ایرانی ها جماعت غمگین دنیا شدند!

توجه کرده اید ما ایرانی ها، موزیک های غمگین را زیاد می پسندیم. گویی این

ایرانی ها جماعت غمگین دنیا شدند!

توجه کرده اید ما ایرانی ها، موزیک های غمگین را زیاد می پسندیم. گویی این موزیک ها احساس بهتری به ما می دهد. اگر بخواهیم غم و اندوه را معنی کنیم میتوانم بگویم به آن احساسی که بعد از یک ضرر به انسان دست می دهد گویند. غم عوارض زیادی دارد، از جمله می توان به انزوا و گوشه نشینی و تحلیل رفتن انرژی اشاره کرد.

ایرانی ها جماعت غمگین دنیا شدند!

ما ایرانی های متناقض؛ طنازهای غمگین

وجود احساس غم در افراد یک امر طبیعی است ولی زیاد کردن این احساسات همراه با تنش ها و عوامل استرس آور می تواند تبدیل به افسردگی شود، به شکلی که فرد افسرده روزها و هفته ها دارای یک احساس غمگینی مستمر و تلخ است که این احساس موجب اختلال در روابط اجتماعی و تحصیلی می شود.

فرد ایرانی زمانی که متوجه می شود کانال ها و شبکه های رسمی داستان و موضوعی را از جامعه به نمایش می گذارند که با واقعیت های زندگی یک ایرانی سازگاری ندارد مسیر طنز و شوخی را در پیش می گیرند.

در سال های اخیر بارها این جمله که” ایرانیان مردمی شاد نیستند و غمگین شده است اند” را از گفتار و نوشتار بسیاری کارشناسان شنیده و دیده ایم.

در این بین هر چند شاد بودن و یا نبودن بحثی کارشناسانه است ولی به طور کلی می توان عوامل و متغیرهای زیاد و گسترده ای را در خوش حالی یک فرد و جامعه ای دخیل دانست.

توجه کرده اید ما ایرانی ها، موزیک های غمگین را زیاد می پسندیم. گویی این

عوامل و اسبابی که هر یک به نوبه خود می تواند زمینه و خوابیدن مهم را جهت تأمین خوش حالی یک فرد و جامعه فراهم كند.

مطالعات و تحقیقات زیادی نشان می دهد که خوش حالی و غم در زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی افراد تاثیرات بسزایی دارد.

در بسیاری از کشورهای دنیا جهت شاد بودن چه به صورت فردی و چه همگانی برنامه ریزی های متعددی انجام می شود ولی در کشور عزیزمان ایران اینگونه برنامه ریزی ها از اهمیت چندانی برخوردار نیست.

در بعضی موارد شاد بودن به وسیله خود شهروندان به امری متروک تبدیل شده است هست. گویا مردم کشور عزیزمان ایران به طور همگانی دچار افسردگی عمومی شده است اند.

آنچه واضح است این است که در جامعه ایرانی بسترها و بنیان های مورد نیاز جهت ابراز شادمانی بویژه به شکل گروهی و همگانی وجود ندارد و اگر هم خوش حالی باشد به طور خاص و در منازل برگزار می شود.

علاوه بر این نیز شیوه های آشنا شده است و تعریف شده است کمتری جهت شادمانی های همگانی در کشور وجود دارد.

ایرانی ها جماعت غمگین دنیا شدند!

این در حالی است که بی شک شاد بودن و شاد زیستن یکی از مزیت های زندگی مطلوب در هر گروه و جامعه ای به شمار می رود و به عبارت دیگر هر قدر مردمی شادتر باشد توان بیشتری جهت تلاش و پیشرفت دارند.

متاسفانه بعضی از ایرانیان جهت مراسم عزاداری و سوگواری که دارند تا مدت ها در غم و غصه غوطه ور می شوند.

به عنوان مثال در بعضی از مناطق کشور عزیزمان ایران افراد زمانی که عزیز خود را از دست می دهند تا یکسال لباس مشکی بر تن دارند، در هیچ مهمانی و یا مجلس خوش حالی حضور پیدا نمی کنند و مدام از آنها سخنان غم بار و ناراحت کننده شنیده می شود که این موارد باعث بروز افسردگی و ناراحتی در فرد می شود.

اما اگر افراد به این فوت و از دست دادن عزیز به دید دیگری نگاه کنند کمتر دچار غم و غصه خواهند شد.

توجه کرده اید ما ایرانی ها، موزیک های غمگین را زیاد می پسندیم. گویی این

درست است از دست دادن عزیز غم بزرگ و مشکل است ولی در غم ماندن هم کار درست و منطقی به نظر نمی آید.

شرایط نامطلوب زندگی، افراد را غمگین می کند

شاد بودن و خوش حالی در زندگی ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با رضایت مندی از شرایط زندگی دارد. سالیان زیادی است که به مفهوم خوش حالی و شاد بودن در کشور عزیزمان ایران توجهی نشده و هیچ گونه اهمیتی داده نمی شود.

به طوری که عدم رضایت از زندگی و غم و اندوه را می توان به آسانی در صورت شهروندان دید. زمانی که فردی از نظر پرسشها اقتصادی تأمین نباشد چگونه شاد و خوشحال باشد.

این فرد هنگامی که که وارد اجتماع می شود حوصله هیچ فرد دیگری را ندارد در مکان های عمومی پرخاشگری می کند.

ایرانی ها جماعت غمگین دنیا شدند!

در محل کار با بی حوصلگی کامل کارهایش را انجام می دهد و در خانواده هم سکوت اختیار می کند و یا یک فردی عصبی می شود که مدام به تک تک افراد خانواده اش ایراد می گیرد.

عوامل متعددی در بحث رضایتمندی از زندگی دخیل هستند. رضایتمندی به شرایط اقتصادی و مالی، اجتماعی، رابطه زناشویی، مسکن، ظاهر و چهره، قد و هیکل، تعداد فرزندان، جنس فرزندان، آب و هوای کشور و ده ها عامل دیگر بستگی دارد. که اگر در هر یک از این موارد کاستی و عدم رضایت وجود داشته باشد فرد افسرده، غمگین و بی حوصله می شود.

چرا ایرانی ها شاد نیستند؟

یکی از عوامل بسیار تأثیرگذار در شاد بودن افراد فرهنگ آن جامعه هست. در کشور عزیزمان ایران این فرهنگ تعریف شده است است که اگر فردی در اجتماع و در مکان های عمومی بخندد فردی سبک سر و جلف است!

هر چقدر اخموتر و بداخلاق تر باشد جدی تر به نظر می آید و زیاد مور توجه همگان قرار می گیرد.

در کشور عزیزمان ایران غم و اندوه یک عامل مثبت تلقی می شود. به طوری که این فرهنگ در باورهای مذهبی نیز به اشتباه نفوذ پیدا کرده است.

مسئله دیگری که می توان به آن اشاره کرد انتقال غم و اندوه از نسلی به نسل دیگر است.

زمانی که در یک خانواده والدین عدم رضایت خود از زندگی را به فرزندانشان انتقال دهند آنها را افسره و غمگین می کنند.

نارضایتی در زندگی بسیاری از ایرانیان به صورت عادت در آمده است گویا اگر نارضایتی از زندگی ارزش را مدام تکرار نکنند زندگی ارزش طی نمی شود.

متاسفانه این امر و عدم رضایت از زندگی و رواج غم و اندوه به سریال ها، فیلم های سینمایی، تاتر و موسیقی نیز وارد شده است است به طوری که زیاد افراد از سریال های غمگین و ناراحت کننده زیاد استقبال می کنند و به سریال ها و فیلم های طنز و کمدی با دید منفی نگاه می کنند و هیچ وقت کارگردانان و بازیگران سریال های طنز و کمدی هم جدی گرفته نمی شوند و آنها سبک سر خطاب می شوند.

یکی از بااهمیت ترین علت نارضایتی مردم از زندگی ارزش پرسشها اقتصادی در کشور عزیزمان ایران است.

شرایط بد و نامطلوب اقتصادی در این دهه اخیر باعث شده است تا مردم خوشبختی و رضایت در زندگی را صرفاً به داشتن پول بدانند، ولی این جمله را همین مردم بارها تکرار کرده اند که قبلاً پول نداشتیم ولی شادتر بودیم.

پژوهش های زیادی راجع به نقش خوش حالی در جامعه، تأثیر آن روی سیستم ایمنی بدن، اثر آن روی عضلات صورت و تأثیر روی اطرافیان انجام شده است است.

حتی در دین ما روی این امر مهم تاکید شده است که مؤمن کسی است که خوشرو باشد ولی سوالی که مطرح می شود این است که آیا در طول سال ها این فرهنگ جا افتاده که خندیدن عمل قشنگی نیست و فردی که می خندد الکی خوش است و چندان انسان فهمیده ای نیست؟!

سیستم اقتصادی معیوب در کشور ما همه چیز را به شکل پول نشان داده هست. تا زمانی این سیستم معیوب اصلاح نشود مردم مسئله اقتصادی خواهند داشت و نمی توانند به جنبه های دیگری از رضایتمندی مثل رابطه زناشویی، مسافرت، ورزش، پارک رفتن، فرهنگ و ادبیات و… بپردازند. آیا که فراهم آوردن هر امکانی در زندگی مستلزم داشتن پول است.

در کشور عزیزمان ایران تنها تفریح مردم رفتن به رستوران و کافی هست. که این امر جهت همه افراد جامعه میسر نمی شود.

به عنوان مثال فردی که کارمند است و دغدغه های مالی زیادی در زندگی دارد نمی تواند در ماه یک بار با خانواده اش به رستوران بروند آیا که باید هزینه زیادی را جهت یک شب پرداخت کنند و یا اگر هم بروند خوشی ارزش دوام زیادی ندارد آیا که دلواپس اجاره خانه، پرداخت انواع قبض ها، هزینه های خوراک و پوشاک، اقساط ماهیانه و … هستند و از رفتن به رستوران اظهار پشیمانی می کنند و این نوعی عدم رضایت و ناراحتی را به دنبال دارد.

برخی از مردم هر لحظه دلواپس آینده هستند و مدام درصدد این هستند که پولی را بعد انداز کردن کنند.

یکی از بزرگ ترین پرسشها جوانان فکر و برنامه ریزی جهت آینده ای است آن هم آینده ایی که هنوز از راه نرسیده است.

با نگرانی راجع به آینده مسئله حل نمی شود و فقط یک انسان سالم می تواند جهت آینده برنامه ریزی کند. جوان ایرانی جهت آینده پول مورد نیاز ندارد، بلکه به کار نیاز دارد.

کار باعث امنیت او در زندگی می شود. زمانی که کار مناسب با رشته تحصیلی هر فرد در جامعه فراهم باشد بخشی از پرسشها آن جوان برطرف می شود ولی تا زمانی که یک جوان دغدغه کار را داشته باشد و بدون کار بماند افسردگی و ناراحتی وجود دارد.

جوانان جهت شاد زیستن باید مطمئن شوند اگر درس بخوانند و مهارت های فردی ارزش را اوج ببرند کار خوبی در انتظارشان خواهد بود.

امنیت روانی با بعد انداز کردن پول به دست نمی آید. اعتماد امنیت به وجود می آورد و امنیت بااهمیت ترین عامل رضایت مندی و خوش حالی در زندگی هست. ما وقت حال را کاملاً فراموش کرده ایم و اصلاً از آن لذت نمی بریم.

برای شاد زیستن و شاد بودن باید ساختن فرهنگ شود. درست است این امر وقت بر است ولی شدنی خواهد بود. باید به افراد جامعه شاد بودن و شاد زیستن را آموزش داد تا دچار رخوت و یکنواختی نشوند.

همه ما شاد هستیم و می بینیم که عوامل خوش حالی آور و خوش حالی برانگیز در جامعه از بین رفته هست، از سریال های تلویزیونی گرفته تا مسئله بیكاری، گرانی و تورم، پرسشها اجتماعی و اقتصادی و دیگر موارد، از چیزهایی است كه باعث ناشاد بودن مردم می شود.

زمانی که یک سریال به نمایش گذاشته می شود یا با از دست رفتن عزیزی شروع می شود که حتماً و حکما تمام مراسم خاکسپاری به نمایش گذاشته می شود این بدترین مسئله ای است که در روحیه بیننده تاثیرگذار هست، آیا که یا به یاد از دست دادن عزیز خود می افتد و یا اگر هم عزیزی را از دست نداده باشد ناخودآگاه وارد فضای غم و غصه می شود.

حال اگر از سریال های رسانه ملی چشم پوشی کنیم و به دیگر پرسشها بپردازیم باز هم متوجه کاستی هایی می شویم.

در فرهنگ ایرانی آیین و مراسم زیادی وجود دارد که به هیچ عنوان به طور همگانی برگزار نمی شود یکی از همین مراسم، مراسم چهارشنبه سوری، هیچ امكاناتی در این زمینه ها جهت جوانان فراهم نیست.

با همه این حرف ها؛ تعجب آور خواهد بود اگر شاد باشیم! اصلاً بیایید بررسی كنیم؛ عوامل خوش حالی را پیدا کنیم؟ در برخوردها و تعاملات اجتماعی چطور واکنش‌ها می شود؟ در واکنش‌ها مردم باهم به چه صورت است؟

اگر همه این چیزها را كنار هم قرار دهیم، از لحاظ جامعه شناسی متوجه می شویم كه در کل زندگی خوش حالی نداریم. هنگامی که این اتفاق بیفتد خوش حالی در جامعه نخواهد بود.

شادی تزریقی نیست، وجود خوش حالی در جامعه به یك سری عوامل بستگی دارد.

باید عوامل خوش حالی فراهم باشد تا بررسی كنیم ببینیم آیا مردم غمگین شدند، نه اینكه بخواهیم جهت شاد شدن مردم، خوش حالی را به جامعه تزریق كنیم.

در جامعه ای كه هیچکس نه رادیو و تلویزیون هیچ تلاشی جهت شاد كردن مردم نمی كنند چه انتظاری داریم كه مردم شاد باشند.

در سریال ها می بینیم كه دختر فوت کرده است و كل خانواده عزادار هستند. از رنگ لباس های استفاده شده است در جامعه گرفته تا تعاملات و برخوردهای اجتماعی، برخوردهایی كه با راننده اتوبوس و مسافران می بینیم، همه باعث می شود غم در جامعه زیاد شود.

اگر بتوان عوامل مهم از قبیل؛ فراهم آوردن امکانات ازدواج، اشتغال جهت جوانان، کم کردن فقر، کم کردن فاصله طبقاتی، جلوگیری از تورم را به حد متعادل و مطلوب رساند شاید اندکی خوش حالی نصیب شهروندان ایرانی شود.

وقتی امکانات رفاهی جهت تمامی اقشار جامعه به طور یکنواخت و عادلانه تقسیم شود خوش حالی هم بین افراد رواج پیدا می کند.

اما تا زمانی که فقر و بی پولی و بیکاری سایه اش بر سر افراد جامعه باشد غم و ناراحتی هم ماندگار است و این یک امر طبیعی است.

وقتی جوانی هم سن و سال خود را می بیند که عالی ترین شغل را دارد و از عالی ترین امکانات رفاهی استفاده می کند قدر مسلم غمگین و افسرده می شود که خودش حتی شغلی با درآمد ثابت ندارد.

زمانی که خانواده ای از لحاظ اقتصادی و مالی تأمین نباشد اعضای آن دچار سرخوردگی و افسردگی می شوند و با وجود تفاوت فاحش طبقاتی این افسردگی زیاد و زیاد می شود.

زمانی که فردی احساس شاد بودن داشته باشد هیجانات وی تخلیه می شود زمانی یک فرد احساس خوش حالی كند، امید به آینده داشته باشد و احساس كند جامعه خوش حالی دارد ولی هنگامی که این فضا در طول سال برایش فراهم نمی شود تلاش می كند آن را در زمانی كه کاملاً برایش فراهم شده، جبران كند.

برای همین می بینیم كه اتفاقات بسیار خطرناكی در این روزها رخ می دهد چون مردم تمام هیجانات ارزش را تخلیه می كنند كه شدت بالایی دارد. هنگامی که خوش حالی در جامعه وجود ندارد و جوان امیدی به آینده ندارد، فضای جامعه کشور عزیزمان ایران به غم آلوده شده است است و خوش حالی در آن دیده نمی شود.‏

زندگی آنلاین

واژه های کلیدی: نارضایتی مردم | افسردگی | احساسات | نارضایتی | ایرانیان | ایرانی | اقتصادی | فرهنگ | سریال | زندگی | ایران

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود فایل های زبان اصلی شیمی تحلیلی
  • خرید کتاب فیزیکی از آمازون
  • افست کتاب زبان اصلی
  • چاپ افست کتاب
  • خرید کتاب از گوگل پلی
  • مجله نیوانگلند
  • خرید pdf کتاب خارجی