فَرساد
فَرساد : (دساتیر) 1- حكيم، دانشمند، دانا، عاقل؛ 2- نام درختي (توت)، [از برساختههاي دساتير ـ برهان چ. معين].
ادامه مطلب ...پرتال راهنمای انتخاب اسم کودک
فَرساد : (دساتیر) 1- حكيم، دانشمند، دانا، عاقل؛ 2- نام درختي (توت)، [از برساختههاي دساتير ـ برهان چ. معين].
ادامه مطلب ...فرزين: 1- (= فرزان)، فروزان؛ 2- مهرهي وزير در صفحه شطرنج؛ 3- (اَعلام) نام مكاني در كرمان.
ادامه مطلب ...فرزان: 1- (در قديم) فرزانه، خردمند؛ 2- عاقل، حكيم؛ 3- دانش؛ 4- استواري.
ادامه مطلب ...فرزام: (در قديم) لايق، در خور، شايسته، سزاوار.
ادامه مطلب ...فرزاد : (در قديم) با فر و شكوه زاده شده، زادهي با فر و شكوه و عظمت.
ادامه مطلب ...فَردين: فروردين، فرودين. فروردين.
ادامه مطلب ...فَرداد: زادهي با شأن و شكوه و شوكت، مولود با شكوه.
ادامه مطلب ...فرّخزاد: 1- (در قديم) آن كه با طالع خوب به دنيا آمده؛ 2- (به مجاز) نيك بخت؛ 3- (اَعلام) 1) نامي مستعار كه «گشتاسپ» شاه ايران براي معرفي خود به كتايون و قيصر روم بر خود نهاد؛ 2) نام ...
ادامه مطلب ...فَرجام: سرانجام، عاقبت، پايان.
ادامه مطلب ...فَرجاد : (دساتیر) فاضل و دانشمند. (از برساختههاي فرقهي آذركيوان ـ حاشيهي برهان چ. معين)
ادامه مطلب ...فَرتاش : (دساتیر) وجود كه در برابر عدم است. (از بر ساختهي فرقه آذركيوان ـ برهان. چ معين.)
ادامه مطلب ...فَربود: راست، درست.
ادامه مطلب ...فَربد: (فر = شكوه و جلال + بد/-bad/،/-bod/ (پسوند محافظ يا مسئول))، 1- نگهبان يا محافظِ شكوه و جلال؛ 2- (به مجاز) داراي شكوه و جلال.
ادامه مطلب ...فرامرز: 1- آمرزنده (دشمن)؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پسر رستم، که پس از کشته شدن پدرش به کین خواهی او برخاست، شاه کابل را کشت و شغاد را به آتش کشید. بهمن پسر اسفندیار او را کشت؛ 2) ...
ادامه مطلب ...فَراز: 1- جاي بلند، بلندترين بخش از جايي، بلندي، باز؛ 2- (در قديم) (به مجاز) خوبي و خوشيِ حال و وضع؛ 3-داراي وضع رو به بالا؛ 4- (به مجاز) خوب، خوش.
ادامه مطلب ...اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا
کلیه حقوق محفوظ و متعلق به بی بی نیمز است بازنشر مطالب فقط با ذکر لینک مستقیم مجاز است