سیمینرخ
سيمينرخ : (= سيمين عذار)، ( سيمين عذار. اسم سیمین رخ در لغت نامه دهخدا سیمین. (ص نسبی ) نقره گین. منسوب به سیم و نقره. (ناظم الاطباء). منسوب به سیم. (آنندراج ). از سیم ساخته. یاسیم در آن بکار برده. ...
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
نام اصیل ایرانی – نام اصیل فارسی – اسم فارسی اصیل – اسم فارسی از الف – نام های اصیل – اسم فارسی با ب – اسم اصیل از م – انتخاب نام اصیل – انتخاب اسم اصیل
سيمينرخ : (= سيمين عذار)، ( سيمين عذار. اسم سیمین رخ در لغت نامه دهخدا سیمین. (ص نسبی ) نقره گین. منسوب به سیم و نقره. (ناظم الاطباء). منسوب به سیم. (آنندراج ). از سیم ساخته. یاسیم در آن بکار برده. ...
ادامه مطلب ...سيميندخت : (سيمين + دخت = دختر)، 1- دختري كه مانند نقره سفيد و درخشان است؛ 2- (به مجاز) زيبارو. اسم سیمین دخت در لغت نامه دهخدا سیمین. (ص نسبی ) نقره گین. منسوب به سیم و نقره. (ناظم الاطباء). منسوب ...
ادامه مطلب ...سيمينبَر : (در قديم) 1- (به مجاز) سيم اندام، داراي اندامي سفيد؛ 2- (به مجاز) زيبا. اسم سیمین بر در لغت نامه دهخدا سیمین بر. [ ب َ ] (ص مرکب ) سیمین تن. سیمین بدن : چنین داد سهراب پاسخ بدوی که ...
ادامه مطلب ...سيمين : (سيم = نقره + ين (پسوند نسبت))، 1- ساخته شده از نقره، نقرهاي رنگ، سفيد و درخشان؛ 2- (به مجاز) زيبا. اسم سیمین در لغت نامه دهخدا سیمین. (ص نسبی ) نقره گین. منسوب به سیم و نقره. (ناظم ...
ادامه مطلب ...سيران : (در قدیم) گردش و تفرج. اسم سیران در لغت نامه دهخدا سیران. [ س َ ] (ع مص ) سیر کردن. (غیاث ) (آنندراج ). سیر. گردش برای تفرج. (ناظم الاطباء) : امتناع پیل از سیران بیت با جد آن پیلبان ...
ادامه مطلب ...سودابه : (= سوداوه) 1- (در پهلوی) به معنی دارنده ی آب روشنی بخش؛ 2- (اَعلام) (در شاهنامه) همسر کیکاووس که چون سیاوش عشق او را نپذیرفت، بر او بهتان زد و موجب آوارگی و کشته شدن وی شد. ...
ادامه مطلب ...سُندُس : (معرب از فارسي؟) 1- (در قديم) پارچهي ابريشميِ لطيف و گرانبها؛ 2- (به مجاز) گلهاي ظريف و رنگارنگ. اسم سندس در لغت نامه دهخدا سندس. [ س ُ دُ ] (اِ) کلمه ٔیونانی است. دیبا. (لغت نامه ٔ مقامات ...
ادامه مطلب ...سَمنناز : (سَمن + ناز= كرشمه، ناز و غمزه) (به مجاز) زيباروي داراي ناز و كرشمه. اسم سمن ناز در لغت نامه دهخدا سمن. [ س َ م َ ] (اِ) گل سه برگ را گویند، یعنی گیاهی و رستنیی هست ...
ادامه مطلب ...سَمنرخ : (= سمن چهر)، ( سمن چهر. اسم سمن رخ در لغت نامه دهخدا سمن. [ س َ م َ ] (اِ) گل سه برگ را گویند، یعنی گیاهی و رستنیی هست که آنرا سه برگه میگویند. گل آن است ...
ادامه مطلب ...سَمنبر : (به مجاز) داراي اندام معطّر چون سَمن، يا داراي اندام سفيد و لطيف. اسم سمن بر در لغت نامه دهخدا سمن بر. [ س َ م َ ب َ ] (ص مرکب ) کسی که یاسمن در بر و ...
ادامه مطلب ...سَروناز : 1- سرو نورسته، سروي كه شاخههاي آن به هر طرف مايل باشد؛ 2- (در موسيقي ايراني) نام نوايي. اسم سروناز در لغت نامه دهخدا سرو. [ س َرْوْ ] (اِ) پهلوی «سرو» (فرهنگ وندیداد ص 206) و «سرب » ...
ادامه مطلب ...سَروگل : (سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زيبا و با طراوت و شاداب. اسم سروگل در لغت نامه دهخدا سرو. [ س َرْوْ ] (اِ) پهلوی «سرو» (فرهنگ وندیداد ص 206) و «سرب » (بندهشن ص 116)،طبری «سور» ...
ادامه مطلب ...ستاره : 1- (در نجوم) هر يك از اجسام نوراني آسمان كه معمولاً شبها از زمين به صورت نقطههاي نوراني چشمك زنِ نسبتاً ساكن ديده ميشوند؛ اختر، نجم؛ 2- (به مجاز) بخت و اقبال و نماد شخص مجلس آرا ...
ادامه مطلب ...ساميا : نام ماه يازدهم از سال ايرانيان در دورهي هخامنشي. اسم سامیا در لغت نامه دهخدا سامیا. (اِ) نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در دوره ٔ هخامنشی. (یادداشت بخط مؤلف ). اسم سامیا در فرهنگ فارسی سامیا نام ماه یازدهم از سال ...
ادامه مطلب ...سامه : 1- (در قديم) عهد، پيمان؛ 2- جاي امن و امان، پناه، مأمن. اسم سامه در لغت نامه دهخدا سامت. [ س َ م َ ] (حامص ) سیرآمدگی. رجوع به سآمت شود. سامة. [ سام ْ م َ ] (ع ...
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است