ذُريه : (عربي) فرزندان، فرزند، نسل.
اسم ذریه در لغت نامه دهخدا
ذریت. [ ذُرْ ری ی َ ] (ع اِ) پشت فرزندان.
نسل :
ای بار خدای همه ذریت آدم
با ملک سلیمانی و با حکمت لقمان.
ناصرخسرو.
ابلیس لعین بدین زمین اندر
ذریّت خویش دید بسیاری.
ناصرخسرو.
ذریة. [ ذُ رْ ری ی َ ] (ع اِ) نسل. پشت. فرزندان. پدران و فرزندان.نسل آدمی و پری. نسل مردمان و جِن ّ. فرزند. فرزندان و فرزندزادگان، یستوی فیه الواحد و الجمع. ج، ذُرّیّات. ذَراری :
طعنه چه زنی مرمرا بدان کم
از خانه براندند اهل عصیان
زیرا که براندند مصطفی را
ذریه ٔ شیطان از اهل و اوطان.
ناصرخسرو.
و صاحب معالم التنزیل گوید یقع الذریة علی الاَّباء کما یقع علی الأولاد. || زنان. رجوع به ذریت شود.
اسم ذریه در فرهنگ فارسی
ذریه
( اسم ) نسل فرزندان جمع ذراری و ذریات .
اسم ذریه در فرهنگ معین
ذریه
(ذُ رِّ یُِ) [ ع . ذریة ] (اِ.) نسل فرزندان . ج . ذراری و ذریات .
اسم ذریه در فرهنگ فارسی عمید
ذریه
۱. فرزند.
۲. نسل.
۳. فرزندان.