معنی اسم هجرت

هجرت :    (عربي) ۱- از كشور يا زادگاه خود به جاي ديگر رفتن و در آنجا ساكن شدن؛ ۲- (اَعلام) مهاجرت پیامبر اسلام(ص) و جمعی از یارانش (مهاجران) از مكه به یثرب (مدینه)، که رویدادی ویژه در تاریخ اسلام بود، بعدها مبدأ تاریخ هجری قرار گرفت (= ۶۶۲ میلادی).

 

 

اسم هجرت در لغت نامه دهخدا

هجرت. [ هَِ رَ ] (ع اِمص ) مفارقت. جدایی. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). دوری. افتراق. فراق. هجر. هجران. || ترک وطن و دوری از خانمان و مفارقت یاران و دوستان. (ناظم الاطباء). جدائی از سرای و نشیمن. (السامی فی الاسامی ). بریدن از وطن. بریدن از خانمان. جدایی از وطن : حرمت هجرت و وسیلت غربت را مایه و ساقه ٔآن گردانیده. (کلیله و دمنه ). || رحلت. ارتحال. کوچ. مهاجرت : اگر در عاقبت کارها وهجرت سوی گور فکرتی شافی واجب داری حرص و شره این عالم فانی بر تو بسر آید. (کلیله و دمنه ). || (مص ) گذاشتن. || جدا شدن از خانمان. (غیاث ) (شمس اللغات ). || در اصطلاح مسلمین، ترک وطن کفار و انتقال به دارالاسلام. (از تعریفات سید شریف جرجانی ). در مقابل تَعَرﱡب که قبل از فتح مکه به دست پیغمبر به معنی مهاجرت از منطقه ٔ اسلامی مدینه به منطقه ٔ کفار قریش در مکه و نواحی بود :
آن را که کس به جای پیمبر جز او نخفت
با دشمنان صعب به هنگام هجرتش.
ناصرخسرو.
ازبهر دین ز خانه براندید مرمرا
تا با رسول حق به هجرت سوی شدم.
ناصرخسرو.
این بس شرف سفر که در عالم
تاریخ ز هجرت پیمبر شد.
علی شطرنجی.
– هجرت اولی ؛ مهاجرت عده ای از پیروان محمد پیغمبر اسلام از مکه به حبشه است که بر اثر آزار و شکنجه قریش، و به دستور پیغمبر به سال پنجم از بعثت رسول اتفاق افتاد. شماره ٔ این مهاجرین به قول طبری، هفتادودو تن و بنا به اخبار دیگر صدوبیست تن بود. برای اطلاع بیشتر رجوع به «هجرت صحابه ٔ پیغمبر به حبشه » ذیل «حبشه » شود.
هجرة. [ هَِ رَ ] (ع اِمص ) خروج از سرزمینی برای سکونت در سرزمین دیگر. (معجم متن اللغة). || اسم از هَجَرَ. ضد وصل.(معجم متن اللغة). اسم از تهاجر. (اقرب الموارد). || نوع. (اقرب الموارد). رجوع به هجرت شود.
هجرة. [ هََ رَ ] (ع اِ) سال تمام. (منتهی الارب ). || (ص ) زن فربه تمام اندام. (اقرب الموارد).
هجرة. [ هَُ رَ ] (ع اِمص ) از زمینی به زمینی رفتن. (منتهی الارب ). خروج از سرزمینی به سوی سرزمین دیگر. (اقرب الموارد). هِجرَت. رجوع به هجرت و هِجرة شود.
هجرة. [ هَِ رَ ] (اِخ )از نواحی یمامة و در آنجا قریه و نخلستانهاست بنی قیس بن ثعلبة را. (از معجم البلدان ). و در موضع دیگر گفته است آبکی است مر بنی قیس را. (از معجم البلدان ).

اسم هجرت در فرهنگ فارسی

هجرت
(مصدر) جداشدن جدایی کردن .۲- رحلت کردن هجرت کردن .۳- (اسم ) جدایی مفارقت . ۴- رحلت مهاجرت . ۵- ترک وطن کفار وانتقال بدارالاسلام ۶- ترک پیغمبراسلام مکه را وحرکت وی بسوی مدینه و آن در ۱۶ ژوئیت سال ۶۲۲ م . صورت گرفت وهمان مبدائ تاریخ مسلمانان قرارگرفته: (( هفتصد وپنجاه وچار ازهجرت خیرالبشر مهر را جوزامکان وماه راخوشه وطن . )) ( حافظ ) یا هجرت اولی. مهاجرت گروهی از پیروان پیغمبر اسلام ازمکه به حبشه که براثر آزار قریش بدستور پیغمبربسال پنجم ازبعثت رسول اتفاق افتاد.
هجرت کردن
(مصدر) مهاجرت کردن کوچکی کردن : (( نشاید که ملک از وطن مالوف هجرت کند))

اسم هجرت در فرهنگ معین

هجرت
(هِ رَ) [ ع . هجرة ] (اِمص .) ۱ – کوچ کردن، ترک وطن . ۲ – مبداء تاریخ مسلمانان که زمان هجرت پیامبر است از مکه به مدینه برابر با ۶۲۲ م .

اسم هجرت در فرهنگ فارسی عمید

هجرت
۱. دوری گزیدن از وطن، کوچ کردن از وطن خود و به جای دیگر رفتن، رفتن از شهری به شهر دیگر و در آنجا وطن کردن.
۲. مهاجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه، که مبدٲ تاریخ مسلمانان است.

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز