معنی اسم ماه‌صنم

ماه‌صنم :    (فارسی ـ عربی) از نام  های مرکب، ، ماه و صنم.

 

 

اسم ماه صنم در اسامی پسرانه و دخترانه

ماه صنم
نوع: دخترانه
ریشه اسم: فارسی,عربی
معنی: ماه (فارسی) + صنم (عربی) دلبر و معشوقی که چون ماه و چون طلا باارزش است

اسم ماه صنم در لغت نامه دهخدا

صنم. [ ص َ ن َ ] (ع اِ) بت. (منتهی الارب ) (غیاث ) (دهار). وثن. فغ. بُد. ج، اصنام :
خم آورده از بار شاخ سمن
صنم شد گل و گشته بلبل شمن.
فردوسی.
وثاق او چو بهار است و او در آن صنم است
سرای او چو بهشت است و او در آن حور است.
فرخی.
بجان خلق برآمد پدید عدل خدای
نه بر تن و درم و مال کآن همه صنم است.
ناصرخسرو.
باد اقبال در پرستش او
تا شمن در پرستش صنم است.
مسعودسعد.
هم نمودار سجود صمد است
شمنان را که هوای صنم است.
خاقانی.
در جمله صنمها پنج صنم بود از زر سرخ ساخته. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ چاپی ص ۴۱۳).
گر جمله صنم ها را صورت به تو مانستی
شاید که مسلمان را قبله صنمی باشد.
سعدی.
|| در محاوره فارسیان بمناسبت خوبی صورت بر معشوق اطلاق کنند. (غیاث اللغات ). خوبروی. نکوروی :
همه کسی صنما [ مر ] ترا پرستد و ما
از آتش دل آتش پرست شاماریم.
منطقی رازی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
فتنه شدم بر آن صنم کش بر
خاصه بدان دو نرگس دلکش بر.
دقیقی.
چونکه زرین قدحی در کف سیمین صنمی
یا درخشنده چراغی بمیان پرنا.
منوچهری.
آن صنم را ز گاز و ازنشکنج
تن بنفشه شد و دو لب نارنج.
عنصری.
از دل صنما مهر تو بیرون کردم
وآن کوه غم ترا به هامون کردم.
قابوس وشمگیر.
گر یک وفا کنی صنما صد وفا کنم
ور تو جفا کنی همه من کی جفا کنم.
مسعودسعد.
صورت نمای شد رخ خاقانی از سرشک
رخسار او نگر صنما منگر آینه.
خاقانی.
چو دیدم کآن صنم را لعل شد رام
بدانستم که صید افتاد در دام.
نظامی.
صورت نبندد ای صنم بی زلف تو آرام دل
دل فتنه شد بر زلف تو ای فتنه ٔ ایام دل.
عطار.
هر شب صنمی در بر گیرند. (گلستان ).
بیاکه وقت شناسان دو کون نفروشند
به یک پیاله می صاف و صحبت صنمی.
حافظ.
همه از تو خوش بود ای صنم چه وفا کنی چه جفا کنی.
هاتف.
|| (اصطلاح تصوف ) هر چیزیست که بنده را از حق بازدارد و در مجمعالسلوک است. آنچه ترا از حق بازدارد آن بت تو باشد، یعنی آنچه بازدارد ترا از ذکر حق و تجلیات اسمائی و صفاتی او تعالی پس آن بت توست. از آنکه هرچه تو در بندِ آنی بنده ٔ آنی. و در کشف اللغات گوید: بت در اصطلاح سالکان عبارتست ازمظهر هستی مطلق که آن حق است، پس بت من حیث الحقیقة،حق باشد باطل و عبث نیست و بت پرست را که حق پرست گویند از این جهت است که حق بصورت بت ظهور نموده است، وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه، پس چون درست آمد بالضروره جمله عابد حق باشند. فافهم – انتهی. و در بعضی رسائل گوید: صنم حقیقت روحیه را گویند در ظهور تجلی صورت صفاتی. و نیز بعضی پیر کامل آمده است – انتهی. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || قوت و طاقت بنده. || (مص ) پلید و بد شدن بوی. || (اِمص ) پلیدی بوی. منتهی الارب ).
صنم. [ ص َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی که در ۹ هزارگزی جنوب باختری شاهی در دامنه واقع است. هوای آن معتدل، مرطوب و مالاریایی است. ۵۵۰ تن سکنه دارد. محصول آن برنج، پنبه، غلات، صیفی، مرکبات و مختصر ابریشم درآنجا بعمل می آید. شغل اهالی زراعت، تهیه ٔ زغال و گاوداری است. صنایع دستی آنان بافتن پارچه های پشمی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
صنم. [ ص َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در ۲۱۰۰۰ گزی جنوب خاوری تربت جام و ۴۰۰۰ گزی شمال جاده ٔ شوسه ٔ نظامی تربت جام به جنت آباد. دارای ۱۶۷ تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
صنم. [ ص َ ن ِ ] (ع ص ) قوی و توانا. (منتهی الارب ).
صنم. [ ص ُ] (اِخ ) موضعی است. (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).

اسم ماه صنم در فرهنگ فارسی

صنم
بت، فغ، درفارسی به معنی دلبرومعشوق زیباهم گویند، آنچه ازسنگ یاچوب یافلزبصورتی سازندوپرستش کنند
( اسم ) ۱ – بت فغ جمع : اصنام . ۲ – رب النوع . ۳ – معشوق دلبر .
صنم پرست
( صفت ) بت پرست پرستنده صنم .
صنم پرستی
بت پرستی پرستش اصنام .
صنم خانه
( اسم ) بتکده بتخانه .
شیرین صنم
از اسمای محبوب است یار شیرین ادا
طین صنم
طین راهب است که طین اصفر باشد

اسم ماه صنم در فرهنگ معین

صنم
(صَ نَ) [ ع . ] (اِ.) ۱ – بت . ۲ – مجازاً: معشوق، زیبارو.

اسم ماه صنم در فرهنگ فارسی عمید

صنم
۱. [مجاز] دلبر، معشوق زیبا.
۲. [قدیمی] = بت
صنم گر
بتگر، بت ساز، بت تراش.
صنم کده
صنم خانه، بتکده، بتخانه.

اسم ماه صنم در اسامی پسرانه و دخترانه

صنم
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی
معنی: (تلفظ: sanam) (عربی) (به مجاز) (شاعرانه) بت، شخص زیبا رو، معشوق زیبا رو، (در عرفان) صنم در نزد بعضی از عرفا عبارت است از حقایق روحی در ظهور تجلی صورت صفاتی است – بت، معشوق، دلبر
صنم بر
نوع: پسرانه
ریشه اسم: عربی,فارسی
معنی: صنم (عربی) + بر (فارسی) مرکب از صنم (بت) + (آغوش)
صنم دخت
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی,فارسی
معنی: صنم (عربی) + دخت (فارسی) دختر زیبارو و دلبر
صنم رو
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی,فارسی
معنی: صنم (عربی) + دخت (فارسی) آن که دارای صورت زیبا و دلبرانه است
صنم گل
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی,فارسی
معنی: صنم (عربی) گل (فارسی) مرکب از صنم (بت) + گل
صنم ناز
نوع: دخترانه
ریشه اسم: عربی,فارسی
معنی: صنم (عربی) + ناز (فارسی) دلبر زیبا و عشوه گر

بعدی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز