معنی اسم محبت

محبت :    (عربي) ۱- دوست داشتنِ كسي يا چيزي، مهربان بودن نسبت به كسي يا چيزي، مِهر، دوستي؛ ۲- (در تصوف) شور و شوق بسيار داشتنِ سالك براي رسيدن به خداوند.

 

 

اسم محبت در لغت نامه دهخدا

محبت.[ م َ ح َب ْ ب َ ] (از ع، اِمص ) محبة. دوست داشتن. (جرجانی ). صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنندراج آرد که کلمه بفتح میم صحیح است و آنچه به ضم مشهور است غلط است چه مصدر میمی از ثلاثی مجرد به ضم اول مستعمل نشده است. (از غیاث ) (از آنندراج ). || مهر. ودّ. وداد. دوستداری. دوستی. مودت و عشق. (ناظم الاطباء). حب : با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات… و محبت علم… حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه ). شربتهای تلخ که آن روز تجرع افتد واجب کند که محبت دنیا را بر دلها سرد کند. (کلیله و دمنه ).
محبت نمی زاید اکنون طبایع
کز این چار زن مردزائی نبینم.
خاقانی (دیوان ص ۳۱۱).
در محبت جان ما خاقانیا
در بر دل رایگان میخواندش.
خاقانی.
لاجرم دلها در هوای او قدم محبت میزنند. (سندبادنامه ص ۱۰).
از محبت نار، نوری میشود
وز محبت دیو، حوری میشود.
مولوی.
جز عنایت کی گشاید چشم را
جز محبت کی نشاند خشم را.
مولوی.
کافّه ٔ انام از خواص و عوام به محبت او گرائیده اند. (گلستان ).
– محبت باختن ؛ عشق باختن. به دوستی و عشق پرداختن.دوستی ورزیدن :
صنعت مکن که هرکه محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در محنت فراز کرد.
حافظ.
– امثال :
آنجاکه رشک نیست محبت چه میکند.
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده .
سعدی.
محبت در چشم است .
محبت دو سر دارد.
محبت محبت آورد.
|| (اصطلاح فلسفه ) عبارت است از ابتهاج به شیئی یا از شیئی موافق اعم از آنکه عقلی باشد یا حسی و حقیقی باشد یا ظنی. || (اصطلاح تصوف ) عبارت است از غلیان دل در مقام اشتیاق به لقاء محبوب. امام ابوالقاسم قشیری گوید محبت محو محب است بصفاته و اثبات محبوب است بذاته، که تمام صفات خود را در طلب محبوب نفی کند. رودباری محبت را موافقت داند و هجویری گوید محبت حق نسبت به بنده ارادت خیر بود و رحمت و محبت اسمی است از اسامی ارادت و بالجمله محبت خدا آن است که بنده را از معاصی برهاند و مقامات و احوال عالیه وی را کرامت فرماید. محبت بر چند وجه است : یکی به معنی ارادت به محبوب که بی سکون نفس و میل و هوا حاصل نمی شودو یکی بواسطه ٔ میل و هوا و انس حاصل میشود که مخصوص مخلوقات است نسبت به یکدیگر؛ و دیگر به معنی احسان باشد و تخصیص بنده که او را به درجه ٔ کمال رساند و دیگر به معنی ثناء جمیل است بر بنده. جنید گوید محبت میل قلب است و محبت صفتی است که میان مخلوقات و میان بنده و حق تعالی می باشد. محبتی که میان مخلوقات است اول درجه ٔ آن موافقت طبع است که عاقبت به عشق شدید منتهی می شود و محبت حق به بنده خیر است و محبت بنده بر حق طاعت است و هر چند محبت زیادت گردد طاعت زیادت شود و از این جهت بعضی گویند محبت موافقت است در طاعت.(از فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف سید جعفر سجادی ). میل روح است به مشاهده ٔ جمال ذات و آن دو قسم است عام و خاص. محبت عام، به سبب ممازجت به اعراض. شرابی است حامل صفا و کدورت و لطافت و کثافت : محبت خاص به جهت تنزه از مخالطت اغراض همه صفا و لطافت در لطافت و خفت در خفت است. (از نفائس الفنون علم تصوف ).
محبة. [ م ُ ح ِب ْ ب َ ] (ع ص ) مؤنث محب. رجوع به محب شود.
محبة. [ م َ ح َب ْ ب َ ] (ع مص ) دوست داشتن. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). دوستی. (منتهی الارب ): القرض مقراض المحبة؛ وام دو کارد برنده ٔ دوستی است. (یادداشت مرحوم دهخدا).
محبة. [ م ُ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) از نامهای مدینه ٔ منوره. (از منتهی الارب ).
محبة. [ م َ ح ِب ْ ب َ ] (ع اِمص ) حب. محبت. (یادداشت مرحوم دهخدا).

اسم محبت در فرهنگ فارسی

محبت
۱ – ( مصدر ) دوست داشتن . ۲ – ( اسم ) دوستی دوستداری : جز عنایت کی گشاید چشم را ? جز محبت کی نشاند خشم را ? ( مثنوی ) توضیح ۲ عبارتست از ابتهاج بشئ یا از شئ موافق اعم از آنکه عقلی باشد یا حسی حقیقی باشد یا ظنی. عبارتست از غلیان دل در مقام اشتیاق بلقائ محبوب. ابوالقاسم قشیری گوید . محبت محومحب است بصفاته و اثبات محبوب است بذاته که تمام صفات خود را در طلب محبوب نفی کند . رود باری گوید : محبت عبارت از موافقت است . هجویری گوید : محبت حق نسبت به بنده ارادت خیر بود و رحمت و محبت الهی است از اسامی ارادت و بالجمله محبت خدا آنست که بنده را از معاصی برهاند و مقامات و احوال عالیه ویرا کرامت فرماید . محبت بر چند وجه است : یکی بمعنی ارادت به محبوب که بی سکون نفس و میل و هوسی و انس حاصل میشود که مخصوص مخلوقات است نسبت بیکدیگر و دیگر معنی احسان باشد و تخصیص بنده که ورا بدرج. کمال رساند و دیگر بمعنی ثنائ جمیل است بر بنده … جنید گوید : محبت میل قلب است و محبت صفتی است که میان مخلوقات و میان بنده و حق تعالی میباشد . محبتی که میان مخلوقاتست اول درج. آن موافقت طبع است که عاقبت بعشق شدید منتهی میشود و محبت حق ببنده خیر است و محبت بنده بر حق طاعت است و هر چند محبت زیادت گردد طاعت زیادت شود و ازین جهت بعضی گویند محبت موافقت است در طاعت .
محبت آمیز
توام با محبت : با لبخندی محبت آمیز گفت …
محبت پیشه
که دوستی و مهر ورزی پیشه دارد
محبت داشتن
دوست داشتن
محبت نامه
یکی از رسائل خواجه عبدالله انصاری که به نثر موزون است .

اسم محبت در فرهنگ معین

محبت
(مَ حَ بَّ) [ ع . محبة ] (مص م .) مهربانی، لطف .

اسم محبت در فرهنگ فارسی عمید

محبت
۱. دوستی.
۲. میل طبع به سوی چیز لذت بخش.

بعدی
قبلی

اسم های پسرانه بر اساس حروف الفبا

اسم های دخترانه بر اساس حروف الفبا

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز