اسم دختر حرف م
مَهيسا : (مَهي+ سا (پسوند شباهت)) (= مهسا)، ش مَهسا.
اسم مهیسا در فرهنگ فارسی
مهسا
[nebulosus] [علوم جَوّ] ابری به شکل پردۀ مه آلوده که عمدتاً همراه با ابرهای پرساپوشنی و پوشنی می آید
اسم مهیسا در اسامی پسرانه و دخترانه
مهسا
نوع: دخترانه
ریشه ...
ادامه مطلب ...
مهياس : (مَه = ماه + یاس)، 1- ماهی که چون گل یاس است؛ 2- یاسی که چون ماه است؛ 3- (به مجاز) زیباروی و با طراوت.
اسم مه یاس در اسامی پسرانه و دخترانه
مه یاس
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: زیبارو، ...
ادامه مطلب ...
مِهنيا : آن كه نياكان و اجدادش از بزرگان و سروران است، بزرگ زاده.
اسم مه نیا در اسامی پسرانه و دخترانه
مهنیا
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: نوع:دخترانه ریشه اسم:فارسی معنی:آنکه اجداد و پدرانش از بزرگان و نیکان است، از نسل بزرگان، ...
ادامه مطلب ...
مَهنوش : (= ماه نوش)، ( ماه نوش.
اسم مهنوش در لغت نامه دهخدا
مهوش. [ م َهَْ وَ ] (ص مرکب ) ماه مانند. مانند ماه. ماه وش. خوب صورت مانند ماه. (آنندراج ). بسیار زیبا :
دلم مهربان گشت بر ...
ادامه مطلب ...
مَهناز : (= ماه ناز)، ) ماه ناز.
اسم مهناز در لغت نامه دهخدا
مهنا. [ م ُ هََ ن ْ نا ] (ع ص ) مهناء. گوارا. گوارا گردیده. گوارا شده. باعافیت. خوشگوار. گوارنده. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 96). ...
ادامه مطلب ...
مَهلقا : 1- ماه رو، ماه روي، ماه لقا؛ 2- كنايه از زيبارو(ي) است.
اسم مه لقا در لغت نامه دهخدا
مه لقا. [ م َه ْ ل ِ ] (ص مرکب ) ماهرو. (آنندراج ). ماهروی.مه طلعت. ماه لقا. کنایه ...
ادامه مطلب ...
مَهگل : (مَه = ماه + گل)، 1- گلِ ماه؛ 2- (به مجاز) زيبارو.
اسم مهگل در لغت نامه دهخدا
مت. [ م َ ] (اِ) دوشاب و شیره ٔ انگور و یا خرما. (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ).
مت. [ م ...
ادامه مطلب ...
مَهفام : (مَه = ماه + فام (پسوند به معني رنگ))، 1- به رنگ ماه، به رنگ مهتاب؛ 2- (به مجاز) زيبارو.
اسم مهفام در اسامی پسرانه و دخترانه
مهفام
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی
معنی: (تلفظ: mah fām) (مَه = ماه + فام ...
ادامه مطلب ...
مَهشيد : (= ماه شيد)، پرتو ماه، ماهتاب، + ( ماه شيد.
اسم مهشید در لغت نامه دهخدا
مهشید. [ م َ ] (اِ مرکب ) ماه شید. پرتو قمر. ماهتاب. مهتاب. پرتو ماه.
اسم مهشید در فرهنگ فارسی
مهشید
مهتاب، روشنایی ماه
( اسم ...
ادامه مطلب ...
مَهشاد : (= ماهشاد)، ( ماهشاد.
اسم مهشاد در لغت نامه دهخدا
مهشید. [ م َ ] (اِ مرکب ) ماه شید. پرتو قمر. ماهتاب. مهتاب. پرتو ماه.
اسم مهشاد در فرهنگ فارسی
مهشید
مهتاب، روشنایی ماه
( اسم ) پرتو قمر ماهتاب .
اسم مهشاد ...
ادامه مطلب ...
مَهستي : (فارسي ـ عربي) (مَه = ماه + ستي = مخفف سيدتي)، 1- ماه خانم، ماه بانو؛ 2- (اَعلام) مهستي گنجوي [قرن6 هجری] شاعرهي ايراني كه بعضي او را معاصر سلطان سنجر و بعضي معاصر سلطان محمود غزنوي ...
ادامه مطلب ...
مهستا : (مهست = بزرگترین، مهمترین + ا (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهست؛ 2- (به مجاز) دختر بزرگتر و مهمتر؛ 3- (به مجاز) دارای قدر و مرتبه ی عالی.
اسم مهستا در لغت نامه دهخدا
مهست. [ م َ هََ ...
ادامه مطلب ...
مَهسا : (مه = ماه + سا (پسوند شباهت))، 1- مثل ماه، مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زيبارو.
اسم مهسا در فرهنگ فارسی
مهسا
[nebulosus] [علوم جَوّ] ابری به شکل پردۀ مه آلوده که عمدتاً همراه با ابرهای پرساپوشنی و پوشنی می ...
ادامه مطلب ...
مِهزاد : (= مِهزاده)، (در قديم) بزرگ زاده، شاهزاده.
اسم مهرزاد در لغت نامه دهخدا
مهزاد. [ م ِ ] (ن مف مرکب ) مهزاده. شاهزاده. زاده ٔ مه. مهترزاده. بزرگ زاده :
گل را نتوان بباد دادن
مهزاد به دیوزاد دادن.
نظامی.
و رجوع ...
ادامه مطلب ...
مِهرين : (مهر + ين (پسوند نسبت))، 1- منسوب به مهر. م مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام آتشكدهاي در قم؛ 2) نام بنا و ناحيهاي در اصفهان.
اسم مهرین در لغت نامه دهخدا
مهرین. [ م ِ ] (اِخ ) از ...
ادامه مطلب ...
اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا
اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا