مَهلقا
مَهلقا : 1- ماه رو، ماه روي، ماه لقا؛ 2- كنايه از زيبارو(ي) است. اسم مه لقا در لغت نامه دهخدا مه لقا. [ م َه ْ ل ِ ] (ص مرکب ) ماهرو. (آنندراج ). ماهروی.مه طلعت. ماه لقا. کنایه ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با م,اسم دختر با حرف م,نام های دخترونه با م,اسم دختر شروع با حرف م,اسامی دخترانه ای که با حرف م شروع می شوند.
مَهلقا : 1- ماه رو، ماه روي، ماه لقا؛ 2- كنايه از زيبارو(ي) است. اسم مه لقا در لغت نامه دهخدا مه لقا. [ م َه ْ ل ِ ] (ص مرکب ) ماهرو. (آنندراج ). ماهروی.مه طلعت. ماه لقا. کنایه ...
ادامه مطلب ...مَهلا : (عربي) (اسم صوت) آهسته! بي شتاب!. اسم مهلا در فرهنگ فارسی مهلا مصدر است که مفعول مطلق واقع می شود به حذف فعل و فاعل و به معنی امر مستعمل می گردد ای امهل یعنی آهسته حسین مهلا ابن ناصر ابن عبدالحفیظ ...
ادامه مطلب ...مَهگل : (مَه = ماه + گل)، 1- گلِ ماه؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم مهگل در لغت نامه دهخدا مت. [ م َ ] (اِ) دوشاب و شیره ٔ انگور و یا خرما. (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ). مت. [ م ...
ادامه مطلب ...مَهفام : (مَه = ماه + فام (پسوند به معني رنگ))، 1- به رنگ ماه، به رنگ مهتاب؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم مهفام در اسامی پسرانه و دخترانه مهفام نوع: دخترانه ریشه اسم: فارسی معنی: (تلفظ: mah fām) (مَه = ماه + فام ...
ادامه مطلب ...مَهشيد : (= ماه شيد)، پرتو ماه، ماهتاب، + ( ماه شيد. اسم مهشید در لغت نامه دهخدا مهشید. [ م َ ] (اِ مرکب ) ماه شید. پرتو قمر. ماهتاب. مهتاب. پرتو ماه. اسم مهشید در فرهنگ فارسی مهشید مهتاب، روشنایی ماه ( اسم ...
ادامه مطلب ...مَهشاد : (= ماهشاد)، ( ماهشاد. اسم مهشاد در لغت نامه دهخدا مهشید. [ م َ ] (اِ مرکب ) ماه شید. پرتو قمر. ماهتاب. مهتاب. پرتو ماه. اسم مهشاد در فرهنگ فارسی مهشید مهتاب، روشنایی ماه ( اسم ) پرتو قمر ماهتاب . اسم مهشاد ...
ادامه مطلب ...مَهسيما : (فارسي ـ عربي) (= ماه سيما)، ( ماه سيما و ماه چهر. اسم مه سیما در لغت نامه دهخدا مه سیما. [ م َه ْ ] (ص مرکب ) ماه سیما. که دارای سیمایی چون ماه است. با سیمایی ...
ادامه مطلب ...مَهستي : (فارسي ـ عربي) (مَه = ماه + ستي = مخفف سيدتي)، 1- ماه خانم، ماه بانو؛ 2- (اَعلام) مهستي گنجوي [قرن6 هجری] شاعرهي ايراني كه بعضي او را معاصر سلطان سنجر و بعضي معاصر سلطان محمود غزنوي ...
ادامه مطلب ...مهستا : (مهست = بزرگترین، مهمترین + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهست؛ 2- (به مجاز) دختر بزرگتر و مهمتر؛ 3- (به مجاز) دارای قدر و مرتبه ی عالی. اسم مهستا در لغت نامه دهخدا مهست. [ م َ هََ ...
ادامه مطلب ...مَهسا : (مه = ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم مهسا در فرهنگ فارسی مهسا [nebulosus] [علوم جَوّ] ابری به شکل پردۀ مه آلوده که عمدتاً همراه با ابرهای پرساپوشنی و پوشنی می ...
ادامه مطلب ...مِهزاد : (= مِهزاده)، (در قديم) بزرگ زاده، شاهزاده. اسم مهرزاد در لغت نامه دهخدا مهزاد. [ م ِ ] (ن مف مرکب ) مهزاده. شاهزاده. زاده ٔ مه. مهترزاده. بزرگ زاده : گل را نتوان بباد دادن مهزاد به دیوزاد دادن. نظامی. و رجوع ...
ادامه مطلب ...مِهرين : (مهر + ين (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر. م مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام آتشكدهاي در قم؛ 2) نام بنا و ناحيهاي در اصفهان. اسم مهرین در لغت نامه دهخدا مهرین. [ م ِ ] (اِخ ) از ...
ادامه مطلب ...مِهري : (مهر+ ي (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر، م مهر؛ 2- (در موسيقي) نوعي از چنگ. اسم مهری در لغت نامه دهخدا مهری. [ م َ ری ی ] (ص نسبی ) اشتر مهری ؛ اشتر نیک و نجیب. ...
ادامه مطلب ...مَهروز : (مَه = ماه + روز)، 1- ماه روز، ماهي كه در روز نمايان است؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم مهروز در لغت نامه دهخدا مهروز. [م َ ] (اِخ ) اسم موضع سوق مدینه. (یادداشت مؤلف ). مهروز.[ م َ ...
ادامه مطلب ...مَهرو : (= ماه رو) (به مجاز) زيبا رو. اسم مهرو در لغت نامه دهخدا مهرو. [ م َ] (ص مرکب ) ماهروی. مهروی. ماه رو. که رویی چون ماه دارد. || مجازاً زیبا و جمیل : طاق و رواق مدرسه و ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است