اسم پسر ن

نامدار : دارای آوازه و شهرت بسیار، مشهور  

نزهت : پاکی، بی آلایشی،  خوش آب و هوایی، خرمی، شادی، خوشی  

نظام : مجموعه قوانین، قواعد، سنن، یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است  

نورالله : نور و روشنایی و فروغ خداوند  

نیما : نام آور و نامور، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم  

نایب : آنکه در غیاب کسی عهده دار مقام و مسئولیت اوست ، جانشین ، نماینده ، هریک از علمای دین که در زمان غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ولایت امور مسلمین بر عهد 

نامور : نام آور  

نستار : از شخصیتهای شاهنامه، نام چوپان قیصر روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی  

نظام الدین : موجب نظم و انظباط در دین  

نوراهان : نورهان، تحفه، سوغات، ارمغان  

نیو : دلیر، شجاع  

نواب : عنوانی که به شاهزادگان دوره صفوی و قاجار داده می شد ، روحانی ، فعال سیاسی و رهبر جمعیت فدائیان اسلام که در سال هزار و سیصد و سی و چهار دستگیر و اعدام شد. 

نامی : منسوب به نام، مشهور، معروف  

نستود : نستور،‏ از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی  

نظام الملک : باعث نظم و سرزمین،نام وزیر معروف سلجوقیان در قرن پنجم