رامش
رامش : (در قديم) 1- شادي و طرب؛ 2- عيش و خوشي؛ 3- سرود، نغمه؛ 4- امن، آسودگي. اسم رامش در لغت نامه دهخدا رامش. [ م ِ ] (اِمص ،اِ) شادی و طرب. (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختراصیل – نام دخترایرانی – اسم دختر فارسی – اسم قشنگ دختر – اسم زیبای دختر – اسم تک دخترانه – اسم دخترانه اصیل ایرانی – نام دخترانه– انتخاب اسم دختر اصیل – اسم دختر اصیل با ب ج م آ ف گ ل ر د
رامش : (در قديم) 1- شادي و طرب؛ 2- عيش و خوشي؛ 3- سرود، نغمه؛ 4- امن، آسودگي. اسم رامش در لغت نامه دهخدا رامش. [ م ِ ] (اِمص ،اِ) شادی و طرب. (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ ...
ادامه مطلب ...زيور : (سغدي) آنچه با آن چيزي يا كسي را آرايش كنند، پيرايه. اسم زیور در لغت نامه دهخدا زیور. [ زی وَ ] (اِ) بمعنی زینت و آرایش باشد و آنچه بدان زینت و آرایش کنند. (برهان ) (ناظم الاطباء). ...
ادامه مطلب ...زيبنده : 1- در خور، سزاوار، شايسته؛ 2- آراسته، زيبا. اسم زیبنده در لغت نامه دهخدا زیبنده. [ ب َ دَ / دِ ] (نف ) سزاوار. شایسته. (فرهنگ فارسی معین ). لایق و سزاوار. (ناظم الاطباء). برازنده. برازا. سزاوار. درخور. ...
ادامه مطلب ...زيبا : 1- ويژگي آنكه ديدنش لذت بخش و چشم نواز است، جميل؛ 2- دلنشين، مطبوع، خوشايند؛ 3- (در قديم) زيبنده، شايسته، لايق، در خور. اسم زیبا در لغت نامه دهخدا زیبا. (نف ) از: «زیب » + «ا» (فاعلی و ...
ادامه مطلب ...زمانه: 1- روزگار، دوره، دور، عهد؛ 2- (در قديم) مدت زندگي، عمر. اسم زمانه در لغت نامه دهخدا زمانت. [ زَ ن َ ] (ع اِمص ) زمانة. رجوع به زمانة شود. زمانة. [ زَ ن َ ] (ع مص ) بر ...
ادامه مطلب ...سيمينه : (در قديم) (= سيمين)، ( سيمين. اسم سیمینه در لغت نامه دهخدا سیمینه. [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی، اِ مرکب ) منسوب به سیم. سیمین. ساخته از سیم : ایدون گویند که چون قتیبه بیکند ...
ادامه مطلب ...سيمينعِذار : (در قديم) (به مجاز)، داراي چهرهي سفيد و زيبا. اسم سیمین عذار در لغت نامه دهخدا سیمین عذار.[ ع ِ ] (ص مرکب ) سیمین عارض. سپید گونه : کزدر میدان او تا گوشه ٔ ایوان او مرکب سیمین ستام است ...
ادامه مطلب ...سيمينزر : (سيمين= نقرهاي + زر = طلا)، 1- ساخته شده از نقره و طلا؛ 2- (به مجاز) ارزشمند، گرانبها. اسم سیمین زر در لغت نامه دهخدا سیمین. (ص نسبی ) نقره گین. منسوب به سیم و نقره. (ناظم الاطباء). منسوب ...
ادامه مطلب ...سيمينرخ : (= سيمين عذار)، ( سيمين عذار. اسم سیمین رخ در لغت نامه دهخدا سیمین. (ص نسبی ) نقره گین. منسوب به سیم و نقره. (ناظم الاطباء). منسوب به سیم. (آنندراج ). از سیم ساخته. یاسیم در آن بکار برده. ...
ادامه مطلب ...سيميندخت : (سيمين + دخت = دختر)، 1- دختري كه مانند نقره سفيد و درخشان است؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم سیمین دخت در لغت نامه دهخدا سیمین. (ص نسبی ) نقره گین. منسوب به سیم و نقره. (ناظم الاطباء). منسوب ...
ادامه مطلب ...سيمينبَر : (در قديم) 1- (به مجاز) سيم اندام، داراي اندامي سفيد؛ 2- (به مجاز) زيبا. اسم سیمین بر در لغت نامه دهخدا سیمین بر. [ ب َ ] (ص مرکب ) سیمین تن. سیمین بدن : چنین داد سهراب پاسخ بدوی که ...
ادامه مطلب ...سيمين : (سيم = نقره + ين (پسوند نسبت))، 1- ساخته شده از نقره، نقرهاي رنگ، سفيد و درخشان؛ 2- (به مجاز) زيبا. اسم سیمین در لغت نامه دهخدا سیمین. (ص نسبی ) نقره گین. منسوب به سیم و نقره. (ناظم ...
ادامه مطلب ...سيران : (در قدیم) گردش و تفرج. اسم سیران در لغت نامه دهخدا سیران. [ س َ ] (ع مص ) سیر کردن. (غیاث ) (آنندراج ). سیر. گردش برای تفرج. (ناظم الاطباء) : امتناع پیل از سیران بیت با جد آن پیلبان ...
ادامه مطلب ...سودابه : (= سوداوه) 1- (در پهلوی) به معنی دارنده ی آب روشنی بخش؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) همسر کیکاووس که چون سیاوش عشق او را نپذیرفت، بر او بهتان زد و موجب آوارگی و کشته شدن وی شد. ...
ادامه مطلب ...سُندُس : (معرب از فارسي؟) 1- (در قديم) پارچهي ابريشميِ لطيف و گرانبها؛ 2- (به مجاز) گلهاي ظريف و رنگارنگ. اسم سندس در لغت نامه دهخدا سندس. [ س ُ دُ ] (اِ) کلمه ٔیونانی است. دیبا. (لغت نامه ٔ مقامات ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است