اسم دختر الف

اُم‌فَروه :    (عربي) (اَعلام) 1) مادر امام جعفر صادق(ع)؛ 2) نام دختر امام موسي بن جعفر(ع).

اُم‌سلمه :    (عربي) (اَعلام) 1) [حدود سال 60 هجری] نام يكي از همسران پيامبر اسلام(ص)؛ 2) كنيه‌ي چند تن از دختران امامان معصوم.

اَمانه :    (عربی) 1- اطمینان و آرامش قلب.

اُم‌البنين :    (عربي) 1- مادر پسران؛ 2- (اَعلام) لقب فاطمه‌ي کلابیه دومین همسر اميرالمؤمنين علي(ع) و مادر حضرت عباس‌(ع).

اِلينا  :    (عربي) (الي= نيكويي، نعمت + نا = ضمير اول شخص جمع در عربي) نيكويي و نعمت براي ما.

الين :    (ترکی ـ فارسی) (ال= ایل+ ین (پسوند نسبت))، 1-منسوب به ایل؛ 2- (به مجاز) هم نژاد و هم خون (؟).

اِليكا :  (سنسكريت) 1- هيل [= هِل، دانه‌ي معطر گياهي از تيره‌ي زنجبيلي‌ها]؛ 2- (در عربي) قاقله‌ي صغار؛ 3- (در هندي) لاچي.

اَليسا :    (= ديدو) ( در اعلام) باني و ملكه‌ي افسانه‌اي كارتاژ [از سرزمين‌هاي شمالي افريقا كه جمعي از مهاجر نشينان فنيقيه بنا نهادند. (در حدود 880 پیش از میلاد)] كه دختر شاه صدر بود و گويند اَليسا نام ...

اليانا :    (تركي) 1- نيكي و هديه؛ 2- (به مجاز) به معني مأنوس؛ 3- دوست داشتن ايل، دوست مشوق ايل.

اِلهه :    (عربي) (= الاهه) (مؤنث «اله»رب‌النوع)؛ 1- پرستش كردن؛ 2- ماه نو؛ 3- آفتاب؛ 4- بتان؛ 5- (در اديان) در اعتقادات قديم نيمه خدايي كه نماينده‌‌ي نوعي خاص بوده و به صورت زني ظاهر مي‌شده است.

الهام :    (عربي) 1- به دل افكندن، در دل انداختن؛ 2- القاء معني خاص در قلب به طريق فيض؛ 3- رسيدن فكر به ذهن و در معارف اسلامي القاي امري از سوي خداوند به دل كسي؛ 4- (در قديم) ...

الوان :    (عربي) 1- رنگ‌ها، نوع‌ها، رنگارنگ، رنگين؛ 2- (در قديم) گوناگون، گونه‌گون؛ 3- (در قديم) اقسام، انواع؛ 4-(اَعلام) نام شهری در شهرستان شوش در استان خوزستان.

اِلناز :    (تركي ـ فارسي) 1- مايه افتخار ايل، باعث فخر و تفاخر شهر و ولايت؛ 2- موجب نعمت و رفاه و آسايش.

اِلِنا :    (یونانی) (= هلن، هلنا)،    هلن و هلنا.

الميرا :    (تركي ـ فارسي) (ال = ايل + ميرا) (به مجاز) فدائي ايل.