تَوار
تَوار : 1- (در کردی) پرنده؛ 2- نوعی ریسمان؛ 3- (اعلام) 1) (توارکوه) نام کوهی در شمال ایران، شهرستان چالوس ؛ 2) نام محلی در ناحیه برسویر در ایالت دوسِور فرانسه. اسم توار در لغت نامه دهخدا توار. [ ت َ ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
تَوار : 1- (در کردی) پرنده؛ 2- نوعی ریسمان؛ 3- (اعلام) 1) (توارکوه) نام کوهی در شمال ایران، شهرستان چالوس ؛ 2) نام محلی در ناحیه برسویر در ایالت دوسِور فرانسه. اسم توار در لغت نامه دهخدا توار. [ ت َ ...
ادامه مطلب ...ديلان : (كردي) 1- رقص گروهي، نوعي آهنگ؛ 2- نام منطقهاي در كردستان. اسم دیلان در لغت نامه دهخدا دیل. (اِ) بمعنی نقطه است که طرف خط باشد چه تعریف نقطه بطرف خط کرده اند. (برهان ) (آنندراج ). || دل ...
ادامه مطلب ...دلنیا : (کردی) 1- آسوده خاطر، مطمئن، فارغ البال؛ 2- اطمینان، تضمین. اسم دلنیا در لغت نامه دهخدا دل. [ دَل ل ] (ع مص ) ناز نمودن زن بر شوهر خود. (از منتهی الارب ). ناز کردن. (تاج المصادر بیهقی ...
ادامه مطلب ...روناک : (كردي) روشن، تابناک. معنی اسم روناک اسم: روناک نوع: دخترانه ریشه اسم: کردی معنی: اسم کردی به معنی روشنایی می باشد - روشن معنی اسم روناک روناک اسم دخترانه است، معنی روناک: (کردی) روشن، تابناک. ریشه اسم روناک اسم کردی فراوانی اسم روناک در حال حاضر تقریباً 10550 ...
ادامه مطلب ...روشنا : 1- روشن، جاي روشن، روشنايي؛ 2- (در كردي) روشن، آشنا. اسم روشنا در لغت نامه دهخدا روشنا. [ رَ ش َ ] (اِ مرکب ) نور. روشنایی. (اشتنگاس ). نور و فروغ و شعاع. (ناظم الاطباء). روشنایی. فروغ. (فرهنگ ...
ادامه مطلب ...روژين : (كردي ـ فارسي) (روژ = روز + ين (پسوند نسبت))، 1-منسوب به روز؛ 2- تابناك و درخشنده؛ 3-(به مجاز) زيبا. اسم روژین در لغت نامه دهخدا روژ. [ رُژ ] (اِ) ماده ای سرخ رنگ که زنان به لب ...
ادامه مطلب ...روژيار : (كردي) روزگار. + ن.ك. روجيار. اسم روژیار در لغت نامه دهخدا روژ. [ رُژ ] (اِ) ماده ای سرخ رنگ که زنان به لب مالند. (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) سرخ. قرمز: پودر روژ. (فرهنگ فارسی معین ...
ادامه مطلب ...روژيا : (كردي ـ فارسي) (روژ + ي ميانجي + ا (پسوند اسم ساز))، روز و روشنايي. اسم روژیا در لغت نامه دهخدا روژ. [ رُژ ] (اِ) ماده ای سرخ رنگ که زنان به لب مالند. (فرهنگ فارسی معین ). ...
ادامه مطلب ...روژدا : [روژ = روز؛ (به مجاز) عمر، زندگی + دا (در کردي و لری) مادر]؛ (به مجاز) 1- عمر و زندگی مادر؛ 2- (به مجاز) فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر. اسم روژدا در لغت نامه دهخدا روژ. [ رُژ ...
ادامه مطلب ...روژبین : (کردی ـ فارسی) (روژ = روز + بین = جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب، به معنی بیننده و نشان دهنده) 1- بیننده ی روز؛ 2- نشان دهنده ی روز؛ 3- (به مجاز) راهنما و هدایت ...
ادامه مطلب ...روژان : (كردي) روزها. اسم روژان در لغت نامه دهخدا روژ. [ رُژ ] (اِ) ماده ای سرخ رنگ که زنان به لب مالند. (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) سرخ. قرمز: پودر روژ. (فرهنگ فارسی معین ). اسم روژان در ...
ادامه مطلب ...روژا : (كردي) روزها، آفتاب. + ن.ك. روجا. اسم روژا در لغت نامه دهخدا روژ. [ رُژ ] (اِ) ماده ای سرخ رنگ که زنان به لب مالند. (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) سرخ. قرمز: پودر روژ. (فرهنگ فارسی ...
ادامه مطلب ...سَروين : 1- (در قديم) شبيه سَرو؛ 2-(در كردي) روسري و چارقد. اسم سروین در لغت نامه دهخدا سروی. [ س َ ] (اِ) سرون که شاخ گوسفند و گاو باشد. (برهان ) (آنندراج ) : آنکه از عدل او بریده شود به ...
ادامه مطلب ...سَروه : (کردی) نسیم، باد ملایم، باد خنک، ایاز. اسم سروه در لغت نامه دهخدا سروت. [ س ُ ] (اِ) سرود. (آنندراج ). سروة. [ س َرْ / س ِرْ / س ُرْ وَ ] (ع اِ) تیر خُرد کوتاه و ...
ادامه مطلب ...سايدا : (كردي) (مركب از ساي + دا) سايهي مادر (؟). اسم سایدا در لغت نامه دهخدا سای. (نف مرخم ) فاعل ساییدن را گویند که ساینده باشد. (برهان ). ساینده. (شرفنامه ) : جلوه گاه طایر اقبال باشد هر کجا سایه اندازد ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است