معنی اسم زایر

زایر :    (عربي) ۱- آن كه به زيارت اماكن مقدسه مي‌رود، زيارت كننده؛ ۲- (در قديم) ديدار كننده، زائر؛ ۳- (در قديم) (به مجاز) تقاضا كننده.

زایر

اسم زایر در لغت نامه دهخدا

زایر.
[ ی ِ ] (ع ص ، اِ) زائر.
زیارت کننده .
ج ، زایرون ، زور ، زوّار.
(منتهی الارب ) (آنندراج ).
آنکه بقصد زیارت آید.
(فرهنگ نظام ) : زردگل بیمار گردد فاخته بیمارپرس یاسمین ابدال گردد خردما زائر شود.
منوچهری .
صدر تو بیت الحرام اهل نظم است از قیاس بنده از سالی بسالی زائر بیت الحرام .
سوزنی .
این مرا زائر آن مرا عائذ این مرا مخلص آن مرا دلدار.
خاقانی .
ذخیره ٔ گوشه نشینان و مقصد زایران .
(گلستان سعدی ).
|| مجازاً ، سائل و خواهنده که از مسافتی نزد بزرگی رفته اند.
دریوزه گر.
در تاریخ بخارا آمده : خالدبن برمک این کلمه را بجای سائل و خواهنده معمول داشت : فزون زانکه بخشی بزائر تو زر نه ساده نه رسته برآید ز کان .
فرالاوی .
مال رئیسان همه بسائل و زائر و آن تو بر کفشگر ز بهر مچاچنگ .
ابوعاصم .
زائر ز بس نوال کزو یابدو صلت گوید مگرچو من نرسید اندرین دیار.
فرخی .
درین دو مه که من اینجا مقیمم از کف او بکام دل برسیدند زایرین پنجاه .
فرخی .
امید زایر تو رنجه گشت و خیره بماند ز بسکه کرد بدریای بخشش تو شنا.
فرخی .
ندیده ست هرگز چنو هیچ زایر عطا بخشی آزاده ای زرفشانی .
فرخی .
مالی بزایران و شاعران بخشید.
(تاریخ بیهقی ).
|| کسی که بدیدن مقبره ٔ مقدس میرود.
(فرهنگ نظام ).
آنکه بزیارت کعبه یا یکی از مشاهد متبرکه یا شاهی بزرگ شده است .
معتمر.
رجوع به زایران شود.
زایر.
[ ی ِ ] (اِخ ) زائر.
شاعری ایرانی است که در هندوستان بسیاحت پرداخته و این بیت از او است : از بس که رخت را عرق شرم ، حجابست عکس تو در آئینه چو گل در ته آبست .
(از قاموس الاعلام ترکی ).
زایر.
[ ی ِ ] (اِخ ) زائر.
محمد فاخر.
شاعری هندی ، از اﷲآباد هند است و در ۱۱۶۴ م .
وفات یافته است .
(از قاموس الاعلام ترکی ).
زایر.
[ ی ِ ] (اِخ ) زائر.
تخلص شاعری است هندی .
(از قاموس الاعلام ترکی ).<

اسم زایر در فرهنگ لغت معین

زایر
(یِ) [ ع . زائر ] (اِفا.) زیارت کننده . ج . زوّار.

اسم زایر در فرهنگ فارسی

زایر
زیارت کننده , دیدارکننده , زوارجمع
( اسم ) زیارت کننده دیدار کننده جمع زوار زایرین .
زیارت کننده مجازا سائل و خواهنده که از مسافتی نزد بزرگی رفته اند دریوزه گر
زایر خوان
آنکه مردم را به زیارت خود دعوت کند مجازا کنایه از آنکه زایران و قاصدان خود را چنان نوازش کند و گرامی دارد که کسان به زیارت او راغب شوند و قصد زیارت او کنند
زایر نواز
آنکه سائلان و شاعران و کسانی را که به قصد زیارت او روند بنوازد و گرامی دارد

اسامی مشابه

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز