هنگامه
هنگامه : 1- شورش، فتنه، آشوب؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شگفت انگيز، عالي، فوق العاده؛ 3- (در قديم) هنگام، زمان، فصل. اسم هنگامه در لغت نامه دهخدا هنگامه. [ هََ م َ / م ِ ] (اِ) مجمع و جمعیت ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
هنگامه : 1- شورش، فتنه، آشوب؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شگفت انگيز، عالي، فوق العاده؛ 3- (در قديم) هنگام، زمان، فصل. اسم هنگامه در لغت نامه دهخدا هنگامه. [ هََ م َ / م ِ ] (اِ) مجمع و جمعیت ...
ادامه مطلب ...هميلا : (اَعلام) نام يكي از نديمههاي شيرين در خسرو و شيرين نظامي. اسم همیلا در لغت نامه دهخدا همیلا. [ ] (اِخ ) نام یکی ازندیمه های شیرین در خسرو و شیرین نظامی : فرنگیس و سهیل سروبالا عجب نوش و فلکناز ...
ادامه مطلب ...همتا : 1- آنچه يا آنكه در صفتي با ديگري وجه اشتراك داشته يا كاملاً به او شبيه باشد، نظير، مثل؛ 2- (در قديم) همسر، جفت؛ 3- (در قديم) همنشين، همدم، رفيق؛ 4- (در قديم) متناسب، در خور. اسم همتا ...
ادامه مطلب ...هُمادخت : (هما+ دخت = دختر)، (به مجاز) دختر خوشبخت، دختر سعادتمند. اسم همادخت در لغت نامه دهخدا هما. [ هَُ] (اِ) مرغی است که استخوان میخورد. بر سر هرکه سایه ٔ او افتد به دولت و سلطنت رسد. (غیاث ). ...
ادامه مطلب ...هُما : 1- (در پهلوي)، فرخنده؛ 2- پرندهاي با جثهاي نسبتاً درشت از خانوادهي لاشخورها، داراي بالهاي بلند، دُم بلندِ لوزي شكل به رنگ خاكستري و يك دسته مو در زير منقار. [هما به خوردن استخوان مشهور است و ...
ادامه مطلب ...هَستي: 1- وجود در مقابل نيستي؛ 2- زندگي، زندگاني؛ 3- (به مجاز) همهي دارايي. مايملك؛ 4- (به مجاز) جهان، عالم وجود. اسم هستی در لغت نامه دهخدا هستی. [ هََ ] (حامص، اِ) وجود. بودن. بود. حیات. زندگی. (یادداشت به خط ...
ادامه مطلب ...هَرانوش : 1- دختر آتش؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم هرانوش در لغت نامه دهخدا هران. [ هَِ ] (اِخ ) قلعه ای است به دمار از یمن. (منتهی الارب ). از دزهای دمار است در یمن. (معجم البلدان ). هران. [ ...
ادامه مطلب ...یگانه : 1- صميمي، همدل، يك رنگ؛ 2- بيهمتا، بينظير، تنها، منحصر به فرد؛ 3- (در قديم) يك، يكي، واحد. اسم یگانه در لغت نامه دهخدا یگانه. [ ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ...
ادامه مطلب ...یکتا : 1- يگانه، بينظير، تنها؛ 2- (در قديم) تنها، فرد، منفرد؛ 3- (در قديم) (به مجاز) جدا، بينياز، فارغ؛ 4- مستقيم، راست؛ 5- مخلص، صميمي؛ يك رنگ، بيريا؛ 6- (در قديم) به تنهايي؛ 7- ساز زهي كه فقط ...
ادامه مطلب ...یاسمینا : (ياسمين + ا (پسوند نسبت)) منسوب به ياسمين، ياسمين و ياسمن. اسم یاسمینا در لغت نامه دهخدا یاسمین.[ س َ ] (اِ) یاسمن. رجوع به یاسمن شود : تا آسمان روشن شود چون سبز گردد بوستان تا بوستان خرم شود چون ...
ادامه مطلب ...ياسمين : (= ياسمن)، ياسمن. اسم یاسمین در لغت نامه دهخدا یاسمین.[ س َ ] (اِ) یاسمن. رجوع به یاسمن شود : تا آسمان روشن شود چون سبز گردد بوستان تا بوستان خرم شود چون تازه گردد یاسمین. فرخی. رزمگاه پرمبارز دوست تر دارد ملک ز ...
ادامه مطلب ...یاسمن : (در گياهي) درختچهاي زينتي داراي گلهاي درشت و معطر به رنگهاي سفيد، زرد و قرمز. اسم یاسمن در لغت نامه دهخدا یاسمن. [ س َم َ ] (اِ) درختچه ای از تیره ٔ زیتونیان که دارای گونه های برافراشته ...
ادامه مطلب ...یاس : (در گياهي) درختچهاي زينتي با ارتفاع حدود دو متر داراي گلهاي زرد، سرخ، سفيد و بنفش و بسيار معطر. اسم یاس در لغت نامه دهخدا یاس. (اِ) مخفف یاسمن است و آن گلی باشد معروف. (برهان قاطع). مخفف یاسمن ...
ادامه مطلب ...هديهزهرا : از نامهاي مركب، ا هديه و زهرا. اسم هدیه زهرا در لغت نامه دهخدا هدیه. [ هََ د ی َ / ی ِ ] (از ع، اِ) تحفه و ارمغان و آنچه به کسی فرستند به رسم تحبیب و ...
ادامه مطلب ...ونوشه : (در طبري) (= بنفشه)، ( بنفشه. اسم ونوشه در لغت نامه دهخدا ونوش. [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلرودپی بخش مرکزی شهرستان نوشهر. سکنه ٔ آن 200 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). اسم ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است