مُرسا
مُرسا : (عربي) استوار گشتن، واقع شدن و ثابت گرديدن. اسم مرسا در لغت نامه دهخدا مرسا. [ م ُ ] (ع مص ) استوار گشتن. (تاج المصادر بیهقی ). واقع شدن و ثابت گردیدن. (از اقرب الموارد). وقوع : یسئلونک ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
اسم دختر بر اساس الفبا,اسم دخترانه با م,اسم دختر با حرف م,نام های دخترونه با م,اسم دختر شروع با حرف م,اسامی دخترانه ای که با حرف م شروع می شوند.
مُرسا : (عربي) استوار گشتن، واقع شدن و ثابت گرديدن. اسم مرسا در لغت نامه دهخدا مرسا. [ م ُ ] (ع مص ) استوار گشتن. (تاج المصادر بیهقی ). واقع شدن و ثابت گردیدن. (از اقرب الموارد). وقوع : یسئلونک ...
ادامه مطلب ...مرحمت : (عربي) لطف و مهرباني داشتن، مهرباني، لطف. اسم مرحمت در لغت نامه دهخدا مرحمت. [ م َ ح َ م َ ] (از ع، اِمص ) لطف. رقت. مهربانی. عطوفت. مرحمة. رجوع به مرحمة شود : دلهای ایشان قرار ...
ادامه مطلب ...مرجانه : (عربي، مرجانة) 1- مروارید خُرد؛ 2- یک دانه مروارید خُرد، واحد مرجان به معنی یک دانه مرجان؛ 3- (اَعلام) روستایی در شهرستان تربت حیدریه در استان خراسان رضوی. اسم مرجانه در لغت نامه دهخدا مرجانة. [ م َ ن ...
ادامه مطلب ...مرجان : (سرياني) 1- جانور بيمهرهي كوچك دريايي كه پوشش آهكي ترشح ميكند و نسلهاي جديد آن روي بقاياي نسل قديمي زندگي ميكنند و جزاير مرجاني را بوجود ميآورند؛ 2- بقاياي قرمز رنگ رسوب يافته از همين جانور كه ...
ادامه مطلب ...مرال : (تركي) (= مارال)، ( مارال. اسم مرال در لغت نامه دهخدا مرال. [ م َ / م ِ ] (ترکی، اِ) گاو کوهی. || غزال. آهو. (فرهنگ فارسی معین ) : بچه ٔ مرال امروز آوردند که هنوز پشتشان ...
ادامه مطلب ...مَديحه : (عربي) سخني (معمولاً شعر) كه در ستايش كسي گفته يا سروده ميشود. اسم مدیحه در لغت نامه دهخدا مدیحت. [ م َ ح َ ] (ع اِمص ) مدیحة. مدیحه. مدح. مدیح. ستایش. رجوع به مدیحه شود : زآنکه فکر ...
ادامه مطلب ...مِديا : (اَعلام) 1) نام يوناني ايات جبال يا عراق عجم كه نواحي آن عبارت بوده از قرميس يا كرمانشاهان، همدان، ري و اصفهان؛ اين نواحي سرزميني كوهستاني و پهناور بوده كه يونانيان به آن «مديا» گفتهاند. سرزمين ماد؛ ...
ادامه مطلب ...مُحَيّا : (عربي) (در قديم) چهره، صورت. اسم محیا در لغت نامه دهخدا محیا. [ م َح ْ ] (ع اِ) مَحیی ̍. مقابل ممات. حیات : سواء محیاهم و مماتهم ساء مایحکمون.(قرآن 21/45). مقابل مرگ. زندگی. (آنندراج ). محیای و ...
ادامه مطلب ...مَحيا : (عربي) حيات، زندگي. اسم محیا در لغت نامه دهخدا محیا. [ م َح ْ ] (ع اِ) مَحیی ̍. مقابل ممات. حیات : سواء محیاهم و مماتهم ساء مایحکمون.(قرآن 21/45). مقابل مرگ. زندگی. (آنندراج ). محیای و مماتی ؛ ...
ادامه مطلب ...مُحَنّا : (عربي) به حَنا خضاب كرده، مخضب به حَنا. اسم محنا در لغت نامه دهخدا محنا. [ م ُ ح َن ْ نا ] (ع ص ) به حنا خضاب کرده. مخضب به حنا. (یادداشت مرحوم دهخدا). || کج و ...
ادامه مطلب ...محسنه : (عربي) (مؤنث محسن)، 1- (در قديم) آراسته و زيبا؛ 2-زن احسان كننده، زن نيكوكار. اسم محسنه در لغت نامه دهخدا محسنة. [ م ُ س ِ ن َ ] (ع ص ) مؤنث محسن. ج، محسنات. هر چیز نیک ...
ادامه مطلب ...مُحَدِثه : (عربي) (مؤنث مُحَدِث)، 1- مُحَدِث (زن)، مُحَدِث؛ 2- (اَعلام) يكي از القاب حضرت زهرا(س). اسم محدثه در لغت نامه دهخدا محدثة. [ م ُ ح َدْ دِث َ ] (ع ص ) تأنیث محدث : تحیه ٔ راسبیة محدثة ...
ادامه مطلب ...محجوبه : (عربي) 1- (مؤنث محجوب)، ( محجوب، 2- داراي حجاب (زن). اسم محجوبه در لغت نامه دهخدا محجوب. [ م َ ] (ع ص ) بازداشته شده ٔ از بیرون آمدن. (ناظم الاطباء). پوشیده. مکسوف. مستور. در پرده کرده. درحجاب. ...
ادامه مطلب ...محجوب : (عربي) 1- با حجب و حيا و مؤدب؛ 2- (در قديم) در حجاب شده، پوشيده، پنهان؛ 3- (در قديم) (به مجاز) بازداشته شده، منع شده؛ 4- (در عرفان) كسي كه ميان او و حق حجابي هست و ...
ادامه مطلب ...محترم : (عربي) 1- قابل احترام، عزيز و گرامي؛ 2- (در قديم) داراي حرمت و مقدس. اسم محترم در لغت نامه دهخدا محترم. [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) باحرمت. مورد تکریم. احترام شده. حرمت داشته شده. ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است