فهیمه
فهيمه : (عربي) (مؤنث فهيم)، فهيم. اسم فهیمه در لغت نامه دهخدا فهیم. [ ف َ ] (ع ص ) نیک دریابنده. دراک. تیزفهم. زودفهم. (یادداشت مؤلف ). بافهم. دانا. (فرهنگ فارسی معین ) : به زمانی نکت و علم و ادب ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با ف,اسم دختر با حرف ف,نام های دخترونه با ف,اسم دختر شروع با حرف ف,اسامی دخترانه ای که با حرف ف شروع می شوند.
فهيمه : (عربي) (مؤنث فهيم)، فهيم. اسم فهیمه در لغت نامه دهخدا فهیم. [ ف َ ] (ع ص ) نیک دریابنده. دراک. تیزفهم. زودفهم. (یادداشت مؤلف ). بافهم. دانا. (فرهنگ فارسی معین ) : به زمانی نکت و علم و ادب ...
ادامه مطلب ...فهميده : (عربي ـ فارسي) (صفت فاعلي از فهميدن)، 1- داراي فهم، دانا؛ 2- (در حالت قيدي) از روي فهم، آگاهانه. اسم فهمیده در لغت نامه دهخدا فهمیده. [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) دریافت شده. درک ...
ادامه مطلب ...فَهامه : (عربي) (مؤنث فَهام)، فَهام. اسم فهامه در لغت نامه دهخدا فهام. [ ف َهَْ ها ] (ع ص ) بسیار داننده. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). اسم فهامه در فرهنگ فارسی فهام ( صفت ) بسیار داننده . اسم فهامه در فرهنگ ...
ادامه مطلب ...فوژان : فرياد، آه و بانگ بلند. اسم فوژان در لغت نامه دهخدا فوژان. (اِ) بانگ بزرگ. فریاد عظیم. (فرهنگ فارسی معین ). فریاد و صدا و بانگ عظیم را گویند. (برهان ). اسم فوژان در فرهنگ فارسی فوژان ( اسم ) بانگ بزرگ ...
ادامه مطلب ...فوزيه : (عربي) زن پيروز در هر كار و امري، رستگار و موفق. اسم فوزیه در لغت نامه دهخدا فوزی. [ ف َ / فُو ] (ص نسبی ) فیروزمند. (آنندراج ). رجوع به فوز شود. || منسوب به فوز، که ...
ادامه مطلب ...فضیله : (عربي) (= فضیلت) 1- برتری در دانش، هنر و اخلاق، فضل؛ 2- ارزش و اهمیت، شرف؛ 3- (در قدیم) در علم اخلاق، ویژگی های ستوده ی اخلاقی. اسم فضیله در لغت نامه دهخدا فضیل. [ ف ُ ض َ ...
ادامه مطلب ...فَضيلت : (عربي) 1- برتري در دانش، هنر و اخلاق، فضل؛ 2-ارزش و اهميت؛ 3- (در قديم) (در علم اخلاق) ويژگيهاي ستودهي اخلاقي در مقابلِ زذيلت. اسم فضیلت در لغت نامه دهخدا فضیلت. [ ف َ ل َ ] (ع اِمص ...
ادامه مطلب ...فِضه : (عربي) 1- (در قديم) به معناي نقره و سيم؛ 2- (اَعلام) نام خادم حضرت فاطمه(س). اسم فضه در لغت نامه دهخدا فضة. [ ف ِض ْ ض َ ] (ع اِ) سیم. ج، فضض. (منتهی الارب ). عنصر معروف ...
ادامه مطلب ...فصيحه : (عربي) (مؤنث فصيح)، ، فصیح 1- ، 2- ،3-. اسم فصیحه در لغت نامه دهخدا فصیح. [ ف َ ] (ع ص ) زبان آور. (منتهی الارب ). دارای فصاحت : رجل فصیح. (از اقرب الموارد) : وزیر پرسید ...
ادامه مطلب ...فريوش : (= فريوار)، فريوار. اسم فریوش در لغت نامه دهخدا فری.[ ف َ ] (ص ) از اوستایی فری به معنی دوست و محبوب، در هندی باستان پریا . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || خجسته. مبارک. با ...
ادامه مطلب ...فرينوش : (فري = خجسته، مبارك، داراي خجستگي و شكوه، شكوهمند و خجسته + نوش = جاويد) ويژگي آن كه داراي خجستگي و شكوهمندي جاويد و ماندگار است. اسم فرینوش در لغت نامه دهخدا فرین. [ ف َ ] (ع اِ) ...
ادامه مطلب ...فريناز : [فري = خجسته، مبارك، داراي خجستگي و شكوه، شكوهمند و خجسته + ناز= کرشمه و غمزه (به مجاز) زیبا و قشنگ] 1- ويژگي آن كه داراي خجستگي و شكوهمندي زیبا و قشنگ است؛ 2- کرشمه و غمزهي ...
ادامه مطلب ...فَرينا : 1- مهرورز، مهربان؛ 2- دلبر، ستايش؛ 3- بخشش. اسم فرینا در لغت نامه دهخدا فرین. [ ف َ ] (ع اِ) تابه ٔ سفالین که در وی نان پزند. (منتهی الارب ). رجوع به فُرن شود. اسم فرینا در فرهنگ ...
ادامه مطلب ...فَريمهر : (فري= خجسته، مبارك، داراي خجستگي و شكوه، شكوهمند و خجسته + مهر = خورشيد)، 1- خورشيد با شكوه و خجسته، آفتاب شكوهمند و مبارك؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم فری مهر در لغت نامه دهخدا فری.[ ف َ ] ...
ادامه مطلب ...فَرين : (فر= شكوه و جلال + ين (پسوند نسبت))، 1- (به مجاز) داراي شكوه و جلال؛ 2- تابهاي از سفال براي پختن نان. اسم فرین در لغت نامه دهخدا فرین. [ ف َ ] (ع اِ) تابه ٔ سفالین که ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است