد : (عربي) 1- پارسا، پرهيزكار؛ 2- (در تصوف) آن كه از دنيا و بهرههاي آن روي گردان است و مدام در حال عبادت و ذكر است؛ 3- (اَعلام) شيخ زاهد گيلاني از عارفان بنام ايراني در قرن 7 ...
ادامه مطلب ...زاوش : (يوناني) نام ستارهي مشتري، زاوش، مشتري، به قولي از كلمهي يوناني زوس zeus (خداي بزرگ) مشتق باشد. + ن.ك. راوش. اسم زاوش در لغت نامه دهخدا زاوش . [ وُ ] (اِخ ) نام کوکب مشتری است . (برهان قاطع). نام ستاره ...
ادامه مطلب ...زال : 1- (= زر) سفيد موي؛ 2- (اَعلام) پسر سام و پدر رستم، پهلوان افسانه ای ايران، که به وسیله ی سیمرغ پرورش یافت. اسم زال در لغت نامه دهخدا زال . (ص ، اِ) پیر فرتوت سفیدموی باشد. (برهان قاطع). و اکثر ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است