سایان
سايان : (كردي) (ساي = سايه + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به سايه (؟)، م سايه؛ 2- (اَعلام) نام رشته کوهی در آسیای مرکزی، بیشتر در سیبری جنوبی، شامل سایان خاوری و سایان باختری. اسم سایان در لغت نامه ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
سايان : (كردي) (ساي = سايه + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به سايه (؟)، م سايه؛ 2- (اَعلام) نام رشته کوهی در آسیای مرکزی، بیشتر در سیبری جنوبی، شامل سایان خاوری و سایان باختری. اسم سایان در لغت نامه ...
ادامه مطلب ...فوژان : فرياد، آه و بانگ بلند. اسم فوژان در لغت نامه دهخدا فوژان. (اِ) بانگ بزرگ. فریاد عظیم. (فرهنگ فارسی معین ). فریاد و صدا و بانگ عظیم را گویند. (برهان ). اسم فوژان در فرهنگ فارسی فوژان ( اسم ) بانگ بزرگ ...
ادامه مطلب ...كَژال : (كردي) در بعضي از نامنامهها زيباروي سياه چشم معنا شده است(؟). اسم کژال در لغت نامه دهخدا کژ. [ ک َ ] (ص ) به معنی کج است که نقیض راست باشد. (برهان ) نقیض راست و کج مبدل ...
ادامه مطلب ...گِلاويژ : (كردي،gilāvež) نام ستارهاي كه در شبهاي تابستان نمايان ميشود؛ ستارهي سهيل. اسم گلاویژ در اسامی پسرانه و دخترانه گلاویژ نوع: دخترانه ریشه اسم: کردی معنی: (تلفظ: gelāviž) (کردی، gilāvež) نام ستاره ای که در شب های تابستان نمایان می شود، ستاره ی ...
ادامه مطلب ...نینا : (کردی) اینها. اسم نینا در لغت نامه دهخدا نی. (شبه فعل ) نیست. مخفف نیست. صورتی از نیست. (یادداشت مؤلف ) : آه و دریغا که خردمند را باشد فرزند و خردمند نی ورچه ادب دارد و دانش پدر حاصل میراث به فرزند ...
ادامه مطلب ...نَشمیل : (کردی) 1- زیبای دلکش و نازک اندام؛ 2- خوشگل. اسم نشمیل در لغت نامه دهخدا نشم. [ ن َ ش َ ] (ع اِ) درختی است که از وی کمان سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ...
ادامه مطلب ...وينا : 1- بينا. [از ريشهي «وين»/vin/ به آرش ديدن در فرس هخامنشي «وئين» و در زند «ويتن» /vitan/ به آرش ديدن. (از فرهنگ پاشنگ)]؛ 2- (در كردي، wenā) شناخت، شناسايي. اسم وینا در لغت نامه دهخدا وین. (اِ) به معنی ...
ادامه مطلب ...ويانا : (اوستايي) فرزانگي، بخردي، دانايي. اسم ویانا در لغت نامه دهخدا ویان. [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). اسم ویانا در فرهنگ فارسی ویان ده دهستان حاجی لو ...
ادامه مطلب ...هيديكا : (كردي) به آهستگي. اسم هیدیکا در لغت نامه دهخدا هید. [ هََ / هَِ ] (اِ) چیزی باشد که برزگران به آن خرمن کوفته بباد دهند تا کاه از دانه جدا شود. (از برهان ) (آنندراج ). غله برافشان. ...
ادامه مطلب ...هورا : 1- (در سانسكريت) سورا (هورا) يك قسم شربت است كه در بند چهار آفرينگان گهنبار از آن ياد شده و توصيه شده كه آن را به نيكان بدهند؛ 2- (در كردي) هورا به معني غوغا است؛ 3- ...
ادامه مطلب ...هانا : (كردي) 1- زنهار، دادخواهي؛ 2- اميد؛ 3- بينايي؛ 4- خواهش. اسم هانا در لغت نامه دهخدا هان. (صوت ) امر به شتاب کردن، یعنی بشتاب و جلد باش. (برهان ) (ناظم الاطباء). || (ق ) براستی و در حقیقت. ...
ادامه مطلب ...گِلاره : (كردي، gilāra ) 1- مردمك چشم؛ 2- حبهي انگور.. اسم گلاره در لغت نامه دهخدا گلار. [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیدشهر بخش جویم شهرستان لار، واقع در 54هزارگزی جنوب جویم و شمال کوه ...
ادامه مطلب ...کانیاو : (کردی) 1- آب چشمه؛ 2- زمینی که با آب چشمه آبیاری شود؛ 3- گیاهی که با آب چشمه سیراب شود. اسم کانیاو در لغت نامه دهخدا کانی. (ص نسبی ) منسوب به کان یعنی معدنی. (ناظم الاطباء). کانی. (ع ص ...
ادامه مطلب ...کانیا : [كان (به مجاز) سرچشمه، منشأ + ي (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)]، 1- منسوب به کان؛ 2- ویژگیِ کسی که سرچشمه و منشأ است؛ 3- کسی که زایا و بارور است. اسم کانیا در لغت نامه دهخدا کانی. ...
ادامه مطلب ...کانی : (كان + ي (پسوند نسبت))، 1- منسوب به كان، مربوط به كان، معدني، استخراج شده از كان؛ 2- (به مجاز) داراي ارزش و قيمت. اسم کانی در لغت نامه دهخدا کانی. (ص نسبی ) منسوب به کان یعنی معدنی. ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است